در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها سحاب اصفهانی مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است:
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴
سحاب اصفهانی (بیت ۱۰): «به دوستی که اگر زهر یابم از دستت - چنان به صدق واردت خورم که حلوارا»
سعدی (بیت ۷): به دوستی که اگر زهر باشد از دستت - چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲:ای ذات تو افتخار دنیا - نازان به تو امهات و آبا
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۱۶:دانی چه بود کمال انسان؟ - با دشمن و دوست لطف و احسان
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳:تا سازم آشنایت نا آشنا نگارا - بیگانه کردم از خویش یاران آشنا را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا - گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷:گر نخواهم که به فرمان دل آرم جان را - به که با خویش گذارم دل نافرمان را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷:چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را - چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:ای که انکار کنی عالم درویشان را - تو ندانی که چه سودا و سر است ایشان را
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵:کرده روی خود به خون دل خضاب - از لب چون لعل نایت لعل ناب
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:ماهرویا! روی خوب از من متاب - بیخطا کشتن چه میبینی صواب
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:غافلند از زندگی مستان خواب - زندگانی چیست مستی از شراب
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳:ز خشم و جنگ تو جان بس ملول و دلتنگ است - از آن به بخت بدم دل همیشه در جنگ است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟ - ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵:گویند که در شرع نبی باده حرام است - در کیش من آن باده که بی دوست به جام است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است - ای مجلسیان راه خرابات کدام است
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶:تا به کی باشد به بزم غیر یا در کوی دوست؟ - دوست در پهلوی غیر و غیر در پهلوی دوست؟
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷:صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست - بوستان در عنبر سارا گرفت از بوی دوست
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸:در ره عشق اختیار از دست رفت - پای ماند از کار و کار از دست رفت
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸:عشق در دل ماند و یار از دست رفت - دوستان دستی، که کار از دست رفت
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱:چه عجب گر دلم از عشق تو در تاب و تب است؟ - هر که در تاب و تبی نیست ازین غم عجب است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱:آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است - وان نه بالای صنوبر که درخت رطب است
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳:ندارد تحفهٔ جان گر حقارت - زما صد جان و از او یک اشارت
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:مپندار از لب شیرین عبارت - که کامی حاصل آید بیمرارت
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶:تا زهر صید نه در دام تو غوغایی هست - میتوان گفت که خوش تر زچمن جایی هست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰:هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست - وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷:بر سر رحم آسمان و یار به کین است - آه که دشمن چنان و دوست چنین است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶:بخت جوان دارد آن که با تو قرین است - پیر نگردد که در بهشت برین است
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱:گرنه یک گل چون گل روی تو در گلزار نیست - نالهٔ بلبل چرا چون نالهٔ من زار نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷:ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست - گر امید وصل باشد همچنان دشوار نیست
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:یاری مخواه از آن که به ما سازگار نیست - یاری که یار اهل وفا نیست یار نیست
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:هان تا سپر نیفکنی از حملهٔ فصیح - کاو را جز آن مبالغهٔ مستعار نیست
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹:چسان سراغ تو گیرم ز خلق من که برایت - شدم هلاک وز غیرت نخواستم ز خدایت
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت - به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:نیند طالب می عاشقان که خوردستند - زجام عشق شرابی که تا ابد مستند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند - جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶:کو طاقت دیدار گرفتم که تواند - سوی تو مرا جذبه ی عشق تو کشاند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:آن را که غمی چون غم من نیست چه داند - کز شوق توام، دیده چه شب میگذراند؟
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸:آن سرو که گویند به بالای تو ماند - هرگز قدمی پیش تو رفتن نتواند
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۵:هر سو دَوَد آن کَش ز برِ خویش براند - وآن را که بخواند به درِ کس ندواند
سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:با گرسنگی، قُوَّت پرهیز نماند - افلاس عنان از کف تقوی بستاند
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷:ز روی پردگی ما چو پرده بر گیرند - به روی پرده نکویان پرده در گیرند
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:تو آن نهای که دل از صحبت تو برگیرند - و گر ملول شوی صاحبی دگر گیرند
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱:این نه خط است که آرایش حسن تو فزود - سایه ی زلف سیاه تو رخت کرد کبود
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:شرف نفس به جود است و کرامت به سجود - هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در ستایش شمسالدین حسین علکانی:احمدالله تعالی که به ارغام حسود - خیل بازآمد و خیرش به نواصی معقود
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۷:خواهی از دشمن نادان که گزندت نرسد - رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن و جود
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۹:مرغ جایی که علف بیند و چیند گردد - مرد صاحبنظر آنجا که وفا بیند و جود
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۶:بخت در اول فطرت چو نباشد مسعود - مقبل آن نیست که در حال بمیرد مولود
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱:جدا کرد از منت بخت بد امروز - که تا گردد به کامش بخت فیروز
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۳:برآمد باد صبح و بوی نوروز - به کام دوستان و بخت پیروز
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴:مبارکتر شب و خرمترین روز - به استقبالم آمد بخت پیروز
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۲:دو عاشق را به هم بهتر بود روز - دو هیزم را به هم خوشتر بود سوز
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳:ایمن نباشد عاشقی در کویت از تیغ ستم - با آن که دارد ایمنی صیدی که باشد در حرم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم - صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم
سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۱ - مجلس اول:الحمدلله الذی خلق الوجود من العدم - فبدت علی صفحاته انوارُ اسرار القدم
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۶:چنان در بزم غیر امشب غمین از وصل جانانم - که هردم شاد سازند از نوید روز هجرانم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم - قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳:این چه دام است ندانم که در آن افتادم؟! - کآشیان و گل و گلشن همه رفت از یادم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:من از آن روز که در بند توام آزادم - پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲:با خیالت به مراد دل خود در سخنم - آه اگر چرخ جفا پیشه بداند که منم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم - با وجودش ز من آواز نیاید که منم
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳:رخ یاران دو زلف تیره پوشیدند از یاران - سیه کردند روز عالمی را آن سیه کاران
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران - دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴:بندد دل ار چنین خم مشکین کمند او - ای صید دل مجوی خلاصی ز بند او
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰:گفتم به عقل پای برآرم ز بند او - روی خلاص نیست به جهد از کمند او
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶:مقصود دو مدعای من آمد جفای تو - نبود رضای مدعی از مدعای تو
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در ستایش ملکه ترکان خاتون:ای بیش از آنکه در قلم آید ثنای تو - واجب بر اهل مشرق و مغرب دعای تو
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲:کردی به اشتباه کسی سوی من نگاه - من هم از آن نگاه فتادم در اشتباه
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:آن سرو ناز بین که چه خوش میرود به راه - وآن چشم آهوانه که چون میکند نگاه
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸:از او به یاری بختم امید غمخواری - ولی دریغ که بختم نمی کند یاری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲:دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری - و گر نه فتنه ندیدی به خواب بیداری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴:مرا دلیست گرفتار عشق دلداری - سمن بری صنمی گلرخی جفاکاری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:من از تو روی نپیچم گرم بیازاری - که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در پند و ستایش:بزن که قوت بازوی سلطنت داری - که دست همت مردانت میدهد یاری
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در ستایش:گرین خیال محقق شود به بیداری - که روی عزم همایون ازین طرف داری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۴:اگر ممالک روی زمین به دست آری - وز آسمان بربایی کلاه جباری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:شنیدهام که فقیهی به دشتوانی گفت - که هیچ خربزه داری رسیده؟ گفت آری
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۷:گر از خراج رعیت نباشدت باری - تو برگ حاشیت و لشکر از کجا آری؟
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰:ای صافتر تو را ز هر آئینه سینهای - آرد مگر در آینه رویت قرینهای
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۴:ای در درون سینه ز مهرت دفینهای - نگذاشت طرّهٔ تو دلی را به سینهای
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۶:ای صورتت ز گوهر معنی خزینهای - ما را ز داغ عشق تو در دل دفینهای
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴:کس ای نا مهربان یاران جانی - کشد آنگه به جرم مهربانی
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:اگر خود هفت سُبْع از بر بخوانی - چو آشفتی الف ب ت ندانی
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷:خضر آب زندگی خواست من وصل یار جانی - کاین عیش جاودان به زآن عمر جاودانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳:ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی - دودم به سر برآمد زین آتش نهانی
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۸:مکن تکیه زنهار تا میتوانی - به عهد جوانان به عهد جوانی
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:اگر لذت ترک لذت بدانی - دگر شهوت نفس، لذت نخوانی
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰:از جور او مگر شب هجران شکایتی - گوید کسی که این دو ندارد نهایتی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱:ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی - حق را به روزگار تو با ما عنایتی
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲:یک ره به چشمم آن پری ناید به صد افسونگری - با آنکه گاهی ار فسون آید به چشم کس پری
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴ - تبریک عید و مدح:عید است و بر کاخ حمل زد تکیه شاه خاوری - چون خسرو کیوان محل بر صدر تخت گوهری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲:آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری - یا کبر منعت میکند کز دوستان یاد آوری
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در وصف بهار و مدح:ز نکهت گل و فیض صبا ورشح سحاب - جهان پیر دگر باره یافت عهد شباب
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳:شود چو شاد زقتلم دل من و تو مترس - ز یک گناه که در ضمن آن بود دو ثواب
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴:به سینه تیرنگاهت همان کند که کند - به روز رزم سنان خدیو عرش جناب
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵:ز سائلان درت هیچکس نشد واقف - به اینکه هست تقدم سوال را به جواب
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب - هزار مؤمن مخلص درافکنی به عقاب
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱:مَتیٰ حَلَلْتَ بِشیراز یا نَسیمَ الصُّبْح - خُذِ الْکِتابَ وَ بَلِّغْ سَلامیَ الْأَحْباب
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - معما در وصف شمشیر و مدح:چیست آن لعبت که قدش خم بود پیکر نزار - وسمه اش گاهی برابر و غازه اش گه بر عذار
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار - راستی باید به بازی صرف کردم روزگار
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:سود دریا نیک بودی گر نبودی بیم موج - صحبت گل خوش بدی گر نیستی تشویش خار
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳:خیمه زد باز ابر نیسان در چمن - بر سر شمشاد و سرو و یاسمن
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴:یا رب آن روی است یا برگ سمن - یا رب آن قد است یا سرو چمن
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۵:ای خداوندان طاق و طمطراق - صحبت دنیا نمیارزد فراق
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴:هست روز واپسینم حسرت این - کافتدم بر وی نگاه واپسین
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷ - در ستایش شمسالدین حسین علکانی:ای محافل را به دیدار تو زین - طاعتت بر هوشمندان فرض عین
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱:سپهر علم و جهان فضیلت آنکه بود - به جنب قدر تو پستی سپهر اعلا را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:اگر تو فارغی از حال دوستان یارا - فراغت از تو میسّر نمیشود ما را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:شب فراق نخواهم دَواج دیبا را - که شب، دراز بُوَد خوابگاه تنها را
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳:سپاس دار خدای لطیف دانا را - که لطف کرد و به هم برگماشت اعدا را
سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۴ - ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است:سخن به ذکر تو آراستن مراد آنست - که پیش اهل هنر منصبی بود ما را
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷:طراز محفل ایجاد میرزا احمد - توئی که ملک جهان خالیت زمانند است
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:شب فراق که داند که تا سحر چندست - مگر کسی که به زندان عشق در بندست
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲:فرید دهر آقا خان که بودش - عیان شخص بزرگی از شمایل
سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۶:چه نیکو گفت ابراهیم ادهم - چو ترک مُلک و دولت کرد و خاتم
سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۰:شکم زندانِ باد است ای خردمند - ندارد هیچ عاقل باد در بند
سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:نباید بستن اندر چیز و کس دل - که دل برداشتن کاریست مشکل
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷:بعد قرنی خواستم تقویمی از سال جدید - از توای سر خیل ارباب نجوم آقا حسین
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین - عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین
سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنیعباس:آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین - بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۷:جهان علم و بحر فضل و کوه حلم ای کآمد - سپهر مجد و برج فضل را قدرت ثریائی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی - دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۴:چه روی است آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی - گواهی میدهد صورت بر اخلاقش به زیبایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰:نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی - که هر کس با دلارامی سری دارند و سودایی
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴:دل را دانم چو باغم عشقش ساخت - جان نیز چو شمع زاشتیاقش بگداخت
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:چون دل ز هوای دوست نتوان پرداخت - درمانش تحمل است و سر پیش انداخت
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶:گیرم دایم بدوستی دل را خوست - او را و مرا چه سودی از عادت اوست؟
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:از بس که بیازرد دل دشمن و دوست - گویی به گناه مسخ کردندش پوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست - هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:چون حال بدم در نظر دوست نکوست - دشمن ز جفا گو ز تنم برکن پوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:غازی ز پی شهادت اندر تک و پوست - وان را که غم تو کشت فاضلتر ازوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:گر دل به کسی دهند باری به تو دوست - کت خوی خوش و بوی خوش و روی نکوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:گر زخم خورم ز دست چون مرهم دوست - یا مغز برآیدم چو بادام از پوست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:گویند رها کنش که یاری بدخوست - خوبیش نیرزد به درشتی که دروست
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:گر خود ز عبادت استخوانی در پوست - زشتست اگر اعتقاد بندی که نکوست
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۰:خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست - با هر که در اوفتی چنان باش که اوست
سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم:دشمن که جفایی کند آن شیوۀ اوست - باری تو جفا مکن که معشوقی و دوست
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷:در بزم تو دورای گل خود روی دو رنگ - تا کی بودم چو غنچه خون در دل تنگ؟
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲:ای بیتو فراخای جهان بر ما تنگ - ما را به تو فخرست و تو را از ما ننگ
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:غوّاص اگر اندیشه کند کامِ نهنگ - هرگز نکند دُرِّ گرانمایه به چنگ
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰:تعظیم مرا گرنه به مجلس کردی - نه عاری از این بود مرا نه دردی
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳:کی دانستم که بیخطا برگردی؟ - برگشتی و خون مستمندان خوردی
-
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۸ - مرثیه درباره ی فوت صباحی بید گلی:هزار افسوس از حاجی سلیمان صباحی آن - که صبح معرفت را بود رایش مهر تابانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی - و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۱:بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی - به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۴:ز خیرت خیر پیش آید، بکن چندانکه بتوانی - مکافات بدی کردن، نمیگویم تو خود دانی
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۸:خدا را در فراخی خوان و در عیش و تن آسانی - نه چون کارت به جان آید خدا از جان و دل خوانی
سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۹:گهی کاندر بلا مانی ... ... ... خدا خوانی - چو بازت عافیت بخشد سر از طاعت بگردانی