بخش ۱ - به نام خدا: الهی بنده را در کار خود کن
بخش ۲ - گفتار در توحید: بنام آنکه جان آرام ازو یافت
بخش ۳ - گفتار در مناجات: خدایا رحمتی در کار من کن
بخش ۴ - گفتار در نعت سید المرسلین صلی الله علیه و سلم: ندارم وصف و تحمیدی که نیکوست
بخش ۵ - در مدح سلطان البحر و البر سلغرشاه دام ملکه: چو بختم یار و دولت همنشین شد
بخش ۶ - گفتار در سبب نظم کتاب: در آن روزیکه بد روز جوانی
بخش ۷ - آغاز داستان: چنین دادم خبر پیر سخن سنج
بخش ۸ - حکایت کردن شاپور در پیش خسرو: چو بشنید این سخن از شاه، شاپور
بخش ۹ - رفتن شاپور به ارمن به طلب شیرین: زمین را بوسه زد شاپور و برخاست
بخش ۱۰ - رسیدن شاپور به دیر و احوال شیرین پرسیدن: چو زلف شب پریشان گشت بر روز
بخش ۱۱ - نمودن شاپور صورت خسرو به شیرین بار دوم: چو دیو شب برآمد از تنش جان
بخش ۱۲ - نمودن شاپور صورت خسرو به شیرین بار سوم: دگر چون روز سر برزد ز کهسار
بخش ۱۳ - نمودن شاپور خود را به شیرین و روانه ساختن او را به طرف مداین: چو شاپور این چنین نیرنگ بر ساخت
بخش ۱۴ - رفتن شیرین پیش مهین بانو و اجازت خواستن به نخجیر و رفتن به مداین: سحر کاشک زلیخا جمله پالود
بخش ۱۵ - رسیدن خسرو به چشمه ماه و دیدن شیرین را در چشمه: سخن پرداز، کین در دری سفت
بخش ۱۶ - رسیدن خسرو به ارمن: چو شب اشک زلیخا ریخت برخاک
بخش ۱۷ - قصر ساختن مه رویان خسرو برای شیرین و نشستن شیرین در قصر: چو خسرو سوی ارمن یافت تسکین
بخش ۱۸ - صفت مجلس خسرو و آمدن شاپور: چو شد احوال شیرین جمله مفهوم
بخش ۱۹ - صفت مجلس خسرو و آگاه شدن مهین بانو از حال شیرین: غنیمت دان دلا روز جوانی
بخش ۲۰ - آمدن شاپور به قصر شیرین و احوال خسرو با شیرین گفتن: چو شد در قصر، شاپور پری خوان
بخش ۲۱ - رسیدن خبر فوت هرمز به خسرو و رفتن به مداین: نشسته بود روزی شاه خوشدل
بخش ۲۲ - رفتن خسرو به مداین و نشستن به پادشاهی: چو خسرو را شد این معلوم در روز
بخش ۲۳ - بازآوردن شاپور شیرین را به ارمن پیش مهین بانو: چو شد شاپور و از آن قصر سنگین
بخش ۲۴ - آگاهی یافتن بهرام چوبینه از وفات هرمز و بیرون آمدن او به خسرو: چو آگه گشت بهرام از چنین حال
بخش ۲۵ - نصیحت کردن مهین بانو شیرین را و سوگند دادن به خویشتنداری: پس از ترتیب خسرو چون بپرداخت
بخش ۲۶ - گوی باختن خسرو و شیرین با یکدیگر: چو صبح از بام مشرق سر برآورد
بخش ۲۷ - گوی باختن خسرو و شیرین بار دوم و مجلس داشتن: با یکدیگر در کنار شهرود و پیدا شدن شیر،
بخش ۲۸ - گفتار در خلوت نشستن خسرو با شیرین: چو خسرو روز در عشرت به شب کرد
بخش ۲۹ - جواب گفتن شیرین: پری رو گفتش از دیوانه خویش
بخش ۳۰ - رفتن خسرو به خشم از پیش شیرین: چو خسرو دیدکان سرو سمنبر
بخش ۳۱ - شبیخون بردن خسرو بر بهرام چوبین و ظفر یافتن خسرو بر او: چو خسرو یافت آن اعزاز و تمکین
بخش ۳۲ - نشستن خسرو به پادشاهی بار دوم: چو شد بار دوم بر تخت، خسرو
بخش ۳۳ - زاری کردن شیرین در عشق خسرو: چنین دادم خبر مرد سمرگوی
بخش ۳۴ - نصیحت کردن مهین بانو شیرین را: بدین گفتن چو روزی ده، برآمد
بخش ۳۵ - نشستن شیرین به پادشاهی به جای مهین بانو: مهین بانو چو بیرون شد ز عالم
بخش ۳۶ - خبر پادشاهی خسرو و نشستن بر تخت و رسیدن خبر مرگ بهرام: چو شد بر تخت شاهی خسرو روم
بخش ۳۷ - صفت باربد در بزم خسرو: درآمد باربد اول به آواز
بخش ۳۸ - حکایت کردن خسرو با مریم از درد شیرین: در آن عشرت چو از شب رفت پاسی
بخش ۳۹ - رفتن شاپور پیش شیرین و عتاب کردن شیرین به او: چو بشنید این سخن شاپور از شاه
بخش ۴۰ - قصه فرهاد: نگار لاله رخ سرو سمنبر
بخش ۴۱ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین: چو فرهاد از غم شیرین برآشفت
بخش ۴۲ - آگاه شدن خسرو از احوال فرهاد: چو از فرهاد خسرو آگهی یافت
بخش ۴۳ - مناظره کردن خسرو با فرهاد: نخستین گفت کای فرهاد چونی
بخش ۴۴ - رفتن شیرین به کوه بیستون به دیدن فرهاد و سقط شدن بارگیش: چنین دارم خبر از باستان گوی
بخش ۴۵ - گفتار در سبب مرگ فرهاد: ز بعد آنکه خسرو شاه باداد
بخش ۴۶ - نامه نوشتن خسرو به شیرین به تعزیت فرهاد: چنین دادم خبر مرد سخندان
بخش ۴۷ - نامه نوشتن شیرین به خسرو به تعزیت مریم: چو خسرو ساخت زین سان کار فرهاد
بخش ۴۸ - قصه شکر اصفهانی: چو مریم را سر آمد عمر، خسرو
بخش ۴۹ - طلب کردن خسرو شاپور را و تنها ماندن شیرین و زاری نمودن روز و شب: چو خسرو را دگر سر باره آمد
بخش ۵۰ - زاری کردن شیرین در صبحدم و اجابت دعا: اگر خواهی که یابی عالم صبح
بخش ۵۱ - رفتن خسرو به شکار و رفتن از شکار به سوی قصر شیرین: سحر کز کوه سر زد خسرو شرق
بخش ۵۲ - رفتن خسرو به پای قصر شیرین: چو دید از دور قصر آن سمنبر
بخش ۵۳ - پاسخ دادن شیرین، خسرو را: چو خسرو کرد ازین بسیار زاری
بخش ۵۴ - پاسخ دادن خسرو شیرین را: دگر ره خسرو از نوعی که دانی
بخش ۵۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را: دگر ره آن مه حسن از سر مهر
بخش ۵۶ - پاسخ دادن خسرو، شیرین را: دگر باره به صد نیرنگ، پرویز
بخش ۵۷ - پاسخ دادن شیرین، خسرو را: دگر ره آن سهی سرو از سر ناز
بخش ۵۸ - به خشم رفتن خسرو از پیش شیرین: شباهنگام کان آهوی غماز
بخش ۵۹ - پشیمان شدن شیرین و رفتن عقب خسرو و مجلس نهادن: سخن پرداز مجلس این چنین گفت
بخش ۶۰ - صفت مجلس خسرو و گفتن شاپور احوال شیرین در پرده: چو بر زد نور خورشید از فلک سر
بخش ۶۱ - غزل گفتن بار بد از زبان خسرو: سحرگاهی چو چشم دلبران مست
بخش ۶۲ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین: نباید مست شد در کوی محبوب
بخش ۶۳ - غزل گفتن باربد از زبان خسرو: چو کرد آخر نکیسا این عمل را
بخش ۶۴ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین: زهی نور رخت شمع دل من
بخش ۶۵ - غزل گفتن باربد از زبان خسرو: ز قول شاه کرد این نغمه آهنگ
بخش ۶۶ - غزل گفتن نکیسا از زبان شیرین: در آن روزی که تخم مهر کشتند
بخش ۶۷ - غزل گفتن باربد از زبان خسرو: مرا عشق از جهان و جان برآورد
بخش ۶۸ - سؤال: غرض از بود و از نابود چبود
بخش ۶۹ - جواب: جوابش داد کای شاه جوان بخت
بخش ۷۰ - سؤال: دگر گفتش بگو کاین چرخ دوار
بخش ۷۱ - جواب: جوابش داد استاد سخنور
بخش ۷۲ - سؤال: دگر گفتش بگو کز ذات قادر
بخش ۷۳ - جواب: چنین دادش خبر استاد کامل
بخش ۷۴ - سؤال: دگر گفتش زمان با آدمی زاد
بخش ۷۵ - جواب: جوابش داد کین شخص زمانه
بخش ۷۶ - سؤال: دگر گفتش که عالم را و آدم
بخش ۷۷ - جواب: جوابش داد استاد از سر عقل
بخش ۷۸ - سؤال: دگر گفتش فنا چبود، بقا چیست
بخش ۷۹ - جواب: جوابش داد و گفتش ای خداوند
بخش ۸۰ - سؤال: دگر گفتش که ای پیر معانی
بخش ۸۱ - جواب: جوابش داد استاد سخن سنج
بخش ۸۲ - پند دادن بزرگ امید شیرین را: چو بنشید این سخن مرد گزیده
بخش ۸۳ - پند اول: نخستین آنکه در پنهان و در فاش
بخش ۸۴ - حکایت: شنیدستم که یک باری جوانی
بخش ۸۵ - پند دوم: دوم پند آنکه با نادان مشو یار
بخش ۸۶ - پند سوم: سیوم پند این بود ای سرو آزاد
بخش ۸۷ - پند چهارم: چهارم پند من این است ای ماه
بخش ۸۸ - پند پنجم: بود پند من این پنجم که دانا
بخش ۸۹ - پند ششم: ششم پندت بگویم، گر کنی گوش
بخش ۹۰ - پند هفتم: دهم از هفتمین پندت نشانی
بخش ۹۱ - پند هشتم: ز پند هشتمت گویم کزین پند
بخش ۹۲ - پند نهم: بود پند نهم اینت که تدبیر
بخش ۹۳ - پند دهم: دهم پند این بود، می گویمت فاش
بخش ۹۴ - تنبیه: دلا بیدار شو از خواب پندار
بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز: چنین دادم خبر داننده استاد
بخش ۹۶ - در نصیحت فرزند خود شمس الدین محمد طال عمره گفته شده: ببین ای از ازل گشته موید
بخش ۹۷ - گفتار در خاتمت کتاب: سلیمی هان و هان تا چند و تا کی