گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رباعی شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش داوود ملک زاده
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
رباعی شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
خیام

ماییم که اصل شادی و کان غمیم

سرمایۀ دادیم و نهادِ ستمیم

پَستیم و بُلندیم و کمالیم و کمیم

آیینۀ زنگْ‌ خورده و جام جمیم

جمال‌الدین عبدالرزاق

بگذشت ز عشق دولت بی غمیم

وا ماند پس از غمت همه خرمیم

از من نشوی خجل، چه بی شرم کسی

وز تو نشوم سیر، چه شوخ آدمیم

عطار

چون یار نمیکند دمی همدمیم

زین غم نفسی نیست سرِ آدمیم

ور در همه عمر یک دم آید بَرِ من

با گوشه نشاندم ز نامحرمیم

اوحدالدین کرمانی

ماییم که بس بوالعجب اندر قدمیم

سرمایهٔ شادی شده از کان غمیم

پستیم و بلندیم و تمامیم و کمیم

کس واقف از آن نیست که ما در چه دمیم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه