ای یافته از روی تو و رای تو دنیا
حسنی و جمالی و شکوهی و بهایی
از فهم تو و فکرت تو بر فلک طبع
نوری و شعاعی و فروغی و ضیایی
احوال مرا نزد تو دانی که نباشد
شرحی و بیانی و دلیلی و گوایی
بودست مرا از تو نه هر سال که هر ماه
اکرامی و انعامی و بری و عطایی
تو نیز زمن یافته ای در همه اوقات
شکری و مدیحی و دعایی و ثنایی
در حق تو دانی که نکردم به همه عمر
جرمی و گناهی و خلافی و خطایی
چندانت بقا باد که باقی است به عالم
ابی و زمین و نباتی و گیاهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیباییها و نعمتهایی که از طرف معشوق دریافت کرده، سخن میگوید. او به تأثیرات مثبت و روشناییهایی که معشوق در زندگیاش به وجود آورده اشاره میکند. همچنین، شاعر نسبت به رابطهاش با معشوق احساس مسئولیت و قدردانی دارد و میگوید که هرگز در طول عمرش خطایی در حق او نکرده است. در نهایت، او آرزو میکند که وجود معشوق و زیباییهایش در عالم باقی بماند.
هوش مصنوعی: ای کسی که زیبایی و عظمت دنیایی و ارزشها را از چهره و اندیشهات به دست آوردهای.
هوش مصنوعی: از درک و اندیشه تو، روشنایی و درخششی به آسمانها میتابد.
هوش مصنوعی: حال من را تو بهتر از هر کس میدانی و نیازی به توضیح و دلیل و شاهد نیست.
هوش مصنوعی: هر ماه از تو محبت و لطفی نصیب من میشود، نه فقط در هر سال.
هوش مصنوعی: تو هم در همه زمانها از من بهرهمند شدهای و همیشه به یاد من هستی و از من سپاسگزاری، و دعا میکنی و ستایش میکنی.
هوش مصنوعی: من در تمام عمرم هیچ خطا و گناهی نسبت به تو انجام ندادهام.
هوش مصنوعی: چند روزی بیشتر نمانده است که بقا و دوامی در این دنیا وجود ندارد و همه چیز روزی پایان مییابد، از جمله آسمان و زمین و موجودات زنده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون آب ز بالا بگراید سوی پستی
وز پست چو آتش بگراید سوی بالا
علم و عمل خواجه اسماعیل شنیزی
ما را ز نه چیزی برسانید به چیزی
ما کبک دری بوده گریزیده ز کبکی
او کرده دل ما چو دل باز گریزی
تا ما ز پی تنقیت و تقویت او
[...]
اذا ما خلوت الدّهر یوما فلا تقل
خلوت و لکن قل علیّ رقیب
یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست
صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی
اندر غزل خویش نهان خواهم گشتن
تا بر لب تو بوسه دهم چونش بخوانی
باد آمد و با بید همی گوید: « هی هی،
این جنبش و این شورش و این رقص تو تا کی؟ »
میگوید آن بید، بدان باد: « ز خود پرس
ای برده مرا از سرو، ای داده مرا می
اندر تن من یک رگ، هشیار نماندست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.