گنجور

 
 
 
رباعی ۱۱۱ به خوانش سهیل قاسمی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
منتسب به هر دو سخنور
خیام

همین شعر » بیت ۱

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را،

حالی خوش کن تو این دلِ سودا را،

عطار

چون عهده نمیکند کسی فردا را

یک امشب خوش کن دلِ پر سودا را

ابوسعید ابوالخیر

گفتم صنما لاله رخا دلدارا

در خواب نمای چهره باری یارا

گفتا که روی به خواب بی ما وانگه

خواهی که دگر به خواب بینی ما را

خیام

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را

حالی خوش دار این دل پرسودا را

می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه

بسیار بتابد و نیابد ما را

مجیرالدین بیلقانی

دلبند سمنبرست گلرفتارا

شیرین سخنا ماه شکر گفتارا!

هر چند که هیچ یاد ناری ما را

روز تو خجسته باد یارب یارا!

عطار

این سودایی که میدواند ما را

هرگز نتوان نشاند این سودا را

گویند که خویش را فرود آر آخر

دربند چگونه آورم دریا را

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مولانا

ای باد سحر خبر بده مر ما را

در ره دیدی آن دل آتش‌پا را

دیدی دل پرآتش و پرسودا را

کز آتش بسوخت صد خارا را

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه