فهرست زیر شامل اشعاری است که در نسخههای دیوانهای هر دو سخنور آمده است و به هر دو منتسب است:
-
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۴۴ :: خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۴۲
عطار (بیت ۱): میپرسیدی که چیست این نقش مجاز - گر بر گویم حقیقتش هست دراز
خیام (بیت ۱): * میپرسیدی که چیست این نقشِ مجاز، - گر برگویم حقیقتش هست دراز،
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۴۵ :: خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » درد زندگی [۲۵-۱۶] » رباعی ۱۹
عطار (بیت ۱): افسوس که بی فایده فرسوده شدیم - وز آسِ سپهرِ سرنگون سوده شدیم
خیام (بیت ۱): افسوس که بیفایده فرسوده شدیم، - وَز داسِ سپهرِ سرنگون سوده شدیم؛
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۳۹ :: خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵
عطار (بیت ۱): بر بستر خاک خفتگان میبینم - در زیر زمین نهفتگان میبینم
خیام (بیت ۱): بر مفرش خاک خفتگان میبینم - در زیرزمین نهفتگان میبینم
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۳۹ :: خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۵۲
عطار (بیت ۱): بر بستر خاک خفتگان میبینم - در زیر زمین نهفتگان میبینم
خیام (بیت ۱): بر مَفْرشِ خاک خفتگان میبینم، - در زیر زمین نهفتگان میبینم؛
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۴۲ :: خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴
عطار (بیت ۱): ای اهل قبور! خاک گشتید و غبار - هر ذرّه ز هر ذرّه گرفتید فرار
خیام (بیت ۱): این اهل قبور خاک گشتند و غبار - هر ذره ز هر ذره گرفتند کنار
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۸ :: خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹
عطار (بیت ۱): بر چهرهٔ گل شبنم نوروز خوشست - در باغ و چمن روی دل افروز خوشست
خیام (بیت ۱): بر چهرۀ گل نسیم نوروز خوش است - در صحن چمن روی دلافروز خوش است
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۸ :: خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۰
عطار (بیت ۱): بر چهرهٔ گل شبنم نوروز خوشست - در باغ و چمن روی دل افروز خوشست
خیام (بیت ۱): بر چهرهٔ گُل نسیمِ نوروز خوش است، - در صَحنِ چمن رویِ دلافروز خوش است،
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۳ :: خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴
عطار (بیت ۱): مهتاب به نور دامن شب بشکافت - میخور که دمی خوشتر ازین نتوان یافت
خیام (بیت ۱): مهتاب به نور دامن شب بشکافت - می نوش دمی بهتر از این نتوان یافت
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۳ :: خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۱
عطار (بیت ۱): مهتاب به نور دامن شب بشکافت - میخور که دمی خوشتر ازین نتوان یافت
خیام (بیت ۱): مهتاب به نور دامن شب بشکافت - می نوش، دمی خوشتر از این نتوان یافت
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۴ :: خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲
عطار (بیت ۱): چون عهده نمیکند کسی فردا را - یک امشب خوش کن دلِ پر سودا را
خیام (بیت ۱): چون عهده نمیشود کسی فردا را - حالی خوش دار این دل پر سودا را
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۴ :: خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۲
عطار (بیت ۱): چون عهده نمیکند کسی فردا را - یک امشب خوش کن دلِ پر سودا را
خیام (بیت ۱): چون عهده نمیشود کسی فردا را، - حالی خوش کن تو این دلِ سودا را،
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۵۱ :: خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۹
عطار (بیت ۱): خواهی که غم از دل تو یک دم بشود - میخور که چو می به دل رسد غم بشود
خیام (بیت ۱): زان پیش که نامِ تو ز عالَم برود - می خور، که چو می به دل رسد غم برود؛
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۵۹ :: خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲
عطار (بیت ۱): می خور که فلک بهر هلاک من و تو - قصدی دارد به جان پاک من و تو
خیام (بیت ۱): می خور که فلک بهر هلاک من و تو - قصدی دارد به جان پاک من و تو
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۵۹ :: خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۴
عطار (بیت ۱): می خور که فلک بهر هلاک من و تو - قصدی دارد به جان پاک من و تو
خیام (بیت ۱): می خور که فلک بهر هلاک من و تو، - قصدی دارد به جانِ پاک من و تو؛
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۷۷ :: خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹
عطار (بیت ۱): چندان که نگاه میکنم هر سوئی - از سبزه بهشت است و ز کوثر جویی
خیام (بیت ۱): چندان که نگاه میکنم هر سویی - در باغ روان است ز کوثر جویی
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۱ :: خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴
عطار (بیت ۱): بنگر ز صبا دامنِ گل چاک شده - بلبل ز جمال گل طربناک شده
خیام (بیت ۱): بنگر ز صبا دامن گل چاک شده - بلبل ز جمال گل طربناک شده
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۱ :: خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۰
عطار (بیت ۱): بنگر ز صبا دامنِ گل چاک شده - بلبل ز جمال گل طربناک شده
خیام (بیت ۱): بنگر ز صبا دامن گل چاک شده، - بلبل ز جمال گُل طَرَبناک شده؛
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۱۵:هم گوهر بحر لطف بیپایانی - هم گنج طلسم پردهٔ دوجْهانی
عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۵۴:ای آن که چنانکه مصلحت میدانی - کارکِهْ و مِهْ به مصلحت میرانی
عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۸۷:ای دایرهٔ حکم تو سرگردانی - وی بادیهٔ قضای تو حیرانی
عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۲۹:از پای در آمدم ز سرگردانی - وز دست شدم ز غایت حیرانی
عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۳۳:امروز منم شیفتهای حیرانی - نه دین و نه دل نه کفر و نه ایمانی
عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۵۲:در عشق تو نیم ذرّه سرگردانی - خوشتر ز هزار منصب سلطانی
عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۳۷:گاهی به بر خویشتنم میخوانی - گاهی ز در خویشتنم میرانی
عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۳۸:ای عشقِ تو کیمیای سرگردانی - وی کوی تو در بادیهٔ حیرانی
عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۹:سرگشتهٔ تست، نُه فلک، میدانی - گرد در تو گشته به سرگردانی
عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۱۹:چون گشت لبت به یک شکر ارزانی - از لعلِ لبت شکر چه میافشانی
عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۵:با گل گفتم چو یوسفِ کنعانی - در مصرِ چمن تُرا سزد سلطانی
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۵۵:شمع آمد و گفت: سوزِ من گر دانی - چندین بنسوزیم درین حیرانی
عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۴۲:مرغی دیدم نشسته بر ویرانی - در پیش گرفته کلّهٔ سلطانی
عطار » وصلت نامه » بخش ۴۴ - وله ایضاً:ای آنکه چنانکه مصلحت میدانی - کار که و مه به مصلحت میرانی
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۵:گر دست دهد ز مغز گندم، نانی - وز مِی دو منی ز گوسفندی، رانی
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۹۸:* تُنْگی میِ لَعْل خواهم و دیوانی، - سَدِّ رَمَقی باید و نصف نانی،
-
عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۲۵:در معرفت تو دم زدن نقصان است - زیراکه ترا هم به تو بتوان دانست
عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۷۴:ای عقل شده در صفت ذات تو پست - از حد بگذشت این همه تقصیر که هست
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۴۰:هر چیز که آن ز نیستی در پیوست - هستند همه از می این واقعه مست
عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۱۶:این قالب اگر بلند دیدی ور پست - مغرور مشو به پیش این خفته و مست
عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۴۳:عمری به فنا بر دلم آوردم دست - تا دل ز فنا به زاری زار نشست
عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۳:تا هستی تو نصیب میخواهد جست - دل روی به خونِ دیده میخواهد شست
عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۵۰:تا شد دلم از بوی می عشق تو مست - هم پرده دریده گشت و هم توبه شکست
عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۳:آن نقطه که کیمیای دولت آن است - بگذر ز جهان که بیخ آن در جان است
عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۹:تا عالِمِ جهل خود نگردی به نخست - هر اصل که در علم نهی نیست درست
عطار » مختارنامه » باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن » شمارهٔ ۳:پیوسته دلم به جانت میخواهد جُست - دست از توبه خون دیده میخواهد شست
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۲۸:آن مرغ که بود از می معنی مست - پرّید و دل اندر کرم مولی بست
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۶۳:امروز منم نشسته نه نیست نه هست - در پردهٔ نیستْ هست شوریده و مست
عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۱۲:ای پشت بداده رفته هم روز نخست - برخیز که این گریهٔ ابر از غم تست
عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۱:جانی دارم عاشق و شوریده و مست - آشفته و بی قرار، نه نیست، نه هست
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۶۲:تا پاک نگردد دل این نفس پرست - دستم ندهد بر سر کوی تو نشست
عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۵۶:گاهی به خودم بار دهد مستی مست - گاهی ز خودم دور کند پستی پست
عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۳:از بس که شکر فشاند عشق تونخست - جاوید همه جهان شکر خواهد جست
عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۵۳:چون گشت دل من از سر زلف تو مست - هرگز بندادم ز سر زلف تو دست
عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۴:گفتی که «ترا چو خاک گردانم پست - تا نیز به زلفِ دلکشم ناری دست»
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۳۳:برخاست دلم، چوباده در خم بنشست - وز طلعت گل هزاردستان شد مست
عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۴:از دست گلابگر گل عشوه پرست - در پای آمد چنانکه بر خاک نشست
عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۳۰:گل گفت: چو نیست هفتهای روی نشست - از کم عمری پشت امیدم بشکست
عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۳۲:گل بر سر پای غرقهٔ خون زانست - کاو روز دویی درین جهان مهمانست
عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۴۱:بشکفت به صد هزار خوبی گل مست - وز رعنایی جلوه گری در پیوست
عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۵۴:با گل گفتم که با چنین عمر که هست - انگار که نیست رخت بر باید بست
عطار » مختارنامه » باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه » شمارهٔ ۳:پروانه به شمع گفت: «از روزِ نخست - چون کشته شوم بر سرت از عهد درست
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:ترکیبِ پیالهای که در هم پیوست - بشکستنِ آن روا نمیدارد مست
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:چون لاله به نوروز قدح گیر به دست - با لالهرخی اگر تو را فرصت هست
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:چون نیست حقیقت و یقین اندر دست - نتوان به امید شَک همه عمر نشست
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:چون نیست ز هر چه هست جز باد به دست - چون هست به هر چه هست نقصان و شکست
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:گویند مرا که دوزخی باشد مست - قولیست خلاف، دل در آن نتوان بست
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۴۴:اجزای پیالهای که درهم پیوست، - بشکستنِ آن روا نمیدارد مست،
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۷:* گویند که دوزخی بُوَد عاشق و مست، - قولی است خلاف، دل در آن نتوان بست،
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۹۴:چون آمدنم به من نَبُد روز نخست، - وین رفتنِ بیمراد عَزمی است درست،
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۶:چون نیست زِ هر چه هست جُز باد به دست - چون هست زِ هر چه هست نُقصان و شکست
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۲:چون لاله به نوروز قدح گیر به دست، - با لالهرخی اگر تو را فرصت هست؛
-
عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۶۳:کردم تک و پوی بی عدد بسیاری - وز گرد رهت نیافتم آثاری
عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۱۱۰:گر من زگنه توبه کنم بسیاری - تا تو ندهی توبه، نیم بر کاری
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۰:گر پرده ز روی کار بر میداری! - اندر پس پرده لعبت بیکاری
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۵۸:هم کار ز دست رفت در بی کاری - هم عمر عزیز میرود در خواری
عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۱۱:هر چند که پشت و روی دارم کاری - از دیدهٔ خویش تازه رویم باری
عطار » مختارنامه » باب بیست و هشتم: در امیدواری نمودن » شمارهٔ ۴:بر دل گرهی بستم و بر جان باری - و افتاد بر آن گره، گره بسیاری
عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۲:چون من به خلاف تو نکردم کاری - از بنده چرا گرفتهای آزاری
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۴۵:چون نیست نصیبِ من به جز غمخواری - موجود برای غم شدم پنداری
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۷۲:گفتم:شمعا! چون همه شب در کاری - از گرمی کار و بار برگی داری
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۹:از کوزهگری کوزه خریدم باری - آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۷:هان کوزهگرا بپای اگر هشیاری - تا چند کنی بر گِل مردم خواری؟
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۷۰:* هان کوزهگرا بپای اگر هشیاری، - تا چند کنی بر گِل مردم خواری؟
-
عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۷۰:از سرِّ تو هر که با نشان خواهد بود - مشغول حضور جاودان خواهد بود
عطار » مختارنامه » باب نوزدهم: در ترك تفرقه گفتن و جمعیت جستن » شمارهٔ ۲۴:عمری که نه در حضور جان خواهد بود - گر سود کنی بسی زیان خواهد بود
عطار » وصلت نامه » بخش ۴۶ - وله ایضاً:از سر تو هر که با نشان خواهد بود - مشغول حضور جاودان خواهد بود
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴:ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود - نی نام ز ما و نی نشان خواهد بود
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۵۱:ای بس که نباشیم و جهان خواهدبود، - نی نام زِ ما و نه نشان خواهدبود؛
-
عطار » مختارنامه » باب دوم: در نعت سیدالمرسلین صلّی اللّه علیه و سلّم » شمارهٔ ۶:آن حسن که در پردهٔ غیبست نهان - وز پرتو اوست حسن در هر دو جهان
عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۴۳:چون اصلِ اصول هست در نقطهٔ جان - نقشِ دو جهان ز جان توان دید عیان
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۲:کس از می معرفت ندادست نشان - کز عین نشان بروست وز عین عیان
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹:چون حاصل آدمی در این شورستان - جز خوردن غصه نیست تا کندن جان
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۵:گر بر فلکم دست بدی چون یزدان - برداشتمی من این فلک را ز میان
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » درد زندگی [۲۵-۱۶] » رباعی ۲۵:گر بر فَلَکَم دست بُدی چون یزدان، - برداشتمی من این فلک را ز میان؛
-
عطار » مختارنامه » باب سوم: در فضیلت صحابه رضی الله عنهم اجمعین » شمارهٔ ۴:صدری که گلِ طارمِ معنی او رُفت - دُرِّ صدفِ قُلزمِ تقوی او سفت
عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۳:دریای دلم گرچه بسی میآشفت - از غیرت خلق گوهر راز نسفت
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۷۳:جانا! می خور که چون گل تازه شکفت - بلبل ره خارکش کنون خواهد گفت
عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۴۶:بلبل به سحر نعرهزنان میآشفت - وز غنچهٔ سر تیز حدیثی میگفت
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۹۹:شمع آمد و گفت: ماندهام بیخور و خَفْت - وز آتش تیز در بلای تب و تفت
عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۳۳:تا بود مجال گفت، جان، دُرها سفت - وز گلبن اسرار یقین، گلها رُفت
عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۳۷:جانم دُرِ این قلزم بیپایان سفت - عقلم گل این طارم سرگردان رُفت
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:ای آمده از عالم روحانی تفت - حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:این بحرِ وجود آمده بیرون ز نَهُفْت - کس نیست که این گوهرِ تحقیق بِسُفْت
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:در خواب بُدَم مرا خردمندی گفت - کز خواب کسی را گُلِ شادی نَشِکُفْت
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۸:این بحرِ وجود آمده بیرون ز نهفت، - کس نیست که این گوهرِ تحقیق بِسُفْت؛
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۴۷:می خور که به زیرِ گِل بسی خواهی خفت، - بی مونس و بی رفیق و بی همدم و جفت؛
-
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۱:بحری که در آسمان زمین خواهد بود - آنجا وینجا همان، همین خواهد بود
عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۱:شیر اجلت چو درکمین خواهد بود - در خاک فتادنت یقین خواهد بود
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷:گویند بهشت و حورعین خواهد بود - آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۸:گویند: بهشت و حورعین خواهدبود، - و آنجا می ناب و اَنْگَبین خواهدبود؛
-
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۱۳:چیزی که دمی نه تو درآنی و نه من - کیفیت آن نه تو بدانی و نه من
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۷:اسرار اَزَل را نه تو دانی و نه من، - وین حرفِ معمّا نه تو خوانی و نه من؛
-
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۲۲:هر دل که درین دایرهٔ بی سر و پاست - در دریاست او ولیک در وی دریاست
عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۲۸:از پردهٔ خود برون شدن عین خطاست - زیرا که برون پرده گردی کم و کاست
عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۲۹:این درد جگرسوز که در سینه مراست - میگرداند گِرِد جهانم چپ و راست
عطار » مختارنامه » باب بیست و دوم: در روی به آخرت آوردن و ترك دنیا كردن » شمارهٔ ۸:چون قاعدهٔ بقای ما عین فناست - بر عین فنا کار بنتوان آراست
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۵۲:هر کو گهر وصل تو در خواهد خواست - اول قدم از دو کون بر باید خاست
عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۵:از دل گرمی که در هوای تو مراست - در بندگیت به آتشی مانم راست
عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۲:بی موی تونیست موی کس موئی راست - بی روی تو روی دگران روی و ریاست
عطار » مختارنامه » باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق » شمارهٔ ۱۴:گر عفو کنی به لطف جرمی که مراست - آسان ز سرِ وجود برخواهم خاست
عطار » مختارنامه » باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق » شمارهٔ ۱۷:گفتم: خط مشکین تو بر ماه خطاست - گفتا:به خطا مشک ز من باید خواست
عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۵:پیوسته به آرزو ترا باید خواست - تا از تو یک آرزو مرا ناید راست
عطار » مختارنامه » باب چهل و دوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۱۷:مهری که ز تو در دل من بنهفته است - با تو به زبان اگر نگویم گفته است
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۲۰:شمع آتش را گفت که طبعی که تر است - در شیب مرا مسوز چون بالا خواست
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۵۳:شمع آمد و گفت: دادِ من باید خواست - کز آتشِ سوزنده بمانْدَم کم و کاست
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۷۹:شمع آمد و گفت: سوز پروانه جداست - کاو را پر سوخت سوز من سر تا پاست
عطار » وصلت نامه » بخش ۶۷ - و له ایضاً:هر خاک که درجهان کسی فرسود است - تنهاست که آسیای چرخش سوداست
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:دارنده چو ترکیب طبایع آراست - از بهر چه اوفکندش اندر کم و کاست؟
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:در دایرهای که آمد و رفتن ماست - او را نه بدایت نه نهایت پیداست
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:عمریست مرا تیره و کاریست نه راست - محنت همه افزوده و راحت کم و کاست
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱۰:دوری که در [او] آمدن و رفتنِ ماست، - او را نه نهایت، نه بدایت پیداست،
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱۱:دارنده چو ترکیبِ طِبایع آراست، - از بهرِ چه اوفْکَنْدَش اندر کموکاست؟
-
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۲۷:مرغی که بدید از می این دریا دُرد - عمری جان کند و ره سوی دریا بُرد
عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۹:دانی که چهایم نه بزرگیم نه خُرد - دانی که چه میخوریم نه صاف نه دُرد
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۶۹:زین شیوه که ازعمر برآوردم گرد - کس در دو جهان بر نتواند آورد
عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۷:من این دل بسته را کجا خواهم برد - ور صاف مرا نیست کجا خواهم دُرد
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹:روزیست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد - ابر از رخ گلزار همیشوید گرد
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۸:یک نان به دو روز اگر بود حاصل مرد - از کوزه شکستهای دمی آبی سرد
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۵:دیدم به سرِ عمارتی مردی فرد، - کاو گِل به لگد میزد و خوارش میکرد،
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۸:روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد، - ابر از رُخِ گلزار همیشوید گَرْد،
-
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۴۴:میپرسیدی که چیست این نقش مجاز - گر بر گویم حقیقتش هست دراز
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۱:تا چند کنی عزیمت دریا ساز - مردانه رو و خویش به دریا انداز
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۸۴:آن سالک گرم روْ که در شیب و فراز - چون شمع فرو گداخت در سوز و گداز
عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۴۵:خواهی که ببینی تو به پیدایی راز - خود را ز ورای عقل سودایی ساز
عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۸۳:در محو دلم ز خویشتن مانَد باز - در توحیدم حجاب افتد آغاز
عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۲۱:گر میخواهی که بازیابی این راز - بیخود شو و با بیخودی خویش بساز
عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۶۱:از بس که دلم به بینشان داشت نیاز - بینام ونشان بماندم در تک و تاز
عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۲۷:پنهان گهریست در پسِ پردهٔ راز - وندر طلبش خلق جهان در تک و تاز
عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۱۹:این دل که بسوخت روز و شب در تک و تاز - میجوشد و میجوید و میگوید راز
عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۲۲:ای در غم نان و جامه و آز و نیاز - افتاده به بازار جهان در تک و تاز
عطار » مختارنامه » باب شانزدهم: در عزلت و اندوه و درد وصبر گزیدن » شمارهٔ ۱۹:تا کی باشی چو آسمان در تک و تاز؟ - در زیر قدم شو چو زمین پستِ نیاز
عطار » مختارنامه » باب بیستم: در ذُلّ و بار كشیدن و یكرنگی گزیدن » شمارهٔ ۲۷:خود را چو زخواب و خور نمیداری باز - پس چه تو، چه آن ستور، در پردهٔ راز
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۱۷:تا کی باشم گرد جهان در تک و تاز - سیر آمدم از جهان و از آز و نیاز
عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۲:در عشق مرا چه کار با پردهٔ راز - کار من دل سوخته اشک است و نیاز
عطار » مختارنامه » باب بیست و هشتم: در امیدواری نمودن » شمارهٔ ۳:تا کی باشم گِردِ جهان در تک و تاز - بر هیچ نه قطع میکنم شیب و فراز
عطار » مختارنامه » باب سیام: در فراغت نمودن از معشوق » شمارهٔ ۳۱:چون هر روزیت بیشتر دیدم ناز - هر روز بتو بیشترم گشت نیاز
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۵۱:گر در طلبت ز روی تو مانم باز - در کوی تو تن فرودهم در تک و تاز
عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۴۳:در راه فکندهای مرا در تک و تاز - گه شیب نهی پیش من و گاه فراز
عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۱۲:چون روی تو مینبینم ای شمع طراز - چون شمع ز تو سوخته میمانم باز
عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۱:دوش آمد و برگشاد صد پردهٔ راز - در پردهٔ دل جلوهگری کرد آغاز
عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۳۶:ای باد به سوی زلفِ آن یار بتاز - کوتاه مکن دست از آن زلف دراز
عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۱۴:آن است همه آرزویم عمر دراز - تا پیش از اجل ببینم ای شمع طراز
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۲:بر آب روان و سبزه ای شمع طراز - می در ده و توبه بشکن و چنگ بساز
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۴:تا چند ز سودای تو در سوز و گداز - چون شمع آرم به روز شبهای دراز
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۲۲:از بس که ز غم سوختم ای شمع طراز - چون شمع ز تو سوخته میمانم باز
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۶۶:در شمع نگر فتاده در سوز و گداز - برّیده ز انگبین به صد تلخی باز
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۷۱:گفتم: شمعا! چند گدازی مگداز - گفتا: تو خبر نداری از پردهٔ راز
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۲۲:شمع آمد و گفت: من نیم قلب مجاز - مومی که بود نقره چو قلبش بگداز
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۳۶:شمع آمد زار زار و میگفت به راز - حال من و آتش است با سوز و گداز
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۳۹:شمع آمد و گفت: مانده در سوز و گداز - کار من غم کشته کی آید با ساز
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۳:وقت سحر است خیز ای مایه ناز - نرمک نرمک باده خور و چنگ نواز
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » از ازل نوشته [۳۴-۲۶] » رباعی ۳۲:* ای دل چو حقیقتِ جهان هست مَجاز، - چندین چه بَری خواری ازین رنجِ دراز!
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۴۲:* میپرسیدی که چیست این نقشِ مجاز، - گر برگویم حقیقتش هست دراز،
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۴۶:از جملهٔ رفتگانِ این راهِ دراز، - بازآمدهای کو که به ما گوید راز؟
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۵۰:ما لُعْبَتِکانیم و فلک لُعبَتباز، - از روی حقیقتی نه از روی مَجاز؛
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۵:وقت سحر است، خیز ای مایهٔ ناز، - نرمکنرمک باده خور و چنگ نواز،
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۹:لب بر لب کوزه بردم از غایت آز، - تا زو طلبم واسطهٔ عمرِ دراز،
-
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۵۵:آن راز که هست در پس صد سرپوش - سرپوش بسوز و باز کن دیده بهوش
عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۵:ای دل چو شراب معرفت کردی نوش - لب بر هم نه سِرِّ الاهی مفروش
عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۶:تا چند زنی ای دلِ برخاسته جوش - در پردهٔ خون نشین و خونی مینوش
عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۹:تا کی زنی ای دل خسته جوش - در پردهٔ خود نشین و خونی مفروش
عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۱۷:چون برفکنند از همه چیزی سرپوش - چون دیگ درآید همه عالم در جوش
عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۲۳:تا چند زنی منادی، ای سر که فروش! - بیزحمت لب شراب تحقیق بنوش
عطار » مختارنامه » باب هفدهم: در بیان خاصیت خموشی گزیدن » شمارهٔ ۲۴:گر خواهی تو که وقت خود داری گوش - دم در کشی و به خویش بازآری هوش
عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۴:پیمانهٔ خاک گشت آن چشمهٔ نوش - وان چشمهٔ خورشید باستاد زجوش
عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۵:ای شب مزن از ستاره چندینی جوش - خفاش بسیست نور و ظلمت در پوش
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:در کارگه کوزهگری رفتم دوش - دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۷۳:در کارگهِ کوزهگری بودم دوش، - دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش؛
-
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۶۰:گر باخبرست مرد و گر بیخبرست - آغشتهٔ این قلزم بیپا و سر است
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۹۶:جانا ز میانِ من و تو دست کراست - گر شرح دهم چنین نمیآید راست
عطار » مختارنامه » باب نوزدهم: در ترك تفرقه گفتن و جمعیت جستن » شمارهٔ ۱۶:آن را که بخود بر سر یک موی سر است - مجهولی او مفرّحی معتبر است
عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۴۵:شوقی که مرا در طلب روی تو خاست - گر برگویم به صد زبان ناید راست
عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۳۰:دل در غم تو غرقهٔ خونِ جگر است - جانم متحیر و تنم بیخبر است
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:نیکی و بدی که در نهاد بشر است - شادی و غمی که در قضا و قدر است
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » از ازل نوشته [۳۴-۲۶] » رباعی ۳۴:نیکی و بدی که در نهادِ بشر است، - شادی و غمی که در قضا و قدر است،
-
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۶:گر برخیزد ز پیش چشم تو منی - بینی تو که بر محض فنا مفتتنی
عطار » مختارنامه » باب پانجدهم: در نیازمندی به ملاقات همدمی محرم » شمارهٔ ۷:چشم من دلخسته به هر انجمنی - چون خویشتنی ندید بیخویشتنی
عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۲۲:ای صبح! چو دیدی بر من سیم تنی - بر عشرت ما خنده زدی بی دهنی
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲:ای دوست حقیقت شنو از من سخنی - با بادهٔ لعل باش و با سیم تنی
-
عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۷۷:آن را که به چشم کشف پیداست یقین - او در ره مستقیم داناست بدین
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱:رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین - نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:قومی متفکرند اندر ره دین - قومی به گمان فتاده در راه یقین
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴:گاویست در آسمان و نامش پروین - یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱۵:گاوی است بر آسمان قَرینِ پروین، - گاوی است دگر نهفته در زیر زمین؛
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۴:* رندی دیدم نشسته بر خِنْگِ زمین، - نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین،
-
عطار » مختارنامه » باب پنجم: در بیان توحید به زبان تفرید » شمارهٔ ۲:چون ما به وجود خود هویدا باشیم - چون ما به وجود خود هویدا باشیم
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۸:از آمدن بهار و از رفتن دی - اوراق وجود ما همی گردد طی
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸:هنگام صبوح ای صنمِ فرخپی - برساز ترانهای و پیشآور می
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۶:هنگام صبوح ای صنمِ فرخْپی - برساز ترانهای و پیش آور می؛
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۸:* از آمدنِ بهار و از رفتنِ دی، - اوراقِ وجودِ ما همیگردد طی؛
-
عطار » مختارنامه » باب پنجم: در بیان توحید به زبان تفرید » شمارهٔ ۷:ماییم که جز درگهِ ما درگه نیست - گرچه همه ماییم کسی آگه نیست
عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۹۲:هر سر زدهای ز سرِّ ما آگه نیست - هر بیخبری در خورِ این درگه نیست
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۴۶:تا چند روم که این ره کوته نیست - وز هر سویی که راه جویم ره نیست
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:در پردۀ اسرار کسی را ره نیست - زین تعبیهٔ جان هیچکس آگه نیست
-
عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۲:این سودایی که میدواند ما را - هرگز نتوان نشاند این سودا را
عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۱:لعلت که خجل کرد گل رعنا را - از پسته نمود خالِ مشک آسا را
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۴:چون عهده نمیکند کسی فردا را - یک امشب خوش کن دلِ پر سودا را
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:چون عهده نمیشود کسی فردا را - حالی خوش دار این دل پر سودا را
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۲:چون عهده نمیشود کسی فردا را، - حالی خوش کن تو این دلِ سودا را،
-
عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۲۶:درویشی چیست مست و مفلس بودن - بیخود خود را ز خویش مونس بودن
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲:قانع به یک استخوان چو کرکس بودن - به ز آن که طفیل خوان ناکس بودن
-
عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۳۴:گر ما به هزار تک بخواهیم دوید - آخر طمع از خویش بخواهیم برید
عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۲۱:جانی که به نورِ حق ندارد امّید - در عالم اوهام بماند جاوید
عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۲۸:نه هیچ کس از قالب دین مغز چشید - نه هیچ نظر به کُنْهِ آن مغز رسید
عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۳:جانم که به لب از لب لعل تو رسید - دل تحفه به پیش لب لعل تو کشید
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳:تا زُهْره و مَه در آسمان گشت پدید - بهتر ز میِ ناب کسی هیچ ندید
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۰:تا زُهره و مَهْ در آسمان گشته پدید، - بهتر ز میِ ناب کسی هیچ ندید؛
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۱:مهتاب به نور دامن شب بشکافت - می نوش، دمی خوشتر از این نتوان یافت
-
عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۳۵:در عشق مرا چون عدم محض فزود - از هستی خویشم عدم محض ربود
عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۸:فانی شده، تا بود، مشوّش نشود - باقی به وجود جز در آتش نرود
عطار » مختارنامه » باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه » شمارهٔ ۱۸:چون شمعِ جمال خود به پروانه نمود - پروانه ز شوقِ او فرود آمد زود
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰:از آمدنم نبود گردون را سود - وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۸:دهقان قضا بسی چو ما کشت و درود - غم خوردن بیهوده نمیدارد سود
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۲:آورد به اِضطرارم اوّل به وجود، - جز حیرتم از حیات چیزی نفزود،
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۳:از آمدنم نبود گردون را سود، - وز رفتن من جاه و جلالش نفزود؛
-
عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۴۲:اول همه نیستی است تا اول کار - و آخر همه نیستیست تا روز شمار
عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۴۲:ای اهل قبور! خاک گشتید و غبار - هر ذرّه ز هر ذرّه گرفتید فرار
عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۴۳:گل خندان شد ز گریهٔ ابر بهار - با ما بنشین یک نفس ای سیم عذار
عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۴۴:روزی که ز خاک من برون آید خار - گلبرگ رخم چو خاک ره گردد خوار
عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۴۶:صد بار کشیدم و به سرباری بار - خوارم کردی چه خیزد از خواری خوار
عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۱۴:ای ابر هوای عشق تو بس خون بار - وی راه غم تو وادیی بس خونخوار
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۳۱:شمع آمد و گفت:چون مرا نیست قرار - از پنبه نفس زنم چو حلاج از دار
عطار » مختارنامه » باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه » شمارهٔ ۱۱:پروانه به شمع گفت: میسوزم زار - شمعش گفتا که سوختن بادت کار
عطار » وصلت نامه » بخش ۷۲ - و له ایضاً:ای اهل قبور خاک گشتید و غبار - هر ذره زهر ذره گرفتید کنار
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴:این اهل قبور خاک گشتند و غبار - هر ذره ز هر ذره گرفتند کنار
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷:دی کوزهگری بدیدم اندر بازار - بر پاره گلی لگد همی زد بسیار
-
عطار » مختارنامه » باب هفتم: در بیان آنكه آنچه نه قدم است همه محو عدم است » شمارهٔ ۴۶:ای دل! دیدی که هرچه دیدی هیچ است - هر قصّهٔ دوران که شنیدی هیچ است
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۲:دنیا دیدی و هر چه دیدی هیچ است - و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است
-
عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۴۹:جانا ز غم عشق تو جانم خون شد - هر دم ز تو دردی دگرم افزون شد
عطار » مختارنامه » باب پانجدهم: در نیازمندی به ملاقات همدمی محرم » شمارهٔ ۱۷:هر دل که نه در زمانه روز افزون شد - نتوان گفتن که حال آن دل چون شد
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۵۳:هر لحظه مرا چو شمع سوز افزون شد - وز گریه کنارم چو شفق پُر خون شد
عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۴۷:عطار به درد از جهان بیرون شد - در خاک فتاد و با دلی پُر خون شد
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۲:افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد - وز دستِ اَجَل بسی جگرها خون شد
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۳۶:افسوس که سرمایه ز کَف بیرون شد، - در پایِ اَجَل بسی جگرها خون شد!
