فهرست زیر شامل اشعاری است که در نسخههای دیوانهای هر دو سخنور آمده است و به هر دو منتسب است:
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۰ :: سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۹
ادیب صابر (بیت ۱): ز جمله نعمت دنیا چو تندرستی نیست - درست گرددت این گر بپرسی از بیمار
سنایی (بیت ۱): ز جمله نعمت دنیا چو تندرستی نیست - درست گرددت این چون بپرسی از بیمار
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹:مال و جمال و بی غمی و صحت و شباب - عشق و وصال و خرمی و عشرت و شراب
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹:گفتی به پیش خواجه که این غزنوی غرست - زان رو که تا مرا ببری پیش خواجه آب
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱:چند بارم بر فراق دلبران از دیده آب - چند باشم آتش تیمار خوبان را کباب
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰:تا نهان گشت آفتاب خواجگان در زیر خاک - شد لبم پر باد و دل پر آتش و دیده پر آب
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴:آسمانی است فروزنده به رایی صایب - آفتابی است درفشنده به عزمی ثاقب
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - در مدح خواجه مسعود علیبن ابراهیم:عربیوار دلم برد یکی ماه عرب - آب صفوت پسری چه زنخی شکر لب
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵:آزر و مانی که صورتهای دلبر کرده اند - نی رخ چون ماه و نی زلف چو عنبر کرده اند
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در تغییر احوال مردم و دگرگونی روزگار:ای مسلمانان خلایق حالْ دیگر کردهاند - از سر بیحرمتی معروف، منکَر کردهاند
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰:چه لعبتی است که او سر بریده خوب آید - ز سر بریدن او قدر او بیفزاید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۹ - در حادثهٔ زهر خوردن سرهنگ محمد خطیبی و انگشتری فرستادن سلطان مسعود رحمةالله علیه گوید و او را ستاید:زهی سزای محامد محمد بن خطیب - که خطبهها همی از نام تو بیاراید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۴:مبر تو رنج که روزی به رنج نفزاید - به رنج بردن تو چرخ زی تو نگراید
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷:سرو سیمینی و سیمین سرو را یاقوت بار - جزع من بی سیم و بی یاقوت تو یاقوت بار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰:ای سنایی خیز و در ده آن شراب بیخمار - تا زمانی می خوریم از دست ساقی بیشمار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲:ای نهاده بر گل از مشک سیه پیچان دو مار - هین که از عالم برآورد آن دو مار تو دمار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - موعظه در اجتناب از غرور و کبر و حرص:ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار - ای خداخوانان قال الاعتذار الاعتذار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابوالمعالی یوسف بن احمد:آبرویی کان شود بی علم و بی عقل آشکار - آتش دوزخ بود آن آبرو از هر شمار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - مناقشهٔ مرد دهری با بوحنیفه:ای خردمند موحد پاک دین هوشیار - ا زامام دین حق یک حجت از من گوش دار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷ - در مدح یوسفبن حدادی:نیست عشق لایزالی را در آن دل هیچ کار - کو هنوز اندر صفات خویش ماندست استوار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در تعزیت خواجه مسعود و تهنیت فرزند او خواجه احمد:کر ناگه گنبد بسیار سال عمر خوار - فخر آل گنبدی را بیجمال عمر خوار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در ترغیب مردان به احتراز از زنان دلفریب:زیبد ار بی مایه عطاری کند پیوسته یار - زان که هر تاری ز زلفش نافه دارد صد هزار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱:ای دل از عقبات باید دست از دنیا بدار - پاکبازی پیشه گیر و راه دین کن اختیار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲:زیر مهر پادشاه زری در آرد روزگار - گر نفاق اندرونی پاک آید در عیار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۰:مردمان یک چند از تقوا و دین راندند کار - زین پس اندر عهد ما نه پود ماندست و نه تار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۱:زن مخواه و ترک زن کن کاندرین ایام بار - زن نخواهد هیچ مردی تا بمیرد هوشیار
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۴:خمار داد سرم را به چشم نیم خمار - ز من ببرد به زلفین بی قرار قرار
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۰:ز جمله نعمت دنیا چو تندرستی نیست - درست گرددت این گر بپرسی از بیمار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۹:ز جمله نعمت دنیا چو تندرستی نیست - درست گرددت این چون بپرسی از بیمار
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۸:روزه رفت و رسید عید فراز - عود پیش آر و کار عید بساز
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۸ - در اندرز و ترغیب در طریق حقیقت:ای دل خرقه سوز مخرقه ساز - بیش ازین گرد کوی آز متاز
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱:ای در حسد چشم تو هاروت به بابل - من در هوس زهره و هاروت تو بیدل
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲:جز با لب نوشین تو نوشم نشود مل - جز با رخ رنگین تو رنگم ندهد گل
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۰ - در باره علی بن محمد طبیب غزنوی:ای حل شده از علم تو صد گونه مسائل - وی به شده از دست تو صد علت هایل
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶:رخت به باغ ارم ماند ای بدیع صنم - ز خط بنفشه دمیده به گرد باغ ارم
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۷:نهاد دولت جاوید در زمانه قدم - کشید رایت اقبال بر ستاره علم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۶ - در موعظه و نصیحت ابنای زمان:کجایی ای همه هوشت به سوی طبل و علم - چرا نباری بر رخ ز دیده آب ندم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۹:نماز شام من و دوست خوش نشسته بهم - گرفته دامن شادی شکسته گردن غم
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰:لعبت لاغر میانی دلبر فربه سرین - قامتت را سرو جفت و صورتت را مه قرین
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵:چون سخن زان زلف و رخ گویی مگو از کفر و دین - زان که هر جای این دو رنگ آمد نه آن ماند نه این
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۵ - در مدح بهرامشاه:در میان کفر و دین بی اتفاق آن و این - گفتگویست از من و تو مرحبا بالقائلین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۶ - در نعت رسول اکرم (ص):ای گزیده مر ترا از خلق ربالعالمین - آفرین گوید همی بر جان پاکت آفرین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۷ - دعوت به زهد و ستایش سید فضلالله:هر که را ملک قناعت شد مسلم بر زمین - ز آسمان بر دولت او آفرین باد آفرین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۸ - از زبان منجم ماوراء النهر که تقویم آورده بود گفتهاست:ای امین شاه و سلطان و امیر ملک و دین - زبدهٔ دور زمانی عمدهٔ روی زمین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۲:چنگری ای پارسا در عاشق مسکین به کین - تا ز بد فعلی چه داری بر مسلمانان یقین
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۵:جهان جوان شد از این نوبهار تازه جوان - بدین جوان نگر و تازه دار جان و روان
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۱ - در مدح سرهنگ محمدبن فرج نو آبادی:خجسته باد بهاری بهار ارسنجان - بر آن ظریف سخی و جواد و راد و جوان
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶:ای زلف یار من زرهی یا زره گری - یا پیش تیره غمزه دلبر زره وری
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵:عشق و شراب و یار و خرابات و کافری - هر کس که یافت شد ز همه اندهان بری
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲:بهار لاله رخساری نگار سرو بالایی - گل و شمشاد زلفینی مه و خورشید سیمایی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵:ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی - تو آن بی مثل و بی شبهی که دور از دانش مایی
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸:ای به قامت چو سرو بستانی - قیمت حسن خویش می دانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۲ - در نکوهش بزرگان زمان و مدح بونصر احمد سعید:تا کی این لاف در سخن رانی - تا کی این بیهده ثنا خوانی
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳:باد سحری طرب فزاید - غم از دل غمکشان زداید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۰:ای صدر اجل قوام دولت - در صدر به جز تو کس نیاید
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰:زان دو لب چون عقیق یارم - از دیده همی عقیق بارم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵:الحق نه دروغ سخت زارم - تا فتنهٔ آن بت عیارم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶:می ده پسرا که در خمارم - آزردهٔ جور روزگارم
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:ای شب تاری غلام موی تو - روز روشن پیشکار روی تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۲:ای ببرده آب آتش روی تو - عالمی در آتشند از خوی تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۳:باد عنبر برد خاک کوی تو - آب آتش ریخت رنگ روی تو
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱:شب شنیدستی ز روز آویخته - ماه دیدستی ز مشک انگیخته
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۰:من نه ارزیزم ز کانِ انگیخته - من عزیزم از فلک بگریخته
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱:ای نقاب از روی ماه آویخته - صبح را با ماهتاب آمیخته
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵:تنگ است مرا دل ز غم تنگ دهانی - چون موی شدم در هوس موی میانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح ابوبکربن محمد:ای کس به سزا وصف تو ناکرده بیانی - حیران شده از ذات لطیف تو جهانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۷ - در رثاء:تابوت مرا باز کن ای خواجه زمانی - وز صورت ما بین ز رخ دوست نشانی
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰:ای دریغا که عهد برنایی - عهد بشکست و جاودانه نماند
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۷:ای دریغا که روز برنایی - عهد بشکست و جاودانه نماند
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۱:اگر مروت و جود است در جهان موجود - چرا ز هر دو به حاصل نمی شود مقصود
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۴:نه طالعی که امانم دهد ز خشم خدا - نه نعمتی که بدو خلق را کنم خشنود
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱:هزار سال به امید تو توانم بود - هر آنگهی که بیایم هنوز باشد زود
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۲:چو راه جوانی سپردم به فسق - به پیری ره توبه باید سپرد
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳:چون نیست در این زمانه سودی ز خرد - جز بی خرد از زمانه بر می نخورد
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴:در تو نگرم که هر که در تو نگرد - گر دل نبرد رنگ غم از دل ببرد
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶:هجر تو وباست هر کجا بر گذرد - زو پرده عمر و زندگانی بدرد
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴:پر نور شود دیده چو در می نگرد - تا می نخوری دل ز طرب برنخورد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۷:روزی که بود دلت ز جانان پر درد - شکرانه هزار جان فدا باید کرد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳:چون چهرهٔ تو ز گریه باشد پر درد - زنهار به هیچ آبی آلوده مگرد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۴:گفتا که به گرد کوی ما خیره مگرد - تا خصم من از جان تو برنارد گرد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:رو گرد سراپردهٔ اسرار مگرد - شوخی چکنی که نیستی مرد نبرد
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۶:روشن شود دو دیده چو بینم خطاب تو - من در خطاب و خط تو زان دارم اعتقاد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۴:یک نیمه عمر خویش به بیهودگی به باد - دادیم و هیچ گه نشدیم از زمانه شاد
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۸:سرشکی کز غم معشوق بارم - همه رنگ لب معشوق دارد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۰:سرشگی کز غم معشوق بارم - همه رنگ لب معشوق دارد
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۹:ای وزیر شاه عالم، ای نصیر دین حق - عقل را کلکت نصیر و علم را رایت وزیر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۵ - تامل با خویشتن و راز و نیاز با پروردگار:ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر - از گریبان تاج سازی وز بن دامن سریر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۶ - در مدح مسعود بن ابوالفتح:در کف خذلان و ذل فتح و ظفر گشتی اسیر - گر نبودی هر دو را اقبال خواجه دستگیر
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲:ای یافته از روی تو و رای تو دنیا - حسنی و جمالی و شکوهی و بهایی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۱ - در مدح خواجه اسماعیل شنیزی:علم و عمل خواجه اسماعیل شنیزی - ما را ز نه چیزی برسانید به چیزی
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵:ای مایه هر لطافت ای در خوشاب - از هر سخنی چو آتش تیز متاب
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:تا در چشمم نشسته بودی در تاب - پیوسته همی بریختی در خوشاب
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:گفتی که کیت بینم ای در خوشاب - دریاب مرا و خویشتن را دریاب
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳:روز از رخ تو به روشنایی پیوست - شب تیرگی از زلف تو آورد به دست
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴:ای بی تو نخفته من شبی خواب دوست - بی خوابی چشم من ز خوش خوابی توست
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:برخاست دلم چو دوست عهدم بشکست - گفتم نشوم عاشق و بنشینم پست
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷:خورشید که یاقوت گری کرد نخست - آن پیشه ز یاقوت لبت کرد درست
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱:گفتم که به عاشقی نشاید پیوست - چون روی تو دیدم دلم از گفته بخست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:هجرت به دلم چو آتشی در پیوست - آب چشمم قوت او را بشکست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:دستی که حمایل تو بودی پیوست - پایی که مرا نزد تو آوردی مست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:تا زلف بتم به بند زنجیر منست - سرگشته همی روم نه هشیار و نه مست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:خواهم که به اندیشه و یارای درست - خود را به در اندازم ازین واقعه چست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:گفتم پس از آنهمه طلبهای درست - پاداش همان یکشبه وصل آمد چست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:مستست بتا چشم تو و تیر به دست - بس کس که به تیر چشم مست تو بخست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:ای مه تویی از چهار گوهر شده هست - زینست که در چهار جایی پیوست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶:چون من به خودی نیامدم روز نخست - گر غم خورم از بهر شدن ناید چست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷:ای چون گل و مل در به در و دست به دست - هر جا ز تو خرمی و هر کس ز تو مست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:ای نیست شده ذات تو در پردهٔ هست - ای صومعه ویران کن و زنار پرست
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹:از فعل بد دشمن و عهد بد دوست - هر روز که نو شود مرا رنجی نوست
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰:چون با دل تو نیست وفا در یک پوست - در چشم تو یک رنگ بود دشمن و دوست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵:آنکس که به یاد او مرا کار نکوست - با دشمن من همی زید در یک پوست
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷:تا باد عتاب تو به من روی نهاد - بی جرم مرا چو خاک برداد به باد
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲:تا از خط مشکین توام هجر افتاد - صد چشمه کافور ز چشمم بگشاد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲:گردی که ز دیوار تو برباید باد - جز در چشمم از آن نشان نتوان داد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:آن را شایی که باشم از عشق تو شاد - و آن را شایم که از منت ناید یاد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:آن به که کنم یاد تو ای حور نژاد - و آن به که نیارم از جفاهای تو یاد
