گویند که در شرع نبی باده حرام است
در کیش من آن باده که بی دوست به جام است
کس روز وصال تو نداند که کدام است
کآن روز همان صبح نگشتهست که شام است
در بزم تمام است غم ار یار نماند
ور ماند و بیگانه رود عیش تمام است
تا مرغ دل آزاد نگردید ندانست
کآرامی اگر هست در آن گوشه دام است
آن چشم که چون آهوی وحشی رمد از من
ای غیر ندانم به چه افسون به تو رام است؟
در طرهٔ خود شیفتهتر از همه دلها
داند که دلی هست و نداند که کدام است؟!
از رحمت خاصش به من ای شیخ سخن گوی
افسانهٔ دوزخ پی تهدید عوام است
نه طاقت سنگ ستمت دارم ازین بیش
نه قوّت پرواز از آن گوشهٔ بام است
گفتم که دلش ز آرزوی وصل تو بگداخت
گفتا ز چه پس فکر (سحاب) این همه خام است؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است
ای مجلسیان راه خرابات کدام است
هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند
ما را غمت ای ماه پریچهره تمام است
برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم
[...]
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
صیدی که دل خلق جهان بود به دامش
المنت لله که امروز به دام است
چون طالع آن نیست که بوسم لب لعلت
[...]
رویت که ازو عالم خوبی بنظام است
چشم بد از و دور یکی ماه تمام است
نی نی غلطم مه که و خورشید چه باشد
خورشید کنیز است ترا ماه غلام است
یک بنده روی رخت غره صبح است
[...]
ما را نه غم ننگ و نه اندیشه نام است
در مذهب ما مذهب ناموس حرام است
گو خلق بدانید که پیوسته فلان را
رخ بر رخ جانانه و لب بر لب جام است
سجاده نشین عارف و دانا نه که عامی است
[...]
چون مستی آن نرگس پر فتنه مدام است
گوش من و بانگ نی و دست من و جام است
گر اختر مقصود به ما خوش نبرآید
ما را رخ زیبای تو ماه تمام است
رخسار تو را لالهٔ دلسوخته هندوست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.