فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.
مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «به عشق آن میان شد مدتی با من سمر بندم» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «م» است.
حرف آخر قافیه
غزل آغازین - شماره ۱: شد خاک راه این سر سودا نوشت ما
شماره ۲: ز روی لطف بکن بوسهای حوالۀ ما
شماره ۳: پر کن بدور لعل نگارم پیاله را
شماره ۴: اگر نه زلف تو میبرد در پناه مرا
شماره ۵: جز ناله نیست مونس جان دل ربوده را
شماره ۶: به عاشقان خود بنما جمال عالم آرا را
شماره ۷: لعل لب تو شفاست ما را
شماره ۸: کردی ز غم آباد چو کاشانۀ ما را
شماره ۹: باز نما به مطربان نغمۀ جان گداز را
شماره ۱۰: هر لحظه سیل دیده به خون میکشد مرا
شماره ۱۱: کجا شد هودج لیلی که مجنون است از او دلها
شماره ۱۲: ای خاک درت سجدهگه جمله جبینها
شماره ۱۳: ای طاق دو ابروی تو محراب جبینها
شماره ۱۴: مده هر دم سر آن زلف را تاب
شماره ۱۵: خطت را بدایت به غایت خوش است
شماره ۱۶: مرا دلیست که در وی بجز محبت نیست
شماره ۱۷: وصف کمال حسن تو ورد دوام ماست
شماره ۱۸: عشقت چو به قصد عقل و جان رفت
شماره ۱۹: کدام سینه که مجروح و دل فگار تو نیست
شماره ۲۰: خوشا دلی که به مهر وی و نشانه اوست
شماره ۲۱: چو عقد سنبل تو عقده بر جبین انداخت
شماره ۲۲: کسی که عشق تو ورزید با فراغ نرفت
شماره ۲۳: بسم نبود که زلفت بقصد دین برخاست
شماره ۲۴: قدم به پرسش من رنجه کن به رسم عیادت
شماره ۲۵: با لعل جان فزای تو آب زلال چیست
شماره ۲۶: قدت سرو گفتیم و رویی نداشت
شماره ۲۷: امروز ز نو دلبر ما خوی دگر داشت
شماره ۲۸: دلم را جز غمت سودی نماندست
شماره ۲۹: دل بسی گردید چون زلف تو دلداری نیافت
شماره ۳۰: تا به تیغ ستم اندر دل من چاک انداخت
شماره ۳۱: از عنبرت غبار چو بر یاسمین نشست
شماره ۳۲: چو بر دل لشکر دل از کمین ریخت
شماره ۳۳: دلبرا در کشتن ما خود بگویی سود چیست
شماره ۳۴: خوش بود که تیرش به دل ما گذری داشت
شماره ۳۵: هر سر که بوی سنبل تو در دماغ داشت
شماره ۳۶: آنکو دل خود به خار ننهاد
شماره ۳۷: جان ز تن رفت و دل اندر عقد گیسویت بماند
شماره ۳۸: زلف و رخ تو چون شب مهتاب نماید
شماره ۳۹: خوب رویان چو صید عام کنند
شماره ۴۰: دانی که جان به فکر لبت در چه حال بود
شماره ۴۱: از کمان خانه چو خوبان سحری بگشایند
شماره ۴۲: ز زلف تو جان چون شود فارغ آیند
شماره ۴۳: دل بی غم تو چرا نشیند
شماره ۴۴: دیده از دیدن تو بس نکند
شماره ۴۵: با آنکه درین سینه ز زخم تو بسی بود
شماره ۴۶: چو جان خیال لبش در درون بگرداند
شماره ۴۷: هر لحظه بر دلم ز تو گر صد بلا رسد
شماره ۴۸: هرچه آن سرو ناز میگوید
شماره ۴۹: تیرت ار پیکان خونین از جگر بیرون برد
شماره ۵۰: مژهاش صف زد و با خنجر و بس تیز آمد
شماره ۵۱: جز تحفه جان عاشق درویش ندارد
شماره ۵۲: در مجالس گر سخن زان لعل میگون میرود
شماره ۵۳: تا دل نظری به حال خود کرد
شماره ۵۴: بهر خدنگ کز آن یار برگزیده رسد
شماره ۵۵: چو دلبران به دل ما سه چیز میجویند
شماره ۵۶: چون دلبران ز زلف سیه تاب میدهند
شماره ۵۷: رخش آتشم در درون میبرد
شماره ۵۸: یک ذره بدان دهن که گوید
شماره ۵۹: کاری ندارم در جهان جز گریه در کردار خود
شماره ۶۰: دلم پیکان او را در جگر دید
شماره ۶۱: ترسم آن سرور خوبان ستمش یاد آید
شماره ۶۲: عمر بگذشت بدو سال اگر باز آید
شماره ۶۳: بر گلت از عرق گلاب افتاد
شماره ۶۴: ز بهر تیر تو میل (میلم) بهر مغاک برد
شماره ۶۵: با سلسلۀ زلفی دل میل بسی دارد
شماره ۶۶: با آنکه دل به درد تو بس دردمند بود
شماره ۶۷: بجز کوی تو دل منزل نگیرد
شماره ۶۸: یار بر من دود دلها میکشد
شماره ۶۹: درد تو جان من به جز این تن نمیکشد
شماره ۷۰: امشب دلم به فکر دهان تو تنگ بود
شماره ۷۱: هزار شکر که جنت دوام خواهد بود
شماره ۷۲: ترک من دیگر به غوغا میرود
شماره ۷۳: دل دید قدت ز قامت افتاد
شماره ۷۴: گرچه دل ز آتش هجران تو داغی دارد
شماره ۷۵: مرا گر در نظر گلزار باشد
شماره ۷۶: زلف مشکین را چو خوبان بر رخ زیبا نهند
شماره ۷۷: میکشد روی دلم هر دم به مهروی دگر
شماره ۷۸: دل را چو نیست جز غم تو همدمی دگر
شماره ۷۹: جانا ز دل خدنگ جفا را تو باز دار
شماره ۸۰: لعلت از کوثر به معنی پاک تر
شماره ۸۱: تا خیال قامتت بگذاشت ما را در ضمیر
شماره ۸۲ - در حاشیه این غزل این دو بیت را که از مولانا دانسته، آورده است: هر که را سینه پر صفا نبود - خرقه پوشیدنش روا نبود، هر که در خرقه ناتمام بود - خرقه بر قد او حرام بود: مرا درد تو در جان حزین بس
شماره ۸۳: ای دل ز خودی خود جدا باش
شماره ۸۴: بنما طلعت موجه خویش
شماره ۸۵: خواهم امروز عتابی بکنم با دل خویش
شماره ۸۶: مرغ دل راست عزم مسکن خویش
شماره ۸۷: مرا خوش است به درد خود و جراحت خویش
شماره ۸۸: با نی شکر بگو که ننازد به قند خویش
شماره ۸۹: به فکر سر دهانت چو غنچهام دل تنگ
شماره ۹۰: دل ز کار و بار عالم سر به سر برکندهام
شماره ۹۱: بی تو به گلشنم نکشد دل به باغ هم
شماره ۹۲: بی گل روی تو نبود میل سوی گلشنم
شماره ۹۳: خونم از مستی طریق عقل را گم میکنم
شماره ۹۴: بر خاک رهت ما سر تسلیم نهادیم
شماره ۹۵: چو روز فرقت آن مه وداع دل کردم
شماره ۹۶: آن جان من و روان مردم
شماره ۹۷: چو چشم تو من فتنه جویی ندارم
شماره ۹۸: چون در صفت آن لب شکر شکن آیم
شماره ۹۹: از آن ساعت که روی آن بت پیمان شکن دیدم
شماره ۱۰۰: چرا ز درد غم یار خود بغم باشیم
شماره ۱۰۱: خواهم که با تو قصه خود در میان نهم
شماره ۱۰۲: به عشق آن میان شد مدتی با من سمر بندم
شماره ۱۰۳: مرا گر هجر دل بر آتش است و دیده دریا هم
شماره ۱۰۴: تا دل به قید زلف دلآرام بستهایم
شماره ۱۰۵: به پیش عارض او عرض آفتاب مکن
شماره ۱۰۶: گویا بگذشتی ز چمن با رخ گلگون
شماره ۱۰۷: آمد نگار بر در دل دیده باز کن
شماره ۱۰۸: ما را درون پرآتش و غافل نگار از آن
شماره ۱۰۹: عمر در صبر شد و وعدۀ دیدار همان
شماره ۱۱۰: ای جان فدای جمله به شمشیر جنگ تو
شماره ۱۱۱: تا کی کنیم آتش دل را نهان از او
شماره ۱۱۲: دل و جگر به غم تو کباب شد هر دو
شماره ۱۱۳: جانا به لطف خویش به ما یک سخن بگو
شماره ۱۱۴: خوشا شب تا سحر با او نشسته
شماره ۱۱۵: ماییم ز عشق مست رفته
شماره ۱۱۶: اگر از دهان تو زد لاف پسته
شماره ۱۱۷: ای نسیم از دوست اعلامی بده
شماره ۱۱۸: خطت طعنه بر مشک و عنبرزده
شماره ۱۱۹: تا مردمک دیده من حسن تو دیده
شماره ۱۲۰: بگو به یار که کاشانه که میپرسی
شماره ۱۲۱: دو زلف سرکش دلبند داری
شماره ۱۲۲: دلا گر عشق مهروئی نداری