-
عطار » مختارنامه » باب هشتم: در تحریض نمودن به فنا و گم بودن در بقا » شمارهٔ ۵۷:هر لحظه دهد عشق توام سرشوئی - تا من سر و پای گم کنم چون گوئی
عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۳۷:گاه از غم اودست ز جان میشویی - گه قصهٔ او به دردِ دل میگویی
عطار » مختارنامه » باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن » شمارهٔ ۳۰:تا چند روی بیهده از هر سویی - تا کی گویی گزاف از هر رویی
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۳۶:چون نیست دلم را جز ازو دلجویی - سرگشته شدم گردِ جهان چون گویی
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۷۷:چندان که نگاه میکنم هر سوئی - از سبزه بهشت است و ز کوثر جویی
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۹:چندان که نگاه میکنم هر سویی - در باغ روان است ز کوثر جویی
-
عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۱:آن راه که راه عالم عرفان است - بر هر گامی هزار دل حیران است
عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۲:هر ذات که در تصرّف دوران است - اندر طلب نور یقین حیران است
عطار » مختارنامه » باب دهم: در معانی مختلف كه تعلّق به روح دارد » شمارهٔ ۳۴:تن از پی کارِ خویش سرگردان است - جان بر سرِ ره منتظر فرمان است
عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۲۳:دل والِه و عقل مست و جان حیران است - وین کار نه کار دل و عقل و جان است
عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۱۸:آن سالکِ گرمرو که نامش جان است - عمری تک زد که مقصدش میدان است
عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۱۹:هم بادیهٔ عشق تو بی پایان است - هم درد محبّتِ تو بی درمان است
عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۱۱:گر از تو مرا کفر و اگر ایمان است - چون از تو به من رسد مرا یکسان است
عطار » مختارنامه » باب چهل و سوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۲۱:دردی که مرا در دل بی درمان است - یک ذرّه ز دل کم نشود تا جان است
عطار » مختارنامه » باب چهل و ششم: در معانیی كه تعلّق به صبح دارد » شمارهٔ ۷:بیهمدم اگر دمی زنی نقصان است - زیرا که تو را همدم مطلق جان است
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶:می لعل مذاب است و صراحی کان است - جسم است پیاله و شرابش جان است
-
عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۳:چندان که نگاه میکنم حیرانی است - سرگشتگی و بی سر و بی سامانی است
عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۱:عشقت که به صد هزار جان ارزانی است - بحری است که موج او همه حیرانی است
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:خاکی که به زیر پای هر نادانیست - کفّ صنمیّ و چهرهٔ جانانیست
-
عطار » مختارنامه » باب نهم: در مقام حیرت و سرگشتگی » شمارهٔ ۱۱:از آرزوی یقین چو مینتوان زیست - بر خلق بباید ای خردمند! گریست
عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۳۲:زان روی که در روی تو چشمم نگریست - از گریهٔ من مردم چشمم بنزیست
عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۱۹:ای بس که دلم بر در تو خون بگریست - و آواز نیامد ز پس پرده که کیست
عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۲۹:زان روز که عشق تو به من درنگریست - خلقی به هزار دیده بر من بگریست
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۷۰:شمعی که ز سوز خویش بر خود بگریست - این خنده به سر بریدنش باری چیست
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست - بی بادهٔ گلرنگ نمیباید زیست
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۱:ابر آمد و زار بر سرِ سبزه گریست، - بی بادهٔ گُلرنگ نمیشاید زیست؛
-
عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۱۵:جان گرچه درین بادیه بسیار شتافت - مویی بندانست و بسی موی شکافت
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۴۳:مهتاب به نور دامن شب بشکافت - میخور که دمی خوشتر ازین نتوان یافت
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:مهتاب به نور دامن شب بشکافت - می نوش دمی بهتر از این نتوان یافت
-
عطار » مختارنامه » باب یازدهم: در آنكه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان » شمارهٔ ۴۶:گر جان گویم عاشق آن دیدار است - ور دل گویم واله آن گفتار است
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:اکنون که گل سعادتت پربار است - دست تو ز جام می چرا بیکار است؟
-
عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۲۹:گاهی به هوس حرف فنا میخوانیم - گاهی ز هوس نزد بقا میمانیم
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲:این چرخ فلک که ما در او حیرانیم - فانوس خیال از او مثالی دانیم
-
عطار » مختارنامه » باب بیستم: در ذُلّ و بار كشیدن و یكرنگی گزیدن » شمارهٔ ۱۰:امروز منم نه کفر و نه ایمانی - نه دانائی تمام و نه نادانی
عطار » مختارنامه » باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق » شمارهٔ ۲۵:تا چند من سوخته را رنجانی - تاکی کشیم به تیغ سرگردانی
عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۱۶:ای عشقِ تو عینِ عالم حیرانی - سودای تو سرمایهٔ سرگردانی
عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۱۷:جانا صد ره بمُردم از حیرانی - بار دگرم زنده چه میگردانی
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲:در گوشِ دلم گفت فلک پنهانی - «حکمی که قضا بُود، ز من میدانی؟»
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » از ازل نوشته [۳۴-۲۶] » رباعی ۳۳:در گوشِ دلم گفت فلک پنهانی: - حُکمی که قضا بُوَد ز من میدانی؟
-
عطار » مختارنامه » باب بیستم: در ذُلّ و بار كشیدن و یكرنگی گزیدن » شمارهٔ ۲۲:ای در رهِ دین و کارِ کفر آمده سُست - نه مؤمن اصلی و نه کافر بدرست
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:چون ابر به نوروز رخِ لاله بِشُسْت - برخیز و به جامِ باده کن عزمِ دُرُسْت
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۲:چون ابر به نوروز رخِ لاله بشست، - بر خیز و به جامِ باده کن عزمِ درست،
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۲۲:تا کی بینم به هر دمی تیماری - تا چند کشم به هر زمانی باری
عطار » مختارنامه » باب بیست و هشتم: در امیدواری نمودن » شمارهٔ ۵:هر چند نیم در ره او بر کاری - نومید نیم به هیچ وجهی باری
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۷:پیری دیدم به خانهٔ خماری - گفتم نکنی ز رفتگان اخباری
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۴۸:* پیری دیدم به خانهٔ خَمّاری، - گفتم: نکنی ز رفتگان اِخباری؟
