گنجور

 
مولانا

گویم سخن لب تو یا نی

ای لعل لب تو را بها نی

ای گفته ما غلام آن دم

کآنجا همگی توی و ما نی

اینجا که منم به جز خطا نی

وآنجا که توی بجز عطا نی

اینجا گفتن ز روی جسم است

وآنجا همه هستی است جا نی

سیاره همی‌روند پا نی

صد مشک روانه و سقا نی

رنجورانند همچو ایوب

دریافته صحت و دوا نی

بی چشمانند همچو یعقوب

بینا شده چشم و توتیا نی

ره پویانند همچو ماهی

بینند طریق‌ها ضیا نی

از رشک تو من دهان ببستم

شرح تو رسد به منتها نی