گنجور

 
ادیب صابر

شب شنیدستی ز روز آویخته

ماه دیدستی ز مشک انگیخته

لاله پیش روی نرگس صف زده

گرد مرجان گرد عنبر بیخته

این همه بر روی زیبا روی اوست

عاشقان را رنگ عشق آمیخته

ای زماه آویخته عنبر مراست

دل بدان آویخته آویخته

آتش جنگ و جفا بر من مریز

تا نگردد آبرویم ریخته