جز ناله نیست مونس جان دل ربوده را
شادی بود محال دل غم فزوده را
زاری چه سود شب همه شب بر در حبیب
از گریه نیست فایده بخت غنوده را
از ما صلاح و زهد چه جویی تو ای فقیه
باشد ندم چو تجربه آزموده را
گفتم دلم به فکر دهان تو تنگ شد
گفتا مکن تفکر امر نبوده را
گفتم نهان کنم غم عشقت درون دل
اشکم گشود جمله غم ناگشوده را
با شاهدی مکن سخن از کینه ای رقیب
تا نشنواندت سخن ناشنوده را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و ناکامیهای ناشی از عشق است. شاعر از ناله و غم دل صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که شادی برای او غیرممکن شده است. او زاری و گریه را بیفایده میداند و تجربه را محور زندگی میبیند. در گفتگو با معشوق، بیان میکند که فکر او را به تنگی کشانده و تلاش میکند که غم عشق را در دل پنهان کند، اما اشکها نشاندهنده غمهای ناگشوده او هستند. در پایان نیز از سخنگفتن درباره کینه با کسی که به او عشق میورزد، پرهیز میکند.
هوش مصنوعی: تنها ناله و اندوه، همراه دلربودهای است که خوشحالی برایش ممکن نیست، چون غم در دلش افزوده شده است.
هوش مصنوعی: گریه و ناله کردن در درگاه محبوب شبها چه فایدهای دارد؟ در حالی که شانس و بخت من خواب و غفلت است.
هوش مصنوعی: ای فقیه، چه نیازی به نصیحت و زهد ما داری؟ چرا که من نمیتوانم به تو چیزی بگویم که تجربهام را به تو منتقل کند.
هوش مصنوعی: گفتم دلم به یاد گفتار و لبهای تو دلگیر و ناراحت شده است، او در پاسخ گفت: نگران نباش دربارهی چیزی که در اختیار تو نیست فکر نکن.
هوش مصنوعی: گفتم که غم عشق تو را در دل پنهان میکنم، اما اشکهای من همه آن غمهای نهان را فاش کردند.
هوش مصنوعی: با کسی که محبوب توست دربارهی کینهای که از رقیب داری صحبت نکن، زیرا ممکن است او چیزی را بشنود که نباید بشنود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرگز مه آزمای دگر آزموده را
زیرا محل بوده نباشد نبوده را
گر جاهلی ستایش جاهل کند ولی
نتوان ستود پیش خرد ناستوده را
بر هر کس اعتماد مکن زان که هرزه گوی
[...]
تلخ است بیتو صبر، دل غم فزوده را
نتوان چشید داروی ناآزموده را
ای ناله همدمی کن و از آب چشم من
بیدار ساز دیده بختِ غُنوده را
دل شد رمیده سر زلف تو، وز کمند
[...]
سازد خموش تا من حسرت فزوده را
گوید شنیده ام سخن ناشنوده را
رنجیده بی گنه ز من آن تند خو و من
دارم صد انفعال، گناه نبوده را
دل جمع کرده از گله ام، بس که پیش او
[...]
از کف نمی دهد دل آسان ربوده را
دیدیم زور بازوی ناآزموده را
من در پی رهایی و او هر دم از فریب
بر سر گره زند گره ناگشوده را
دل در امید مرهم و این آهوان مست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.