گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عین‌القضات همدانی

پر کن قدح باده و جانم بستان

مستم کن و از هر دو جهانم بستان

در هشیاری غمست و سودست و زیان

از دست غم و سود و زیانم بستان

با کفر و باسلام بدن ناچار است

[...]

اوحدالدین کرمانی

یا رب زبد و نیک جهانم بستان

دست هوس از دامن جانم بستان

آباد کن این دل خرابم به کرم

وز هر چه نه آن تست زانم بستان

سیف فرغانی

گر زان توام هردو جهانم بستان

باکی نبود سود و زیانم بستان

باز آی بپرسش و ببین چشم ترم

لب بر لب خشکم نه و جانم بستان

رضاقلی خان هدایت

ای دوست قبولم کن م و جانم بستان

مستم کن و از هر دو جهانم بستان

با هرچه دلم قرار گیرد بی تو

آتش به من اندر زن و آنم بستان

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه