گنجور

 
شاهدی

بر خاک رهت ما سر تسلیم نهادیم

در عشق قدم از ره تعلیم نهادیم

در اوج شرف راست چو شکل الف آمد

از قد تو شکلی که به تقویم نهادیم

در عشق تو ما از سر و جان جمله گذشتیم

سر در ره عشق تو نه از بیم نهادیم

زاهد به ره زهد کشد دل به خرابات

ما از دل خود زهد به یک نیم نهادیم

جز دفتر حسن تو نخوانیم بر استاد

تا رو به ره مکتب تعلیم نهادیم

با شاهدی استاد ازل گفت که خوش باش

ارزاق خلایق چو بتقسیم نهادیم

 
 
 
امیر شاهی

ما جان بتمنای تو در بیم نهادیم

چون تیغ کشیدی، سر تسلیم نهادیم

پیکان تو چون از دل مجروح کشیدیم

صد بوسه بر آن از پی تعظیم نهادیم

ز استاد ازل عشق بتان یاد گرفتیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه