ز روی پردگی ما چو پرده بر گیرند
به روی پرده نکویان پرده در گیرند
چنانم از ستمت کز پی تسلی خویش
بلا کشان تو از حال من خبر گیرند
به آب عفو بشو جرم عالمی ورنه
شراره ی که تر و خشک جمله در گیرند
گر این بود ره عشق تو سالکان طریق
سراغ منزل از این راه پر خطر گیرند
گرفتم اینکه توان بست دل به غیر تویی
کدام دل که توانند از تو بر گیرند
هنوز تازه بود داستان عشق (سحاب)
هزار بار گر این قصه مختصر گیرند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج عشق و ظلمی که از سوی معشوقش بر او رفته صحبت میکند. او میگوید که اگر بر پردههای زیبایی بپوشند، همچنان زیباییهای دل را از بین نخواهد برد. شاعر از احساسات عمیق خود میگوید و اینکه هیچ کس نمیتواند از عشق او به معشوقش فاصله بگیرد. او همچنین به مخاطب یادآوری میکند که اگر بر معاصی و گناهانش غفرانی نخواهند، عذاب و بلای آن، همه را فرا خواهد گرفت. در نهایت، او عشق را تجربهای پرخطر میداند که هر کس نمیتواند به آسانی آن را از سر بگذراند.
هوش مصنوعی: وقتی که از زیبایی و نیکی ما پرده بردارند، کسانی که خود را در زمره نیکوکاران میدانند، از زیبایی ما الهام میگیرند و به سوی ما جلب میشوند.
هوش مصنوعی: من به خاطر ظلم تو آنقدر رنج میبرم که حتی برای تسکین خودم هم درد و بلا را تحمل میکنم، اما تو نمیدانی چه حال و روزی دارم.
هوش مصنوعی: اگر به دریای عفو و بخشش خود را بشوی، گناهان تمام مردم پاک میشود؛ وگرنه شرارهای برپا میشود که همه را درگیر میکند.
هوش مصنوعی: اگر این عشق تو چنین باشد، عارفان و سالکان در مسیر خود باید به دنبال مقصد از این راه پر خطر بروند.
هوش مصنوعی: فهمیدم که دل بستن به کسی دیگر غیر از تو، چه دلهایی میتوانند از تو فاصله بگیرند؟
هوش مصنوعی: قصه عشق هنوز نو و تازه است و اگر این داستان را بارها و بارها بخوانند، همچنان جذاب و پرمعنا خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو آن نهای که دل از صحبت تو برگیرند
و گر ملول شوی صاحبی دگر گیرند
و گر به خشم برانی طریق رفتن نیست
کجا روند که یار از تو خوبتر گیرند
به تیغ اگر بزنی بیدریغ و برگردی
[...]
به مجلسی که از روی نو پرده بر گیرند
چراغ و شمع بر افروختن ز سر گیرند
چو در محاوره آنی به منطق شیرین
لب و دهان تو صد نکته بر شکر گیرند
ز خاک راه تو گو روی ما غبار بگیر
[...]
ز جان خویش اگر عاشقان نظر گیرند
گمان مکن نظر از روی یار برگیرند
مرا بکشت غم یار لیک از آن شادم
که کشتگان غمش زندگی ز سر گیرند
مرا ز حالت مجنون خبر دهند دو دوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.