گنجور

 
شاهدی

با سلسلۀ زلفی دل میل بسی دارد

در قید جنون او را سودای کسی دارد

ای شیخ مکن عیبم از عشق پریرویان

هر کس به هوای خود میل و هوسی دارد

بر نالۀ من هر شب نالید سگ کویش

چون من که در این عالم فریاد رسی دارد

گویند نشان درد اشک است و رخ گلگون

بیچاره هم از لطفش زین گونه بسی دارد

جان میطلبد آن یار از شاهدی بی جان

از وی نبود تقصیر گر دست رسی دارد