گنجور

 
شاهدی

ترک من دیگر به غوغا می‌رود

تا کدامین دل به یغما می‌رود

ای بسا دل را که زلفش می‌کشد

در رکاب او به هرجا می‌رود

هاله‌ای بر دور ماه از خط کشید

بس که گردش دود دل‌ها می‌رود

گرچه بالایش بلای جان بود

کار ما از وی به بالا می‌رود

شاهدی را گر بکشتن می‌رود

فرصتش بادا خوشی‌ها می‌رود

 
 
 
عطار

خیر و شر چون جمله زینجا میرود

نوحهٔ دیوانه زیبا میرود

مولانا

عمر بر اومید فردا می‌رود

غافلانه سوی غوغا می‌رود

روزگار خویش را امروز دان

بنگرش تا در چه سودا می‌رود

گه به کیسه گه به کاسه عمر رفت

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

سروبالایی به صحرا می‌رود

رفتنش بین تا چه زیبا می‌رود

تا کدامین باغ از او خرمترست

کاو به رامش کردن آنجا می‌رود

می‌رود در راه و در اجزای خاک

[...]

همام تبریزی

بر سر کوی تو سرها می‌رود

جان فدای روی زیبا می‌رود

نیست کویت منزل تر دامنان

هر که عیار است آنجا می‌رود

چون تو پا از خانه بیرون می‌نهی

[...]

جهان ملک خاتون

سرو سیمینم به تنها می‌رود

چون به تنها سوی صحرا می‌رود

سرو نازا بر دو چشم ما نشین

نیست پنهان زآنکه هرجا می‌رود

دل ببرد و قصد جانم می‌کند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه