قدم به پرسش من رنجه کن به رسم عیادت
که جان نثار قدومت کنم ز روی ارادت
نهادهام سر تسلیم بر ارادت محبوب
که بنده را نبود رسم و راه غیر عبادت
دلا بکوش که خود را کنی نشانه تیرش
که این بود به حقیقت نشان گلیم سعادت
بسوزش دل و خون جگر گواه چه حاجت
سرشک سرخ و رخ زرد بس بود به شهادت
بخون وصل تو آمد چو شاهدی بگدایی
به بوسه ای بنوازش که این بس است زیادت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عواطف و ارادتی عمیق نسبت به محبوب اشاره دارد. شاعر از محبوبش میخواهد که به او سر بزند و به دیدارش بیاید. او احساس تسلیم و بندگی خالصانهای را نسبت به محبوبش ابراز میکند و بر این باور است که تنها راه زندگیاش عبادت و ارادت به اوست. شاعر از دلسوختگی و شکیبایی خود در عشق سخن میگوید و اشاره میکند که نشان واقعی سعادت در عشق و نزدیکی به محبوب است. در نهایت، او به محبوبش پیشنهاد میدهد که با محبت و نوازش پاسخگوی عشق او باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر محبتت و به عنوان احترامی به حضورت، از تو میخواهم که به پرسش من پاسخ دهی. میخواهم جانم را فدای قدمهای تو کنم و این را به عنوان نشانهای از ارادتم بگویم.
هوش مصنوعی: من سر تعظیم را به خاطر عشق محبوبم بر زمین گذاشتهام، زیرا هیچ راه و رسم دیگری جز عبادت برای بنده وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای دل، تلاش کن که خود را نشانه تیر محبت کنی، چون این نشانه واقعی سعادت و خوشبختی است.
هوش مصنوعی: دل سوخته و خون جگر نشان میدهد که چه نیازی به اشکهای سرخ و چهره زرد است؛ اینها خود شهادتی بر درد و رنجهایی است که کشیده شده.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که وقتی تو به وصال میرسی، مانند یک شاهد، به محبوب خود نزدیک شو و با یک بوسه او را نوازش کن، چون این در همین حد کافی است و نیازی به بیشتر نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت
گرم جواز نباشد به پیشگاه قبولت
کجا روم که نمیرم بر آستان عبادت
مرا به روز قیامت مگر حساب نباشد
[...]
به آستین ملالم مران، که من به ارادت
نهادهام سر طاعت، به آستان عبادت
به کشتگان رهت، برگذر، به رسم زیارت
به خستگان غمت، در نگر، به رسم عیادت
من آن نیم که به تیغ از تو روی برتابم
[...]
منم ز دست تو پا بسته در کمند ارادت
به راه تو سر تسلیم بر زمین عبادت
به درد عشق خوشم با خیال دوست، که گهگه
قدم به پرسش ما مینهد به رسم عیادت
چه میدهند گواهی دو چشم یار به خونم
[...]
یگانهای در دل میزند به دست ارادت
که جای موکب حسنش ز طرف ماست زیادت
اگر کشاکش زور قضا بود ز دو جانب
میانهٔ من و او نگسلد کمند ارادت
در این ولایت پر شور و فند خانهٔ کنعان
[...]
به خون من چه گواهی دهی ز روی ارادت
شهادت چو منی را چه احتیاج شهادت
خدای را مکن ای پارسا به سجده آن بت
ملامتم، که نیاید ز بنده غیرعبادت
زمان زمان به من از دور خویش را بنماید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.