ای شاد به تو جان من و جان جهانی
هر روز فزون بادا در جان تو جانی
خالی نه ای از مکرمت و حری روزی
فارغ نه ای از رادی و افضال زمانی
پیدا شود از رادی و از دولت هر روز
در جاه تو و مال تو سودی و زیانی
نه راست تر از فکرت و از رای تو تیری
نه تیزتر از عزم و مضای تو سنانی
هنگام خزانست ز مهر تو بهاری
در فصل بهارست ز کین تو خزانی
جاه تو به شادی ها گشتست ضمینی
جود تو به روزی ها کرده ست ضمانی
در دولت امروز به چرخ ایمنم از چرخ
زیرا که مرا جاه تو داده ست امانی
شکر ایزد را هست به فر تو لباسی
وز دولت تو هست بحمدالله نانی
نزد تو سبک بودم از بس که گرانی
آری بر تو گشته ام اکنون چو گرانی
والله که مرا پاک تر از آب یقین است
تابد نبری بر من بیچاره گمانی
نگذاشته ام طبع و زبان را به همه وقت
بیکار ز شکر و ز ثنای تو زمانی
در حبس چه آید ز من و من به چه ارزم
کامروز نمی بینم جز زندانبانی
فردا اگر از دولت تو یاری یابم
جاه تو مرا ندهد دستی و توانی
چون ابر پدید آرم در مدح تو طبعی
چون رعد گشاده کنم از شکر زبانی
در نعمت تو هر روز به موج آرم بحری
در مدح تو هر روز به عرض آرم کانی
گر چرخ ستمکار درین بندم بکشد
این گفته من ماند آخر به نشانی
گر هیچ به فر تو گشاده شوم از بند
در پیش خودم بینی بر بسته میانی
بخشای به من از سر شفقت تو که هرگز
مظلوم تر از من به جهان نیست جوانی
شخصی شده از خوردن اندوه چو مویی
قدی شده از رنج کشیدن چو کمانی
این نام نخواهی که بزرگان همه گویند
بنده است فلانی را امروز فلانی
تا به رزمی آید ز دو مخلوق نتاجی
تا بر فلک افتد ز دو سیاره قرانی
مشغول همه ساله یمین تو به رطلی
آراسته همواره یسارت به عنانی
گوش تو به الحانی چون نغمه بلبل
چشم تو به معشوق چون صورت مانی
آسوده شود ارجو از امن تو مسعود
زانگونه که آسوده شدست از تو جهانی
در طبع نکوخواه تو نوری و سروری
در مغز بداندیش تو ناری و دخانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ستایش شخصی میپردازد که به او و دیگران شادی و امید میبخشد. او از ویژگیهای بارز این شخص مانند بزرگواری، فراوانی نیکیها و مهربانیاش یاد میکند و بیان میکند که وجود او در زندگیاش موجب خوشبختی و آرامش است. شاعر به وفور نعمتها و حمایتهایی که از سوی این شخص دریافت میکند، اشاره میکند و معتقد است که در زمان مشکلات، این شخص به او پناه میدهد. همچنین، شاعر از درد و رنجهایی که تحمل کرده، صحبت کرده و او را به شکرگزاری و ستایش دعوت میکند. این متن در نهایت ارادت و عشق عمیق شاعر به این شخصیت را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: ای کیسهی شادی، برای تو جان من و جان همهی انسانها، هر روز بیشتر و بیشتر باشد که در وجود تو جانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو همیشه در اختیار خوبیها و فضیلتها هستی و هرگز از بخشش و خوبیهای روزگار خالی نیستی.
هوش مصنوعی: هر روز در زندگی و ثروت تو، خوشیها و ناخوشیها به وجود میآید.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی به اندازه فکر و رای تو درست و راست نیست و هیچ چیز تیزتر از اراده و تصمیم تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در فصل پاییز که همه جا به رنگ زرد و نارنجی در آمده، عشق و محبت تو باعث میشود که حس و حال بهاری در دل داشته باشم. اما در عوض، دشمنی و کینهات باعث شده که در فصل بهار احساس خشکی و سرمای پاییز را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: تو مقام و جایگاهت به سبب شادیها تضمین شده است و بخشش و سخاوت تو روزی و رزق را ضمانت کرده است.
هوش مصنوعی: در روزگار حاضر به خاطر قدرت و مقام تو، احساس امنیت میکنم، زیرا تو به من پناه دادهای.
هوش مصنوعی: شکر و سپاس خداوند را بخاطر سعادتی که به خاطر وجود تو نصیبم شده است. از حضور و لطف تو، چرخ زندگیام بر پا است و به برکت آن، روزی و مایحتاج زندگیام تامین میشود.
