گنجور

 
خیام

گویند مرا که‌ دوزخی باشد مست‌

قولی‌ست خلاف‌، دل در آن نتوان بست

گر عاشق و می‌خواره به دوزخ باشند

فردا بینی بهشت همچون کف دست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رباعی شمارهٔ ۴۲ به خوانش زهرا بهمنی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
رباعی شمارهٔ ۴۲ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
منتسب به هر دو سخنور
پور خطیب گنجه

گویند بهشت را کجا یابد مست

وز دوزخ آزاد که بتواند جست

خیام

همین شعر » بیت ۱

گویند مرا که دوزخی باشد مست

قولی‌ست خلاف ، دل در آن نتوان بست

این شعر با این ضبط در نزهة‌المجالس از پور خطیب گنجه نقل شده است:

گویند بهشت را کجا یابد مست

وز دوزخ آزاد که بتواند جست

گر میخواران جمله به دوزخ باشند

پس بنمایم بهشت را چون کف دست

ابوسعید ابوالخیر

آن یار که عهدِ دوستداری بشکست

می‌رفت و منش گرفته دامن در دست

می‌گفت دگر باره به خوابم بینی

پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از ابوسعید ابوالخیر
ازرقی هروی

ای دل ، ز شراب عشق گشتی سرمست

کز رنج خمار او به جان نتوان رست

گر از دل من چنین فرو داری دست

در روز ز دست تو به شب باید جست

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
قطران تبریزی

چون دیده من دید ترا روز نخست

مسکین دل من هوای دیدار تو جست

اکنون که ترا هوای من نیست درست

یا ناز مکن یا دل من باز فرست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

رنج دل  رنج دیده جز دیده نجست

دانی که شد این گناه بر دیده درست

در جمله جهان صورتی از دیده نرست

کش چندین موج خونش از دیده نشست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه