گویم سخن لب تو یا نی
ای لعل لب تو را بها نی
ای گفته ما غلام آن دم
کآنجا همگی توی و ما نی
اینجا که منم به جز خطا نی
وآنجا که توی بجز عطا نی
اینجا گفتن ز روی جسم است
وآنجا همه هستی است جا نی
سیاره همیروند پا نی
صد مشک روانه و سقا نی
رنجورانند همچو ایوب
دریافته صحت و دوا نی
بی چشمانند همچو یعقوب
بینا شده چشم و توتیا نی
ره پویانند همچو ماهی
بینند طریقها ضیا نی
از رشک تو من دهان ببستم
شرح تو رسد به منتها نی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و کوششی که برای بیان عشق به معشوقش دارد اشاره میکند. او میگوید که صحبت درباره لبهای معشوق کار سادهای نیست و ارزش آنها غیرقابل وصف است. او به تجربهی عشق و احساساتی که در پی آن ایجاد میشود، میپردازد و میگوید که در دنیا، تنها خطا وجود دارد و در دنیای معشوق فقط نعمتها و بخششهای او هست. همچنین به حالتهای رنج و بیماری که انسانها ممکن است دچارش شوند، اشاره میکند و به چشمها و بینایی اشاره میکند که با وجود مشکلات، راهی به نور و روشنی مییابند. در نهایت، شاعر از حسادت خود به زیبایی معشوقش میگوید و تأکید میکند که هر توضیحی درباره او ناقص خواهد بود.
هوش مصنوعی: میگویم که آیا باید درباره لبهای تو صحبت کنم یا نه، چرا که هیچ قیمتی برای زیبایی لبهای تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای گفته ما، ما در آن لحظه که همه جا تو هستی و ما نیستیم، برده و غلام تو هستیم.
هوش مصنوعی: در جایی که من حضور دارم، تنها اشکال و گناه وجود دارد و در جایی که تو هستی، جز بخشش و خوبی نیست.
هوش مصنوعی: در اینجا تنها به ظواهر و اشکال ظاهری اشاره میشود، اما در آنجا به واقعیت و ماهیت وجود پرداخته میشود.
هوش مصنوعی: سیارات در حال حرکت هستند و در کنار آنها مشکها و سقاها نیز به راه خود ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: آسیبدیدگان مانند ایوب هستند که نه به درمان رسیدهاند و نه به سلامتی دست یافتهاند.
هوش مصنوعی: چشمها همچون چشمان یعقوب، که با وجود عدم بینایی، میتوانند بینهایت بینا باشند. تو نیز میتوانی با وجود برخی محدودیتها، قدرتهای خود را شکوفا کنی.
هوش مصنوعی: رهپویان مانند ماهی هستند که راهها را در نور میبینند.
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت و حسادت تو، سکوت کردهام و نمیخواهم دربارهات صحبت کنم، اما داستان و زیباییات به جایی خواهد رسید که همه خواهند شنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن جنگی مرد شایگانی
معروف شده به پاسبانی
در گردنش از عقیق تعویذ
بر سرش کلاه ارغوانی
بر روی نکوش چشم رنگین
[...]
ای چشم و چراغ آن جهانی
وی شاهد و شمع آسمانی
خط نو نبشته گرد عارض
منشور جمال جاودانی
بی دیده ز لطف تو بخواند
[...]
عشقست نشان بی نشانی
از خود چو برون شوی بدانی
ای غایت عیش این جهانی
ای اصل نشاط و شادمانی
گر روح بود لطیف روحی
ور جان باشد عزیز جانی
گفتی که چگونهای تو بیما
[...]
تا بشنیدم که ناتوانی
دلتنگ شدم چنانکه دانی
گفتم شخصی بدان لطیفی
افسوس بود به ناتوانی
افتاد ز هاتفی به گوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.