هوش مصنوعی: من در نزد تو احساس سبکی میکردم، اما حالا که تو به شدت ارزشمند شدهای، من هم به همان اندازه سنگین و ارزشمند شدهام.
هوش مصنوعی: به خدا قسم، من از هر گونه ناپاکی و تردید پاکترم، تا مبادا کسی به من، این انسان بیچاره، گمانی بد ببرد.
هوش مصنوعی: من همیشه از زبان و قلم خود به خاطر تو استفاده کردهام و هیچگاه آنها را بیکار نگذاشتهام؛ چرا که هر لحظه شایستهی ذکر و ستایش تو هستند.
هوش مصنوعی: در زندان چه چیزی از من برمیآید و من در چه حالی هستم، امروز تنها زندانی را میبینم که بر من حاکم است.
هوش مصنوعی: اگر فردا از نعمت و امکانات تو بهرهمند شوم، مقام تو نه قدرت و توانایی برای کمک به من خواهد داشت و نه دستی به دوستم میدهد.
هوش مصنوعی: من همانند ابرهایی که در آسمان ظاهر میشوند، از سر شکرگزاری و ستایش دربارهات سخن میگویم و طبعی دارم که مانند صدای رعد بلند و پُرجنبوجوش است.
هوش مصنوعی: هر روز به واسطهٔ نعمتهای تو، مانند یک دریا به شور و شوق میآیم. هر روز با احترام و عشق به ستایشت میپردازم.
هوش مصنوعی: اگر روزگار ظالم مرا در این تنگنا به کشتن برساند، این سخن من باقی خواهد ماند و نشانهای از من خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر هرگز به خاطر تو آزاد شوم، متوجه خواهی شد که در درون خودم هنوز در بند هستم.
هوش مصنوعی: به من با دلرحمی کمک کن، زیرا هیچکس در این دنیا مظلومتر از من نیست، بهویژه در جوانیام.
هوش مصنوعی: این شخص به خاطر اندوهی که خورده، به اندازه یک مو لاغر شده و به خاطر رنجهایی که تحمل کرده، به اندازه یک کمان خمیده است.
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که اگر نمیخواهی که همهٔ بزرگترها بگویند نام تو را دارند، بهتر است به کسی که مورد توجه و احترام است، نگوید که من فلانی را امروز میشناسم. به نوعی به این موضوع اشاره دارد که زیاد به نام و مقام افراد اهمیت ندهیم و بیشتر بر روی شناخت واقعی و صفات فردی تمرکز کنیم.
هوش مصنوعی: اگر دو موجود زنده در میدان نبرد روبرو شوند، نتیجهای که به وجود میآید میتواند به حدی تاثیرگذار باشد که بر کیهان اثر بگذارد و حتی درخشش دو سیاره را تحت تاثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: هر سال به زیبایی و دلربایی تو مشغولم و همیشه تسلیم تو هستم.
هوش مصنوعی: گوش تو به آهنگهایی شبیه صدای بلبل گوش میدهد و چشمانت به محبوبی نگاه میکند که مانند چهره مانی است.
هوش مصنوعی: اگر دیگران از امنیت تو احساس آرامش کنند، مانند جهانی که از وجود تو در امان است، خودت نیز آرام خواهی شد.
هوش مصنوعی: در ذات خوشنیت تو نوری و رهبری وجود دارد، اما در اندیشهی بدبین تو آتش و دودی نهفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گویم ز دل خویش دهانت کنم ای دوست
گوید نتوان کرد ز یک نقطه دهانی
گویم ز تن خویش میانت کنم ای ماه
گوید نتوان ساخت ز یک موی میانی
ای دوست به صدگونه بگردی به زمانی
گه خوش سخنی گیری و گه تلخ زبانی
چون ناز کنی ناز ترا نیست قیاسی
چون خشم کنی خشم ترا نیست کرانی
مانند میان تو و همچون دهن تو
[...]
روزی که تو آن زلف پر از مشک فشانی
ما را ندهد هیچ کس از مشگ نشانی
زلف تو شکنج است و تو بازش چه شکنجی
جعد تو فشانده است تو بازش چه فشانی
گاه این زبر سیم کند غالیه سائی
[...]
در کف دو زبانیست مرا بسته دهانی
گوید چو فصیحان صفت بیت زمانی
آن کودک عمری که بود کوژ چو پیری
و آواز برآورده چو آواز جوانی
ترکیب بدیعش ز جماد و حیوانست
[...]
ای ترک زبهر تو دلی دارم و جانی
ور هر دو بخواهی به تو بخشم به زمانی
با چون تو بتی زشت بود گر چو منی را
تیمار دلی باشد و اندیشهٔ جانی
از کوچکی ای بت که دهان داری گفتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.