گنجور

 
ادیب صابر

زان دو لب چون عقیق یارم

از دیده همی عقیق بارم

کارست مرا عقیق باری

تا عشق عقیق اوست کارم

کردست سرشک من عقیقین

عشق لب چون عقیق یارم

تا عشق عقیق او گزیدم

چون کار عقیق شد کنارم

هر چند ز دیده با عقیقم

همتای عقیق او ندارم

گر من به یمن عقیق جویم

همچون لب او به کف نیارم

تا رغبت دل به عشق باشد

در عشق عقیق آن نگارم