چو عقد سنبل تو عقده بر جبین انداخت
چه عقده ها که از او در دل حزین انداخت
شد از محبت تو خاک سجده گاه ملک
چو سرو قامت تو سایه بر زمین انداخت
رخ تو گاه بگویند ماه و گه خورشید
مرا به مهر رخت شوق آن و این انداخت
ببرد دانش و هوش و خرد ز من زلفت
کنون کرشمه چشمت نظر برین انداخت
گرفت دل ز هوا و نشاند در جگرم
کمان ابروی تو هر چه از کمین انداخت
مکن ملامت احوال شاهدی ای شیخ
فراق یار و غم رویش اندرین انداخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و محبت به معشوق است. در ابتدای شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت چهره محبوب اشاره میکند که مانند عقدهای بر پیشانی او نشسته و تأثیرات عمیقی بر دلهای دیگران گذاشته است. او از سجدهگاه عشقش سخن میگوید و چهره محبوبش را با ماه و خورشید مقایسه میکند. همچنین به تاثیر زلف و چشمان محبوب بر عقل و احساساتش اشاره کرده و میگوید که دلش را با کمان ابروی معشوق گرفته و نشانی از غم فراق یار در دلش باقی مانده است. شاعر در نهایت از کسی میخواهد که او را به خاطر عشقش ملامت نکند.
هوش مصنوعی: وقتی زلف زیبای تو بر پیشانیات افکنده شد، چه مشکلات و دردهایی را در دل من به وجود آورد.
هوش مصنوعی: از محبت تو، زمین به سجدهگاه فرشتگان تبدیل شد و مانند سایهسار یک سرو بلند، بر زمین گسترده است.
هوش مصنوعی: صورت تو گاهی همچون ماه و گاهی چون خورشید توصیف میشود، و بر اثر محبت تو، شوق من بین این دو نور در نوسان است.
هوش مصنوعی: موهای تو و شیطنت چشمانت، تمام دانش و عقل و خرد من را از من گرفته است.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی ابروی تو در تنگنا قرار گرفت و تیر عشقت به قلبم نفوذ کرد و همه چیز را تحت تاثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: ای شیخ، از حال و روز شاهد شکایت نکن، چرا که دوری از یار و اندوه ناشی از جدایی او در دل ماست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خطت که سبزه بر اطراف یاسمین انداخت
چه خون که در جگر نافه های چین انداخت
دلم که داشت تمنای خاکبوس درت
بعاقبت سخن خویش بر زمین انداخت
باحتیاط قدم نه دلا، که طره یار
[...]
کجا نظر به من آن شوخ خشمگین نظر انداخت؟
مگر دمی که به سویم خدنگ کین انداخت
ز چین طرّه کزان خاک راه غالیه بوست
کمند فتنه به پای غزال چین انداخت
به بزم خواست که از من تهی کند پهلو
[...]
خدای آنچه بزلف نگار چین انداخت
نگار بهر من خسته بر جبین انداخت
برفت و برد مرا همچو سایه در پی خویش
قدی که سایه نه از ناز بر زمین انداخت
بزلف کرده صبا را بجرم آن زنجیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.