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۴۴:دردا که ز خواب بس دل غافل ما - تا موی سپید شد سیه شد دل ما
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:برخیز بتا بیا ز بهر دل ما - حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۴۵:افسوس که بی فایده فرسوده شدیم - وز آسِ سپهرِ سرنگون سوده شدیم
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » درد زندگی [۲۵-۱۶] » رباعی ۱۹:افسوس که بیفایده فرسوده شدیم، - وَز داسِ سپهرِ سرنگون سوده شدیم؛
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۱۳:ای آنکه ز نفسِ شوم در آکفتی - وز آرزوی روی بتان در تفتی
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۰:ای آنکه نتیجهٔ چهار و هفتی - وز هفت و چهار دایم اندر تفتی
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۳۴:هر خاک که در جهان کسی فرسوده است - تنهاست که آسیای چرخش سوده است
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » از ازل نوشته [۳۴-۲۶] » رباعی ۲۶:بر لوحْ نشانِ بودنیها بودهاست، - پیوسته قلم ز نیک و بد فرسودهاست؛
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و چهارم: در آنكه مرگ لازم و روی زمین خاك رفتگان است » شمارهٔ ۳۹:بر بستر خاک خفتگان میبینم - در زیر زمین نهفتگان میبینم
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵:بر مفرش خاک، خفتگان میبینم - در زیرِ زمین، نهفتگان میبینم
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۵۲:بر مَفْرشِ خاک خفتگان میبینم، - در زیر زمین نهفتگان میبینم؛
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۱۳:بر خاک تو چون بنفشهام سر در بر - بیبرگ گلت چو حلقه ماندم بر در
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۴۴:این گنبد خاکستری پر اخگر - گه در خونم کشید و گه خاکستر
عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۴۵:جانا! ز همه جهان نشستم برتر - سربازان را چو دیده هستم در خور
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۱۲:شمع آمد و گفت: عزّت من بنگر: - در زیر نهاده شمعدان طشتی زر
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰:وقت سحر است خیز ای طرفه پسر - پر بادهٔ لعل کن بلورین ساغر
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » درد زندگی [۲۵-۱۶] » رباعی ۲۳:چون حاصلِ آدمی درین جایِ دودَر، - جز دردِ دل و دادنِ جان نیست دگر؛
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و پنجم: در مراثی رفتگان » شمارهٔ ۲۰:برخیز که ابر خاک را میشوید - تا سبزه ز خاک تو برون میروید
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵:این عقل که در ره سعادت پوید - روزی صد بار خود تو را میگوید
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۴۱:دل را که شد از یک نظر دیده خراب - بنگر که چگونه باز شد رشته ز تاب
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:ماییم و می و مُطْرِب و این کنجِ خراب - جان و دل و جام و جامه پُر دُردِ شراب
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۱۱:عمری بدویدم از سر بیخبری - گفتم که مگر به عقل گشتم هنری
عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۷:ای دل! تو چو مردان به رهِ پرخطری - زان درویشی که از خطر بی خبری
عطار » مختارنامه » باب بیست و نهم: در شوق نمودن معشوق » شمارهٔ ۶۹:دیرست که در کوی تو دارم گذری - گر وقت آمد به سوی من کُن نظری
عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۱۴:ای گم شده درحسنِ تو هر دیدهوری - گوئی که ز حسنِ خود نداری خبری
عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۲۷:گفتم:«شکری از دهنت، درگذری - ناگه ببرم تا که بیابم دگری»
عطار » مختارنامه » باب چهل و سوم: در صفت دردمندی عاشق » شمارهٔ ۱۱:بیم است که نُه پردهٔ گردون سحری - برهم سوزم ز سوز دل چون جگری
عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۱۱:چون برگِ گلت بدید گلبرگِ طری - شق کرد قَصَب به دست بادِ سحری
عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۲۸:گل گفت: که با گلابگر هر سحری - اول پیکان نمودم آخر سپری
عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۳۴:افکند گلابگر ز بیدادگری - صد خار جفا در ره گلبرگ طری
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۴۱:شمع آمد و گفت: کشتهام هر سحری - پس سوخته هر شبی به دست دگری
عطار » مختارنامه » باب چهل و نهم: در سخن گفتن به زبان پروانه » شمارهٔ ۱۳:پروانه به شمع گفت: آخر نظری - شمعش گفتا: ز من نداری خبری
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۶۹:* بر کوزهگری پریر کردم گذری، - از خاک همینمود هر دَم هنری؛
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۴:هنگام سپیدهدم خروس سحری، - دانی که چرا همیکند نوحهگری؟
-
عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۹:جانی که به راه رهنمون دارد رای - وز حسرت خود میان خون دارد جای
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۳۵:شمع آمد و گفت: ماندهام بی سر و پای - سر سوخته پای بسته نی بند و گشای
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۵۴:شمع آمد وگفت: آمدهام شب پیمای - تا بو که از آتش برهم در یکجای
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۱:در کارگه کوزهگری کردم رای - در پایهٔ چرخ، دیدم استاد به پای
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۷۱:در کارگه کوزهگری کردم رای، - بر پلهٔ چرخ دیدم استاد بهپای،
-
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۴:دل سوختگان که نفس میفرسایند - بربوی وصال باد میپیمایند
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸:آرند یکی و دیگری بربایند - بر هیچکسی راز همینگشایند
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۹:بر چشم تو عالم ارچه میآرایند - مگرای بدان که عاقلان نگرایند
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۴۵:عالَم اگر ازبهرِ تو میآرایند، - مَگْرای بدان که عاقلان نگرایند؛
-
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۱۱:هر دل که ز ذوق آن حقیقت جان یافت - هر چیز که یافت جامهٔ جانان یافت
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۴۱:گفتم: جانا هیچ کسی جانان یافت - یا در همه عمر آن چه همی جست آن یافت
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:چون بلبل مست راه در بستان یافت - روی گل و جام باده را خندان یافت
-
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۲۴:ای کاش ترا دیدهٔ دیدن بودی - یا گوش مرا هیچ شنیدن بودی
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۳:ای کاش که جای آرمیدن بودی - یا این ره دور را رسیدن بودی
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » درد زندگی [۲۵-۱۶] » رباعی ۲۲:ایکاش که جای آرمیدن بودی، - یا این رَهِ دور را رسیدن بودی؛
-
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۳۰:چون یار نمیکند دمی همدمیم - زین غم نفسی نیست سرِ آدمیم
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰:ماییم که اصل شادی و کان غمیم - سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم
-
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۵۷:آنها که ز باغ عشق گل میرُفتند - از غیرت تو زیر زمین بنهفتند
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱۴:* آن بیخبران که دُرِّ معنی سُفتند، - در چرخ به انواعْ سخنها گفتند؛
-
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۶۰:گاهی ببریدی و گهی پیوستی - گاهی بگشادی و گهی در بستی
عطار » مختارنامه » باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد » شمارهٔ ۲۳:گل گفت که چند اوفتم در پستی - بیرون تازم با سپری از مستی
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۶:شیخی به زنی فاحشه گفتا: مستی. - هر لحظه به دام دگری پابستی؛
-
عطار » مختارنامه » باب سی و سوم: در شكر نمودن از معشوق » شمارهٔ ۴۴:جانا! جانم ز قعر دریای حضور - دُرّی عجب است غرق چندینی نور
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶:در دایرهٔ سپهرِ ناپیدا غور - جامیست که جمله را چشانند به دور
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۵:در دایرهِٔ سپهرِ ناپیدا غور، - می نوش به خوشدلی که دور است به جور؛
-
عطار » مختارنامه » باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق » شمارهٔ ۲:دوش آمد و گفت: روز و شب میجوشی - تادین ندهی ز دست در بیهوشی
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷:آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی - معذوری اگر در طلبش میکوشی
-
عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۵:ای واقعهٔ عشقِ تو کاری مشکل - خورشیدِ رُخَت فتنهٔ جان، غارتِ دل
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۹:از جرم گِلِ سیاه، تا اوج زحل - کردم همه مشکلاتِ کلی را حل
-
عطار » مختارنامه » باب سی و ششم: در صفت چشم و ابروی معشوق » شمارهٔ ۵:هم زلف تو از برونِ دل در تاب است - هم خطِّ تو از چشمهٔ دل سیراب است
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۲:* می بر کفِ من نِهْ که دلم در تاب است، - وین عمرِ گریزپای چون سیماب است،
-
عطار » مختارنامه » باب سی و هفتم: در صفت خط و خال معشوق » شمارهٔ ۱۸:دوش آمد و گفت: «آمدهام حور سرشت - تاختم کنم ملکت حوران بهشت»
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۱۵:از بس که دلم بسوخت زین کاردرشت - روزی صد ره به دست خود خود را کشت
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۱۶:شمع آمد و گفت: با چنین کار درشت - تاکی دارم نهاده بر لب انگشت
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:تا چند زنم به روی دریاها خشت - بیزار شدم ز بتپرستان کنشت
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:چون چرخ به کام یک خردمند نگشت - خواهی تو فلک هفت شمر، خواهی هشت
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:در فصل بهار اگر بتی حور سرشت - یک ساغر مِی دهد مرا بر لب کشت
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:فصل گل و طرف جویبار و لب کشت - با یک دو سه اهل و لعبتی حورسرشت
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت - از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۶:* تا چند زنم به روی دریاها خشت، - بیزار شدم ز بتپرستان و کُنِشْت؛
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » از ازل نوشته [۳۴-۲۶] » رباعی ۳۱:* تا کی ز چراغِ مسجد و دودِ کُنِشْت؟ - تا کی ز زیانِ دوزخ و سودِ بهشت؟
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۴۰:چون چرخ به کام یک خردمند نگشت، - خواهی تو فلک هفت شِمُر، خواهی هشت،
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۹۲:* من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت، - از اهل بهشت کرد، یا دوزخ زشت؛
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۱۹:فصلِ گُل و طَرْفِ جویْبار و لبِ کِشْت، - با یک دو سه تازه دلبری حورسرشت؛
-
عطار » مختارنامه » باب چهلم: در ناز و بیوفائی معشوق » شمارهٔ ۲۳:گفتم: «چو تنم ضعیف و لاغر باشد - دل در برت از سنگ قویتر باشد»
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۸:گویند بهشت و حور و کوثر باشد - جوی می و شیر و شهد و شکر باشد
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۹:* گویند: بهشت و حور و کوثر باشد، - جوی می و شیر و شهد و شکّر باشد؛
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۲۵:چون گل بشکفت در بهار ای ساقی - تاکی نهدم زمانه خار ای ساقی
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۸:تا چند حدیث پنج و چار ای ساقی - مشکل چه یکی چه صد هزار ای ساقی
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۷۱:تا چند درین مقام بیدادگران - روزی به شبی شبی به روزی گذران
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۸:برخیز و مخور غم جهان گذران - بنشین و دمی به شادمانی گذران
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۲۴:برخیز و مخور غمِ جهانِ گُذران، - خوش باش و دمی به شادمانی گذران
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و چهارم: در قلندریات و خمریات » شمارهٔ ۷۴:چون جلوهٔ گل ز گلستان پیدا شد - بلبل به سخن درآمد و شیدا شد
عطار » مختارنامه » باب پنجاهم: در ختم كتاب » شمارهٔ ۶:یک قطره ز فقرِ دل سوی صحرا شد - سرمایهٔ ابر و دایهٔ دریا شد
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷:یک قطرهٔ آب بود با دریا شد - یک ذرهٔ خاک با زمین یکتا شد
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » گردش دوران [۵۶-۳۵] » رباعی ۴۱:یک قطرهٔ آب بود و با دریا شد، - یک ذرّهٔ خاک و با زمین یکتا شد،
-
عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۶۷:شمع آمد و گفت: آمدهام رنگ آمیز - بر چهره ز ابر آتشین طوفان ریز
خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲:ای پیر خردمند پگهتر برخیز - و آن کودک خاکبیز را بنگر تیز
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » ذرات گردنده [۷۳-۵۷] » رباعی ۵۹:ای پیرِ خردمند پِگَهْتر برخیز، - وان کودکِ خاکبیز را بنگر تیز،
-
عطار » وصلت نامه » بخش ۳۸ - فی الرباعیات در فنای عاشق:ای پاکی تو منزه از هر پاکی - قدوسی تو مقدس از ادراکی
خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۳۱:* تَن زن چو به زیرِ فَلَکِ بیباکی، - می نوش چو در جهانِ آفتناکی؛