گنجور

 
عین‌القضات همدانی

عاشق در عشق تا بخود قائم است اخلاص و ریا هر دو وصف او را لازمست و بدان از معشوق محجوب، چون اوصاف او در او بقوت عشق باطل شوند و در خود از خود فانی بماند و ببقای محبوب باقی درین مقام لاریاءٌ وَلااخْلاصٌ لاهَلاکٌ وَلاخَلاصٌ ای برادر عاشق را رویست از آن روی برویست و کار معشوق بر خلاف اینست از آن بر سر کوی او از کشته پشته‌هاست حکیم گوید:

برسر کویت بسی کشته و مرده ولی

کشته نیابد قصاص مرده نیابد کفن

مَنْ قَتلتُه فَاَنَا دَیِتُهُ غوری عظیم دارد در بیان نتوان آورد کسی سرش نمیداند زبان درکش زبان درکش.