هان کوزهگرا بپای اگر هشیاری
تا چند کنی بر گِل مردم خواری؟
انگشت فریدون و کف کیخسرو
بر چرخ نهادهای، چه میپنداری؟
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
هان کوزهگرا بپای اگر هشیاری
تا چند کنی بر گِل مردم خواری؟
انگشت فریدون و کف کیخسرو
بر چرخ نهادهای، چه میپنداری؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به هنرمند یا سازنده کوزه اشاره دارد و او را به هشیاری دعوت میکند. شاعر از او میپرسد که چقدر میخواهد به گل و سرزمین خود آسیب برساند. همچنین به داستانهای تاریخی مانند انگشت فریدون و کی خسرو اشاره میکند تا نشان دهد که چهچیزی بر دوش او است و این موضوع را به او یادآور میشود. به طور کلی، شعر تأکید دارد بر اهمیت مسئولیتپذیری و آگاهی در کار هنری.
هوش مصنوعی: ای کوزهگر، بیدار باش! تا کی به فکر ساختن اشیاء بیارزش هستی در حالی که مردم را نادیده میگیری و به آنها بیاحترامی میکنی؟
هوش مصنوعی: آیا میدانی که انگشت فریدون و دست کیخسرو بر آسمان قرار گرفته؛ با این حال تو چه تصوری داری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای ذات تو در صفات اعیان ساری
اوصاف تو در صفاتشان متواری
وصف تو چو ذات مطلقست اما نیست
در ضمن مظاهر از تقید عاری
من پندارم که هستم اندر کاریی
ای بر سر پنداشت چو من بسیاری
اکنون که نماند با توام بازاریی
در دیده پنداشت زدم مسماری
از شست ، شها ، چو ناوکی بگذاری
در تیره شب از دیده سبل برداری
بر کرۀ شبدیز چو ران بفشاری
کیمخت زمین بماه نو بنگاری
ما را صنما بدی همی پیش آری
وز ما تو چرا امید نیکی داری
رو رو جانا غلط همی پنداری
گندم نتوان درود چون جو کاری
عشق آتشی افروخت که از بسیاری
در دوزخم افکند همی پنداری
دل سوخته بودی به هزاران زاری
گر آب دو چشم من نکردی یاری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.