گنجور

 
 
 
مسعود سعد سلمان

تن کوبم و سرپیچم و بر روی زنم

آماده درد و رنج و اندوه منم

نه ریزم و نه گدازم و نه شکنم

فولاد رخ و سنگ سر و روی تنم

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

از آمدنم فزود رنج بدنم

از بودن خود همیشه اندر محنم

وز بیم شدن باغم و درد حزنم

نه آمدن و نه بدن و نه شدنم

عین‌القضات همدانی

چندان نازست ز عشق با جان و تنم

گویا که تو عاشقی و معشوق منم

عطار

هیچم همه تا با خود و با خویشتنم

هستم همه تا با خود و با جان و تنم

تا میماند از «من» من یک مویی

مویی نشود پدید چیزی که منم

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
کمال‌الدین اسماعیل

گفتی که بمه نگه کن انگار منم

روی توام آرزوست، مه را چکنم؟

مه چون تو کجا بود که در هر ماهی

یک شب چو رخت باشد و باقی چو تنم؟

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه