در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها حافظ مصرع یا بیتی از مسعود سعد سلمان را عیناً نقل قول کرده است:
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹ :: مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۶ - هم در ستایش او
حافظ (بیت ۸): گر بَرکَنَم دل از تو و بَردارم از تو مِهر - آن مِهر بَر کِه افکنم؟ آن دل کجا بَرَم؟
مسعود سعد سلمان (بیت ۷): گر بر کنم دل از تو بردارم از تو مهر - آن مهر بر که افکنم آن دل کجا کنم
از آنجا که حافظ در نقل قول خود صراحتاً نام کمال اسماعیل را میآورد از نقل قول کمال از مسعود سعد در این شعر بیخبر بوده است.
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:من با کمر تو در میان کردم دست - پنداشتمش که در میان چیزی هست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹:رنج دل رنج دیده جز دیده نجست - دانی که شد این گناه بر دیده درست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۵:بادام دو چشم تو دلم زار بخست - پسته دهنت جراحتش زود ببست
-
حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:از چرخ به هر گونه همیدار امید - وز گردش روزگار میلرز چو بید
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۳:احسان خداوند به من بنده رسید - بر شاخ امید من بر و برگ دمید
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۷:از باغ طرب گشت گل وصل پدید - جان همچو نسیم بر گل وصل وزید
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۱:اندر ریشم همه خسک پاک برید - گوریش خسک گفت مرا هر که بدید
-
حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:در سنبلش آویختم از روی نیاز - گفتم من سودازده را کار بساز
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۱:چرخ از دم کون برنمی گردد باز - گاهیم به ناز دارد و گه به نیاز
-
حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:مَردی ز کَنندهٔ دَرِ خیبر پرس - اسرار کرَم ز خواجهٔ قنبر پرس
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۵:از بخشش دست من ز سیم و زر پرس - وز خوی خوشم ز مشک و از عنبر پرس
-
حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:ماهی که نظیر خود ندارد به جمال - چون جامه ز تن برکشد آن مشکینخال
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۵:ای بدر شده من از غمان تو هلال - ای صورت حسن من ز عشق تو خیال
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۷:عیبم که ز من زمانی ای مشکین خال - عارم که نخواهی که کنم با تو وصال
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۲:نامد به کف آن زلف سمن مال به مال - می رقص کند بر آن رخ از خال به خال
-
حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:قسّام بهشت و دوزخ آن عقدهگشای - ما را نگذارد که درآییم ز پای
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۱:بر شعر مرا دلیست ای بار خدای - در مدح و ثنای خسرو مدح آرای
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۷:نالنده تر از نایم در قلعه نای - همسایه ماه گشتم از تندی جای
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۸:چون دید که بر عزم سفر دارم رای - آمد به وداعم آن بت روح افزای
-
حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷:به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق - به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:شراب و عیش نهان چیست؟ کارِ بیبنیاد - زدیم بر صفِ رندان و هر چه بادا باد
حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ:غزلسرایی حافظ بدان رسید که چرخ - نوای زهره به رامشگری بهشت از یاد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - مدح شهریار و سپاسگزاری از مراحم او:سزد که باش شاها ز ملک خرم و شاد - که ملک تو در شادی و خرمی بگشاد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۵ - در تهنیت لوا و عهد خلیفه و مدیح ملک ارسلان:لوا و عهد خطاب خلیفه بغداد - خدای عزوجل بر ملک خجسته کناد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - در مدح ارسلان بن مسعود:ز شاه بینم دل های اهل حضرت شاد - هزار رحمت بر شاه و اهل حضرت باد
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۱۶ - صفت یار خوش آواز کند:به نغمه خوش داودی و از آن آوا - دلم چو مرغ به نغمه بر تو روی نهاد
-
حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴:دل مَنِه بر دُنیی و اسبابِ او - زآنکه از وی، کَس وفاداری ندید
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶ - در ثنای بهرامشاه:کوس ملک آواز نصرت بر کشید - کفر و شرک از هول آن سر در کشید
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵ - موعظت:چرخ چندیمان به خاک اندر کشید - چند ناکامی به روی ما رسید
-
حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۶:ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست - آرزو میبخشد و اسرار میدارد نگاه
مسعود سعد سلمان » توصیفات » ماههای فارسی » شمارهٔ ۴ - تیرماه:ماه تیرست ای نموده تیره از روی تو ماه - می درین مه لعل روشن گردد ای مه می بخواه
-
حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۷:به گوش جان رهی منهی ای ندا در داد - ز حضرت احدی لا اله الّا الله
حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۸:به روز شنبهٔ سادس ز ماه ذی الحجّه - به سال هفتصد و شصت از جهان بشد ناگاه
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶:خنک نسیم معنبر شمامهای دلخواه - که در هوای تو برخاست بامداد پگاه
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۸۰ - صفت یار زاهد عابد:تو زاهدی و دو زلف تو آفتاب پرست - به سجده اید شما هر دو درگه و بیگاه
مسعود سعد سلمان » توصیفات » روزهای هفته » شمارهٔ ۲ - دوشنبه:دوشنبه که دارد مزاج ماه ای ماه - چو ماه مجلس بفروز و جام باده بخواه
-
حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح شاه شجاع:شد عرصهٔ زمین چو بساط ارم جوان - از پرتو سعادت شاه جهانستان
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۲ - مدح علاء الدوله سلطان مسعود:دولت جوان و ملک جوان و ملک جوان - ملک جهان گرفتن و دادن نکو توان
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۸ - ناله از بند و زندان و مدح ثقة الملک طاهر:مقصور شد مصالح کار جهانیان - بر حبس و بند این تن رنجور ناتوان
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۶ - هم در مدح او:طبع هوا بگشت و دگرگونه شد جهان - حال زمین دگر گشت از گشت آسمان
مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۳ - اردیبهشت روز:اردیبهشت روزست ای ماه دلستان - امروز چون بهشت برینست بوستان
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:صبا به لُطف بگو آن غزالِ رَعنا را - که سَر به کوه و بیابان، تو دادهای ما را
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۱ - یار عنبر فروش را گوید:دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری - به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست - می ز خُمخانه بهجوش آمد و میباید خواست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - در مدح ثقة الملک طاهربن علی:هر چه اقبال بیندیشید آمد همه راست - جان بدخواهان از هیبت و از هول بکاست
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:چو بشنوی سخنِ اهلِ دل، مگو که خطاست - سخن شناس نهای جان من خطا این جاست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در ستایش سلطان محمود و اقتفای استاد لبیبی:به نظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست - مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست
مسعود سعد سلمان » توصیفات » روزهای هفته » شمارهٔ ۴ - چهارشنبه:چهارشنبه بتا نوبت عطارد راست - نشاط باید کرد و نبید باید خواست
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹:کس نیست که افتادهٔ آن زلفِ دوتا نیست - در رهگذرِ کیست که دامی ز بلا نیست
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۶ - در حق دلبر صافی گوید:آن را که ز عشق تو بلا نیست بلا نیست - آن را که ز هجر تو فنا نیست فنا نیست
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸:اگر به مذهبِ تو خونِ عاشق است مُباح - صلاحِ ما همه آن است کان تو راست صلاح
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۳:ببین هلالِ محرّم بخواه ساغر راح - که ماه اَمن و اَمان است و سال صلح و صلاح
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در صفت ابر و مدح یکی از بزرگان:زهی هوا را طواف و چرخ را مساح - که جسم تو ز بخارست و پرتو ز ریاح
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰:دی پیر میفروش که ذکرش به خیر باد - گفتا شراب نوش و غمِ دل بِبَر ز یاد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۴ - مدح صاحب دیوان مولتان:خواجه عمید صاحب دیوان مولتان - فرزانه ایست کافی و آزاده ایست راد
مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۶ - خرداد روز:خرداد روز داد نباشد که بامداد - از لهو و خرمی بستانی ز باده داد
مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۲۸ - رامیاد روز:چون روز رامیاد نیاری ز می تو یاد - زیرا که خوشتر آید می روز رامیاد
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:کسی که حُسن و خَطِ دوست در نظر دارد - محقق است که او حاصل بصر دارد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - ستایش سیف الدوله محمود:هوای دوست مرا در جهان سمر دارد - به هر دیار زمن قصه دیگر دارد
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:گر مِیفروش حاجتِ رندان روا کند - ایزد گنه ببخشد و دفعِ بلا کند
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۰ - صفت دلبر ساقی باشد:عیش و نشاط و شادی و لهوست مرمرا - تا ساقی من آن بت حوری لقا کند
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:کنون که در چمن آمد گُل از عَدَم به وجود - بنفشه در قدمِ او نهاد سر به سجود
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - مدیح کمال الدوله سلطان شیرزاد:ز بار نامه دولت بزرگی آمد سود - بدین بشارت فرخنده شاد باید بود
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶ - پیشگوئی منجم:مرا منجم هشتاد سال عمر نهاد - ز عمر دوستی امید من بر آن افزود
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:ترسم که اشک در غمِ ما پردهدر شود - وین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شود
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۲:عشقت نه سرسریست که از دل به در شود - مهرت نه عارضیست که جای دگر شود
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - در مدح علاءالدوله سلطان مسعود:هر ساعتی ز عشق تو حالم دگر شود - وز دیدگان کنارم همچون شمر شود
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰:اگر به بادهٔ مُشکین دلم کشد، شاید - که بویِ خیر ز زهدِ ریا نمیآید
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - در شکایت از تیره روزی خویش گوید:دلم ز اندوه بی حد همی نیاساید - تنم ز رنج فراوان همی بفرساید
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸:جهان بر ابرویِ عید از هِلال وَسمه کشید - هِلال عید در ابرویِ یار باید دید
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹:رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید - وظیفه گر برسد، مصرفش گُل است و نَبید
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - در تهنیت تولد خسرو ملک فرزند ملک ارسلان:هزار خرمی اندر زمانه گشت پدید - هزار مژده ز سعد فلک به ملک رسید
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۷ - حسب حال:کدام رنج که آن مر مرا نگشت نصیب - کدام غم که بدان مر مرا نبود نوید
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۱۳ - در حق یار چاهکن گوید:زمین مبر بسیار و مکن ازین پس چاه - که چاه کندن ناید ز روی خوب سپید
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:الا ای طوطیِ گویایِ اسرار - مبادا خالیات شِکَّر ز مِنقار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۴ - ستایش پادشاه و دعوی ترتیب کتابخانه سلطنتی:جهان دارا به کام جهان دار - جهان جز بر سریر ملک مگذار
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:عید است و آخِرِ گُل و یاران در انتظار - ساقی به رویِ شاه ببین ماه و مِی بیار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱ - مدیح سلطان مسعود:چون چرخ قادر آمد و چون دهر کامگار - خسرو علاء دولت سلطان روزگار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۵ - مدح علاء الدوله مسعود:بنیاد دین و دولت می دارد استوار - سلطان تاجدار و جهاندار بختیار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۶ - مدح امیر ابونصر پارسی:بونصر پارسی سر احرار روزگار - هست از یلان و رادان امروز یادگار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - ستودن ترکان و ستایش سلطان مسعود:ترکان که پشت و بازوی ملکند و روزگار - هستند گاه حمله بزرگان کارزار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۶ - در ثنای ملک ارسلان:با روی تازه و لب پر خنده نوبهار - آمد به خدمت ملک و شاه کامگار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۳ - به ابوالفرج نصر بن رستم نوشته است:ای کینه ور زمانه غدار خیره سار - بر خیره تیره کرده به ما بر تو روزگار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:در دل چو خیره خیره کند عشق خار خار - با رنج دیر دیر کند صبر دار دار
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۳۲ - صفت یار خط برآورده:تا شد تمام منکسف آن آفتاب تو - چون چرخ پر ستاره شد از اشک من کنار
مسعود سعد سلمان » توصیفات » ماههای فارسی » شمارهٔ ۶ - شهریور ماه:شهریور است و گیتی از عدل شهریار - شادست خیز و مایه شادی بر من آر
مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۱ - اورمزد روز:امروز اورمزدست ای یار میگسار - برخیز و تازگی کن و آن جام باده آر
مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۲۲ - باد روز:چون باد روز روز نشاط آمد ای نگار - شادی فزای هین و بده باده و بیار
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶:نصیحتی کُنَمَت بشنو و بهانه مَگیر - هر آنچه ناصِحِ مُشْفِق بگویَدَت بپذیر
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۵ - هم در تمحید سلطان محمود:بهست قامت و دیدار آن بت کشمیر - یکی ز سرو بلند و یکی ز بدر منیر
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۵ - خنده جام و گریه شمشیر:اگر بخندد در دست من قدح نه عجب - که بس گریست فراوان به دست من شمشیر
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵:بدان دو عارض چون شیر و آن دو زلف چو قیر - به ابروان چو کمان و به غمزگان چون تیر
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:هزار شُکر که دیدم به کامِ خویشت باز - ز رویِ صدق و صفا گشته با دلم دَمساز
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹:منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز - چه شُکر گویَمَت ای کارسازِ بنده نواز
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۳:صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز - کجاست بلبل خوشگوی؟ گو برآر آواز!
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۶ - صفت اراده خویش و آرزوی سفر خراسان:چو عزم کاری کردم مرا که دارد باز - رسد به فرجام آن کار کش کنم آغاز
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:دلم رمیده شد و غافلم منِ درویش - که آن شِکاریِ سرگشته را چه آمد پیش
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۵:به جد و جهد چو کاری نمیرود از پیش - به کردگار رها کرده به مصالح خویش
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۴۴ - صفت یار درودگر گفته است:نزار و تافته گشتم بسان ساروی تو - مکن بترس ز ایزد ز عاقبت بندیش
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:خوش خبر باشی ای نسیمِ شِمال - که به ما میرسد زمانِ وصال
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۴ - توصیف اسب و مدح سلطان مسعود:شاد باش ای هیون آخته یال - هیکل کوه کوب و هامون مال
مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۱۴ - گوش روز:گوش روز ای نگار مشکین خال - گوش بر بط بگیر و نیک بمال
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وِصال - بیا که بویِ تو را میرم ای نسیمِ شِمال
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۰ - مدیح علاء الدوله سلطان مسعود:همیشه دشمن مالست شاه دشمن مال - یکیست او را در بزم و رزم دشمن و مال
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۳ - ثقة الملک طاهربن علی را ستوده است:به طاهر علی آباد شد جهان کمال - گرفت عدل نظام و فزود ملک کمال
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۶ - تهنیت جلوس ملک ارسلان:به عون ایزد روز رفته از شوال - برآمد ز فلک دولت آفتاب کمال
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲:بُشری اِذِ السَّلامةُ حَلَّت بِذی سَلَم - لِلّهِ حمدُ مُعتَرِفٍ غایةَ النِّعَم
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۴ - مدیح علاء الدوله مسعود:شاهان پیش را که نکردند جز ستم - شاه زمانه کرد به تیغ و به خشت کم
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۵۲ - صفت یار لشکری گوید:آمد به عرض گاه دلارام من فراز - پیش بساط عارض در جمله حشم
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸:بهار و گل طربانگیز گشت و توبهشکن - به شادی رخ گل بیخ غم ز دل بر کن
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۰ - مدح سیف الدوله محمود:چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن - کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۲ - ستایش استاد رشیدی:شب سیاه چو برچید از هوا دامن - زدوده گشت زمین را ز مهر پیرامن
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۷:چراغ روی تو را شمع گشت پروانه - مرا ز حال تو با حال خویش پروا، نه
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۹ - تبارک الله ازین بخت و زندگانی من:تبارک الله ازین بخت و زندگانی من - که تا بمیرم زندان بود مرا خانه
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:ساقی بیا که شد قدحِ لاله پر ز می - طامات تا به چند و خرافات تا به کی؟
مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۸ - دیباذر روز:روز دی است خیز و بیار ای نگار می - ای ترک می بیار که ترکی گرفت دی
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:ای قصهٔ بهشت ز کویت حکایتی - شرح جمال حور ز رویت روایتی
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۵ - عرض بیچارگی و شرح حبس و گرفتاری:نه بر خلاص حبس ز بختم عنایتی - نه در صلاح کار ز چرخم هدایتی
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:خوش کرد یاوری فلکت روز داوری - تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۸۹ - صفت یار فالگیر بود:ای فال گیر کودک فالم ز روی تو - با روشنایی مه و با سعد مشتری
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵:گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی - چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۶ - مدح ثقة الملک طاهر:در کف دو زبانیست مرا بسته دهانی - گوید چو فصیحان صفت بیت زمانی
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۹ - شکوه از گرفتاری و مدح یکی از بزرگان:ای شاد به تو جان من و جان جهانی - هر روز فزون بادا در جان تو جانی
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۷ - هم در ثنای او:ای شاه شده ست از تو جهان تازه جوانی - کز شادی و از لهو جدا نیست زمانی
-
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲:سلامی چو بوی خوش آشنایی - بدان مردم دیدهٔ روشنایی
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۰ - ناله از حصار نای و مدح محمد خاص:نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی - مبادا تو را زین نوا بینوایی
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۴ - مدح ابوالفرج نصربن رستم:ایا آنکه بر دلبران پادشایی - جهان همچو بستان تو باد صبایی
-
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۸:دریغا خلعت حسن جوانی - گرش بودی طراز جاودانی
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۰ - فرامش گشت رسم شادمانی:بر آن افراخته کوهم که گویی - مرا فرمود گردون دیده بانی
-
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۳۹:جای حضور و گلشن امن است این سرای - زین در به شادمانی و عیش و طرب در آی
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹۲ - ناله از حصار نای:نالم ز دل چو نای من اندر حصار نای - پستی گرفت همت من زین بلند جای
-
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۱ - رباعی:زآن بادهٔ دیرینهٔ دهقان پرورد - در ده که تراز عمر نو خواهم کرد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۸:گر باد هوای کوی سرایت سپرد - می دان تو که جان ز دستم ای جان نبرد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۵:ای دیده کشد همی ز بی خوابی درد - از بس که ز هجر تیر پرتابی خورد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۶:گوشم ز تو نشنود بتا جز همه سرد - دل بهره نیافت از تو جز محنت و درد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۰:تا چرخ مرا به چنگ عشق تو سپرد - شمع طربم ز باد اندوه بمرد
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۹:آن کوه گذار آهوی دشت نورد - اندر تگ گرم شد به تگ بهر تو سرد
-
حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ:دور مجنون گذشت و نوبت ماست - هرکسی پنج روز نوبت اوست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در آغاز گرفتاری ساخته است:تا مرا بود بر ولایت دست - بودم ایزد پرست و شاه پرست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲ - تأسف بر سپید شدن موی:مویم آخر جز از سپید نگشت - گرچه اول جز از سیاه نرست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳ - مدیح:ای بزرگی که حسن رای تو را - هر زمان بر من اصطناعی نوست
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰ - مدح ثقة الملک طاهر:ثقت الملک تا به صدر نشست - دهر پیشش میان به طوع ببست
مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷ - صفت دلبر فصاد بود:آمد آن حور و دست من بربست - زدم استادوار دست به شست
مسعود سعد سلمان » توصیفات » ماههای فارسی » شمارهٔ ۸ - آبان ماه:ماه آبان چو آب جوی ببست - آب انگور باید اندر دست
-
حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ:چشم و چراغ جمع رسُل هادی سبل - سلطان چار بالش ایوان اصفیا
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در مدح محمد بن علی خاص از سرداران سلطان ابراهیم غزنوی:چون نای بینوایم ازین نای بینوا - شادی ندید هیچ کس از نای بینوا
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - مدح صاحب اجل العمید منصور بن سعید بن احمد:خردم نمود گردش چرخ چو آسیا - واکنون به خون دیده به سر شد همی مرا