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹:گر هیچ دلم به دلبری نگراید - گر در بر من دلی نباشد شاید
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱:آن بت که به رخسار بهار آراید - چون رعد همی نالم و رحمش ناید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۶:یک روز دلت به مهر ما نگراید - دیوت همه جز راه بلا ننماید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸:گاهی فلکم گریستن فرماید - ناخفته دو چشم را عنا فرماید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹:روزی که بتم ز فوطه رخ بنماید - با فوطه هزار جان ز تن برباید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰:مردی که به راه عشق جان فرساید - باید که بدون یار خود نگراید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱:آن باید آن که مرد عاشق آید - تا عشق هنرهای خودش بنماید
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹:آن مرکب آب مادر خاک پدر - دارد گه کار از پدر خویش حذر
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴:ای گشته چو ماه و همچو خورشید سمر - خوی مه و خورشید مدار اندر سر
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶:آن کس که چو او نبود در دهر دگر - در خاک شد از تیر اجل زیر و زبر
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱:گر چنگ تو نیست بلبل ای چنگ نواز - چون با گل رخسار تو گوید همه راز
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳:ای روز و شب از زلف و رخت یافته ساز - چون روز و شبم ز عشق تو با تک و تاز
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴:ای روز سپید را به روی تو نیاز - زلفت چو شب عاشق بی سیم دراز
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵:گر شب چو دراز گردد ای مایه ناز - تن را به فغان آرد و دل را به گداز
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶:مرغی که چو ماهیش به آب است نیاز - از نسبت بط نی چو بط سینه فراز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷:بازی بنگر عشق چه کردست آغاز - میناز ازین حدیث و خود را بنواز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸:هرگز دل من به آشکارا و به راز - با مردم بی خرد نباشد دمساز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹:اول تو حدیث عشق کردی آغاز - اندر خور خویش کار ما را میساز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۰:از عشق تو ای صنم به شبهای دراز - چون شمع به پای باشم و تن به گداز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۱:خوشخو شده بود آن صنم قاعدهساز - باز از شوخی بلعجبی کرد آغاز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۲:نادیده ترا چو راه را کردم باز - پیوسته شدم با غم و بگسسته ز ناز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۳:خواهی که ترا روی دهد صرف نیاز - دستار نماز در خرابات بباز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۴:عقلی که همیشه با روانی دمساز - دهری که به یک دید نهی کام فراز
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰:هر چند بود مردم دانا درویش - آخر بود از توانگر نادان بیش
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۷:ای برده دل من چو هزاران درویش - بی رحمیت آیین شد و بد عهدی کیش
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۸:گه در پی دین رویم و گه در پی کیش - هر روز به نوبتی نهیم اندر پیش
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۹:هر چند بود مردم دانا درویش - صد ره بود از توانگر نادان بیش
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۲:از عشق تو ای سنگدل کافر کیش - شد سوخته و کشته جهانی درویش
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹:ای ترک چو گل بخند و چون سرو ببال - کز بهر گل و سرو تو دارم دل و مال
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۲:ناید به کف آن زلف سمن مال به مال - نی رقص کند بر آن رخان خال به خال
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۳:چون آتش اگرچه از هوا برگذریم - وز آب روان اگرچه پاکیزه تریم
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۷:مانندهٔ باد اگر چه بیپا و سریم - پیوسته چو آتش ره بالا سپریم
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۴:هر چند درآب دیده غرق است تنم - از آتش دل سوخت زبان در دهنم
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۲:از آمدنم فزود رنج بدنم - از بودن خود همیشه اندر محنم
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۴:گر داد جفای روزگار ای دلخواه - بر موی سیاه من سپیدی را راه
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۵:آن شب که ز من جدا شدی ای دلخواه - دیدم شب خویش را چو زلف تو سیاه
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۵:گر بدگویی ترا بدی گفت ای ماه - هرگز نشود بر تو دل بنده تباه
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۶:از بهر یکی بوس به دو ماه ای ماه - داری سه چهار پنج ماهم گمراه
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۷:با من ز دریچهای مشبک دلخواه - از لطف سخن گفت و من استاده به راه
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۷:هستم ز جفای دوست در هر بابی - آسیمه سری، تر مژه ای بی خوابی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۲:در پیش خودم همی کنی آنجابی - پس در عقبم همی زنی پرتابی
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۸:از بس که کنی ده دلی و ده رایی - ده بند ببندی و یکی نگشایی
ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۰:تا غایبی از چشم من ای بینایی - کرده ست مرا غیبت تو سودایی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۷:خشنودی تو بجویم ای مولایی - چون باد بزان شوم ز ناپروایی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۸:چون نار اگرم فروختن فرمایی - چون باد بزان شوم ز ناپروایی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۹:گفتم که ببرم از تو ای بینایی - گفتی که بمیر تا دلت بربایی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۰:ای سوسن آزاد ز بس رعنایی - چون لاله ز خنده هیچ میناسایی
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۲:دست چمن گرفت سر زلف آن نگار - تا مشکبوی گشت چمن همچو نوبهار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶:ای من غلام عشق که روزی هزار بار - بر من نهد ز عشقِ بتی صد هزار بار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸:ما را مدار خوار که ما عاشقیم و زار - بیمار و دلفگار و جدامانده از نگار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در مدح خواجه ابو نصر منصور سعید:تا چرخ برگشاد گریبان نوبهار - از لاله بست دامن کهپایهها ازار
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۵:دلم عاشق شدن فرمود و من برحسب فرمانش - در افتادم بدان دردی که پیدا نیست درمانش
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶:دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش - هزاران یوسف مصرست پیدا در گریبانش
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۹:مشک است توده توده نهاده بر ارغوان - زلفین حلقه حلقه آن ماه دلستان
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۱۰:معشوقه طرفه طرفه نماید گل از رخان - وز مشک نافه نافه گشاید بر ارغوان
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۱۲:گویی به گرد روی تو آن زلف دلستان - توده شده است عنبر تر گرد گلستان
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۷:تیرت به گاه زخم چوپوید به سوی خصم - کلکت به وقت مهر چو جنبید در بنان
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۰:خواهد که شاعران جهان بی صله همی - باشند پیش خوانش دایم مدیح خوان
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۱۱:ای نموده تیره تیره سلسله بر ارغوان - وی کشیده خیره خیره، غالیه بر گرد آن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷:عاشقی گر خواهد از دیدار معشوقی نشان - گر نشان خواهی در آنجا جان و دل بیرون نشان
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح خواجه علاء الدین ابویعقوب یوسف بن احمد حدادی شالنکی غزنوی و ابوالمعالی احمدبن یوسف:ای ز راه لطف و رحمت متصل با عقل و جان - وی به عمل و قدر و قدرت برتر از کون و مکان
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۰:ای سنایی ز آستان نتوان شدن بر آسمان - زان که روحانی رود بر آسمان از آستان
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قصاید » شمارهٔ ۱۳:ای لعل فتنه بر لب چون ناردان تو - اشکم ز حسرت تو چو در دهان تو
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۲ - در مرثیهٔ تاجالدین ابوبکر:ای برده عقل ما اجل ناگهان تو - وی در نقاب غیب نهان گشته جان تو
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۲:خداوندا زدوران زمانه - دلم از غصه چون دیگ است در جوش
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰:چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش - نمودن روز را در زیر شبپوش
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴:ز جزع و لعلت ای سیمین بناگوش - دلم پر نیش گشت و طبع پر نوش
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۳:ثنا به نام تو رغبت همی کند همه وقت - جهان به روی تو خرم بود همی همه سال
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۹ - در بیان عزت و جلال ذات اقدس الهی:مقدسی که قدیمست از صفات کمال - منزهی که جلیل ست بر نعوت جلال
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۹:طلوع مهر سعادت به ساحت اقبال - ظهور ماه معالی بر آسمان جلال
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۰:تا بشنیدم که ناتوانی - دلتنگ شدم چنانکه دانی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵:ای چشم و چراغ آن جهانی - وی شاهد و شمع آسمانی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶:ای زبدهٔ راز آسمانی - وی حلهٔ عقل پر معانی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۱:عاشق نشوی اگر توانی - تا در غم عاشقی نمانی
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » رباعیات » شمارهٔ ۱:دارم سر آنکه امشب آیم به برت - تا لب به لبت بر نهم و بر به برت
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:ای خواجه محمد ای محامد سیرت - ای در خور تاج هر دو هم نام و سرت
-
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » مفردات » شمارهٔ ۱ - مفردات:لطف خدای جمله کمالات خلق را - یک جای کرد و داد بدو نام مصطفی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در شکایت روزگار و بیوفایی مردم:منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا - زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا