گنجور

 
ادیب صابر

ای شب تاری غلام موی تو

روز روشن پیشکار روی تو

چاکر روز و شبم تا روز و شب

نایبند از روی تو وز موی تو

بنده موی تو دلهای جهان

بنده یک مویم از گیسوی تو

از دو چشمم جوی خون انگیخته است

عشق موی دلبر خوش بوی تو

عشق گویی آب خورد از جوی من

حسن گویی روی شست از جوی تو

گوی خوبی می برند از دلبران

غمزه چوگان و مشکین گوی تو

گشت بیاع دل و دلال جان

قاصد کوی من اندر کوی تو

از نماز عشق فارغ نیستم

تا مرا محراب گشت ابروی تو

روزه شکرانه دارم گر ز من

بد نگرداند دل بد خوی تو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

ای ببرده آب آتش روی تو

عالمی در آتشند از خوی تو

مشک و می را رنگ و مقداری نماند

ای نه مشک و می چو روی و موی تو

چشمکانت جاودانند ای صنم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

ترک من ای من سگ هندوی تو

دورم از روی تو دور از روی تو

بر لب و چشمت نهادم دین و دل

هر دو بر طاق خم ابروی تو

من به گردت کی رسم چون باد را

[...]

خاقانی

پشت پایی زد خرد را روی تو

رنگ هستی داد جان را بوی تو

گشته چون من کشته‌ای زنار دار

جان عیسی در صلیب موی تو

از پی خون‌ریز جان خاکیان

[...]

عطار

ای جهانی پشت گرم از روی تو

میل جان از هر دو عالم سوی تو

صد هزاران آدمی را ره بزد

مردم آن نرگس جادوی تو

لاابالی‌وار خوش بر خاک ریخت

[...]

مشاهدهٔ ۱۶ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اثیر اخسیکتی

ای کمین گاه فلک ابروی تو

آبروی آفتاب از روی تو

جای جانها گوشه شب پوش تو

دام دلها حلقه گیسوی تو

رنگکی دارد بهشت آباد و باغ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه