ای وصل تو اصل شادمانی
کان صورتهاست وین معانی
یک لحظه مبر ز بنده که نیست
بی آب سفینه را روانی
من مصحف باطلم ولیکن
تصحیح شوم چو تو بخوانی
یک یوسف بیکس است و صد گرگ
اما برهد چو تو شبانی
هر بار بپرسیم که چونی
با اشکم و روی زعفرانی
این هر دو نشان برای عام است
پیشت چه نشان چه بینشانی
ناگفته حدیث بشنوی تو
ننوشته قباله را بخوانی
بی خواب تو واقعه نمایی
بی آب سفینهها برانی
خاموش ثنا و لابه کم کن
کز غیب رسید لن ترانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ارتباط عمیق و معنوی بین عاشق و معشوق اشاره دارد و بیان میکند که وصال معشوق منبع واقعی شادمانی است. شاعر از اهمیت معانی در برابر ظواهر میگوید و تأکید میکند که بدون وجود معشوق، مانند آبنشستهای که بیهدف در دریا روان است، بیمعناست. او همچنین به نداشتن ارتباط عمیق با معشوق خود اعتراف میکند و از امید به تصحیح و فهم معانی عمیقتری که در عشق نهفته است سخن میگوید. شاعر در نهایت به خاموشی و سکوت اشاره میکند و میگوید که در درک عشق و حقیقت الهی، نیاز به کلام نیست.
هوش مصنوعی: وصال تو منبع تمام خوشحالیهاست، زیرا این شکلها و ظاهرها تنها بازتابی از آن معانی عمیق هستند.
هوش مصنوعی: یک لحظه مرا رها نکن، زیرا بدون آب، کشتی نمیتواند حرکت کند.
هوش مصنوعی: من نوشتهای پر از خطا دارم، اما امیدوارم وقتی تو آن را بخوانی، درست شود.
هوش مصنوعی: یک یوسف که تنها و بییار است، در مقابلش صد گرگ وجود دارد، اما او همچنان مانند یک شبان به خوبی از خود دفاع میکند.
هوش مصنوعی: هر بار که از تو میپرسم حال و احوالت چطور است، با چشمان اشکآلود و چهرهای زیبا مثل زعفران به من پاسخ میدهی.
هوش مصنوعی: اینکه هر دو علامت برای عموم است، برای تو فرقی نمیکند که نشانهای داشته باشی یا نداشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر داستانی را بدون اینکه به زبان آورده شود بشنوی، مانند این است که بدون نوشتن نامهای، به محتوای آن دسترسی پیدا کنی.
هوش مصنوعی: اگر بدون خواب و آرامش تو به حقیقت نزدیک شوی، میتوانی در شرایط سخت و بیآبی، به حرکت و موفقیت دست یابی.
هوش مصنوعی: سکوت کن و از ستایش و ناله کمتر بگو، زیرا از غیب به تو گفته شده که هرگز مرا نخواهی دید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن جنگی مرد شایگانی
معروف شده به پاسبانی
در گردنش از عقیق تعویذ
بر سرش کلاه ارغوانی
بر روی نکوش چشم رنگین
[...]
ای چشم و چراغ آن جهانی
وی شاهد و شمع آسمانی
خط نو نبشته گرد عارض
منشور جمال جاودانی
بی دیده ز لطف تو بخواند
[...]
عشقست نشان بی نشانی
از خود چو برون شوی بدانی
ای غایت عیش این جهانی
ای اصل نشاط و شادمانی
گر روح بود لطیف روحی
ور جان باشد عزیز جانی
گفتی که چگونهای تو بیما
[...]
تا بشنیدم که ناتوانی
دلتنگ شدم چنانکه دانی
گفتم شخصی بدان لطیفی
افسوس بود به ناتوانی
افتاد ز هاتفی به گوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.