گنجور

 
عطار

بر آب روان و سبزه ای شمع طراز

می در ده و توبه بشکن و چنگ بساز

خوش باش که نعره میزند آب روان

میگوید: رفتم که دگر نایم باز

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode