چون عشق کند شکرفشانی
در جلوه شود مه نهانی
بینی که شکر کران ندارد
خوش میخوری و همیرسانی
میغلط به هر طرف که غلطی
بر سبزه سبز بوستانی
گر ز آنک کله نهی وگر نی
شاهنشه جمله خسروانی
آن را بینی که من نگویم
زیرا که بگویمت بدانی
چون چشم تو وا کنند ناگه
بر شهر عظیم آن جهانی
ماننده طفل نوبزاده
خیره نگری و خیره مانی
تا چشم بر آن جهان نشیند
چاره نبود از این نشانی
بگریز به نور شمس تبریز
تا کشف شود همه معانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این بیتها به زیبایی و شیرینی عشق اشاره دارند. عشق مانند شکر در جلوهای مخفی و جذاب ظاهر میشود و لذت آن به گونهای است که انسانی را به شگفتی وا میدارد. وقتی به عالم عشق نگاهی میاندازیم، همچون کودکی تازه متولد شده، در حیرت و شگفتی باقی میمانیم. از طرفی، توصیه میشود به نور شمس تبریز پناه ببریم تا معانی عمیقتری از عشق و حقیقت آشکار شود.
هوش مصنوعی: وقتی عشق در دل انسان رونق میگیرد، زیبایی و جذابیتی به وجود میآورد که مانند نوری پنهان در آسمان میدرخشد.
هوش مصنوعی: میبینی که کسی که شکر ندارد، خوب میخورد و به دیگران هم میدهد. این نشاندهندهی مهربانی و سخاوت اوست.
هوش مصنوعی: به اطراف میچرخد و در هر سو که برود، رنگ سبز باغ را مشاهده میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر تو از مقام و حالت خود بکاهی یا برعکس، در هر صورت، همهی بزرگان و سلاطین زیر سایهی تو قرار خواهند گرفت. به عبارت دیگر، قدرت و ارجمندی تو فراتر از هر تغییر و وضعیت است.
هوش مصنوعی: اگر من چیزی را بگویم که تو خودت آن را نمیبینی، بهتر است سکوت کنم تا خودت به حقیقت آن دست پیدا کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که چشم تو ناگهان به روی شهر بزرگ آن جهان باز شود،
هوش مصنوعی: مانند نوزادی که تازه به دنیا آمده، با تعجب به اطراف نگاه میکنی و همینطور به این نگاه ادامه میدهی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نگاه به آن دنیا بیفتد، چارهای جز قبول این نشانهها نیست.
هوش مصنوعی: از نور شمس تبریز فرار کن تا تمام معناها برایت روشن شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن جنگی مرد شایگانی
معروف شده به پاسبانی
در گردنش از عقیق تعویذ
بر سرش کلاه ارغوانی
بر روی نکوش چشم رنگین
[...]
ای چشم و چراغ آن جهانی
وی شاهد و شمع آسمانی
خط نو نبشته گرد عارض
منشور جمال جاودانی
بی دیده ز لطف تو بخواند
[...]
عشقست نشان بی نشانی
از خود چو برون شوی بدانی
ای غایت عیش این جهانی
ای اصل نشاط و شادمانی
گر روح بود لطیف روحی
ور جان باشد عزیز جانی
گفتی که چگونهای تو بیما
[...]
تا بشنیدم که ناتوانی
دلتنگ شدم چنانکه دانی
گفتم شخصی بدان لطیفی
افسوس بود به ناتوانی
افتاد ز هاتفی به گوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.