گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رباعی شمارهٔ ۱۵۷ به خوانش داوود ملک زاده
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
خیام

آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی

معذوری اگر در طلبش می‌کوشی

باقی همه رایگان نیرزد، هُش دار

تا عمرِ گران‌ْمایه بدان نفروشی!

عطار

دوش آمد و گفت: روز و شب میجوشی

تادین ندهی ز دست در بیهوشی

چون من همهام به قطع و دنیا هیچ است

آخر همه را به هیچ مینفروشی

اهلی شیرازی

ایخواجه که در حقیقت حق کوشی

رمزیست در احرامش اگر باهوشی

یعنی که ز کسوت ریایی بدر آ

تا خلعت رحمت الهی پوشی

اسیری لاهیجی

ای دل تو اگر باده عشقش نوشی

باید که غمش بعالمی نفروشی

هر لحظه اگر وصال او دست دهد

چون اهل فراق در رهش میکوشی

شیخ بهایی

ندیمی، مغزداری، پوست پوشی

به سر کار گویای خموشی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه