ای طاق دو ابروی تو محراب جبینها
خاک سر کوی تو به از خلد برینها
گفتی که منم سرور و سرحلقه خوبان
ای شاه کسی نیست شک و شبهه درینها
از شرم لب لعل تو سرچشمه حیوان
اندر ظلمات است نهان زیر زمینها
با زلف و خط و خال و دو چشم و خم و ابرو
حسن تو برانگیخت بسی فتنه براینها
سرها همه شد خاک و تو آشوب جهانی
لطفی کن و بگذر به کرم از سر اینها
تا کی بکشم جور و جفاهای رقیبان
برکش ز میان تیغ و خلاصم کن از اینها
ای شاهدی ار یار ترا عهد و وفا نیست
خوش باش که اینها نبود عادت اینها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی یکی از محبوبان است. شاعر به طور زیبا و شاعرانه به ابروان معشوقش اشاره میکند که حکایت از عظمت و شکوه او دارد. او میگوید که خاک کوی محبوبش بهشت را مینوزد و هیچ کس در زیبایی او شک ندارد. در ادامه، شاعر از جذابیتها، ویژگیها و فتنههایی که زیبایی محبوبش ایجاد کرده سخن میگوید و دردی از رقیبان و بیوفایی آنها را بازگو میکند. او از محبوبش درخواست میکند که به او لطف کند و از دردهایی که به خاطر عشق و حسادت دیگران متحمل میشود، رهایی یابد. شعر در نهایت به نوعی ناامیدی از وفای محبوب اشاره میکند و به عدم وفاداری برخی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دو ابروی تو مانند قوس و قزح است که انسان را به یاد جایی مقدس و زیبا میاندازد. خاک کوچهای که تو در آن هستی، از بهشت هم برایم ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: تو گفتی که من فرمانروا و بهترین هستم، ای پادشاه، کسی در این ادعاهای تو شک و تردیدی ندارد.
هوش مصنوعی: زیر زمینها، در تاریکیها، زندگی و حیات موجوداتی به خاطر زیبایی و جذابیت لبهای تو پنهان است.
هوش مصنوعی: زیبایی تو با زلف و خط و خال و چشمانت و ابروهایت، باعث بهوجود آمدن فتنههای زیادی شده است.
هوش مصنوعی: همه سرها به خاک افتادهاند و دنیا در آشوب است. لطفی کن و به بزرگواری از این مسائل عبور کن.
هوش مصنوعی: چرا باید طولانیمدت به تحمل ظلم و ناراحتیهای رقیبان ادامه دهم؟ مرا از میان این چالشها نجات بده و رهایم کن.
هوش مصنوعی: ای دوست، اگر محبوب تو به عهد و وفا پایبند نیست، نگران نباش؛ زیرا که این رفتارها عادت معمولی نیستند و در طبیعت انسان چنین چیزهایی وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای زلف چلیپای تو، غارتگر دینها
وی کرده گمان دهنت، دفع یقینها
کافر نکند با دل من آنچه تو کردی
یعنی که در اسلام روا باشد از اینها
زینسان که بکشتی به شکرخنده جهانی
[...]
ای خاک درت سجدهگه جمله جبینها
زنار دو گیسوی تو سرفتنه دینها
عشاق تو را طاقت جور و ستمت نیست
گشتند همه خاک درت بگذر از اینها
با عاشق خود جور و جفا کمتر از این کن
[...]
دیدم صنمی، های صلا، کعبهنشینها
بیعانه ببازید به یادش دل و دینها
در عشق، دل از کوثر و رضوان نگشاید
از دوست تسلی نتوان گشت، به اینها
صید دلم افتاد به صحرای رمیدن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.