چو خسرو را شد این معلوم در روز
سوی شهر مداین راند فیروز
نیاسود و به رفتن تیز بشتافت
به دارالملک خود شاهنشهی یافت
بزرگان مداین بهر خسرو
زدند از نقره و زر سکه نو
ره و رسم عدالت کرد بنیاد
بشارتها به هر جانب فرستاد
چنان در عدل شد شاه جوان بخت
که گفتندش که نوشروانست بر تخت
به احکامش همه شهر مدائن
شده خرم که المقدور کائن
ز شاهی گرچه او با زیب و فر بود
ولی با عشق میلش بیشتر(بود)
چرا کان دم که شیرین برد هوشش
رسید از عالم غیب این به گوشش
که در صورت شه ار صاحب کلاه است
به معنی دان که عاشق پادشاه است
پس آنگه خسرو از ملکت طرازی
به می خوردن نشست و عشقبازی
چو در گردش درآمد جام زرین
خبر پرسید از احوال شیرین
چنین گفتند مه رویان خسرو
که آمد جانب ما آن مه نو
ولی ننشست و قصری خواست از ما
کنون ماهی است تا می باشد آنجا
چو خسرو این سخن بشنید در دم
به سوی قصر شیرین راند خرم
چو در زد حاجبی گفتش که شاپور
ازینجا برد آن مه را به دستور
چو بشنید این سخن خسرو بنالید
بزد آهی کزآن آتش ببارید
بگفتا گردش این چرخ ریمن
ندانم تا چه خواهد کرد با من
غمی بر جان من کز اختر آمد
نبودم کم که این هم بر سرآمد
ز اول نیست بر من حال ظاهر
چه دانم تا که چون خواهد شد آخر
فراق و هجر و جور عشقبازی
بخواهد کشتنم، بازی به بازی
نمی دانم چرا این چرخ کجرو
نهد هر لحظه با من نقش از نو
قدیرا قاهرا عاشق گدازا
رحیما راحما دلبرنوازا
به آنانی که دارند از تو بویی
به درگاه تو دارند آبرویی
که زین بیشم ممان در سوز هجران
شب تاریک بر من روزگردان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: خسرو پس از آگاهی از وضع امور، به سوی شهر مداین حرکت کرد. او با سرعت به سوی دارالملک رفت و در آنجا بزرگان مداین برایش سکههای تازهای از نقره و طلا ضرب کردند. شهرت عدالتخواهی او سبب شد تا مردم شهر شاد و خوشحال شوند و او را به نیکویی و عدالت بشناسند.
با این حال، خسرو بیشتر از زیبایی و مقام خود، به عشق تمایل داشت. زمانی که خبر رسید که شیرین، معشوقهاش به آنجا آمده، او خوشحال شد و به سوی قصر شیرین روانه گردید. اما زمانی که فهمید شیرین نمیتواند نزد او بماند، غمگین و نالان شد و از چرخ فلک گله کرد که به او ظلم میکند و با افکار ناراحتکنندهاش بازی میکند.
خسرو در میان اندوه و عشق و انتظار، برای معشوقش شیرین دلتنگ بود و به او دعا کرد که سختیهای فاصله را برای او نرم کند.
هوش مصنوعی: وقتي خسرو از این موضوع آگاه شد، در روز به سمت شهر مداین حرکت کرد.
هوش مصنوعی: او خوابش نبرد و با سرعت زیاد به سوی پایتخت رفت و در آنجا مقام سلطنت را به دست آورد.
هوش مصنوعی: بزرگان شهر مداین به خاطر پادشاه، سکههای جدیدی از نقره و طلا ضرب کردند.
هوش مصنوعی: راه و روش عدالت را پایهگذاری کرد و بشارتها را به هر سو فرستاد.
هوش مصنوعی: شاه جوانبخت به قدری در اجرای عدالت خوب عمل کرد که مردم او را با نوشروان، پادشاه معروف و عادل، مقایسه کردند و گفتند او همانند نوشروان بر تخت سلطنت نشسته است.
هوش مصنوعی: به واسطهی قوانین و احکام او، تمام شهر مدائن شاداب و خوشحال شده است، زیرا هر آنچه که مقدر است، اتفاق میافتد.
هوش مصنوعی: هرچند او از نظر زیبایی و مقام شاهانه بود، اما عشق و احساساتش برای او اهمیت بیشتری داشت.
هوش مصنوعی: چرا زمانی که او به شیرینی صحبت میکرد، عقلش از عالم غیب اطلاعاتی به او رساند؟
هوش مصنوعی: کسی که در دربار پادشاه قرار دارد و کلاه در دست دارد، به این معناست که عاشق و دلبسته پادشاه است.
هوش مصنوعی: سپس خسرو از حکمرانی و سلطنت کنارهگیری کرد و به نوشیدن شراب و عاشقانه بازی مشغول شد.
هوش مصنوعی: وقتی جام زرین به گردش درآمد، از حال و احوال شیرین پرسید.
هوش مصنوعی: گفتند افرادی با چهرههای زیبا که آن جوان ماهروی جدید به سوی ما آمده است.
هوش مصنوعی: او به انتظار نشسته و خواسته است که قصر و جایگاهی از ما داشته باشد، اما اکنون زمان حکومت و زیبایی ماهی فرا رسیده و تا زمانی که آنجا باشد، همچنان در حال استراحت و تماشا است.
هوش مصنوعی: زمانی که خسرو این سخن را شنید، بیدرنگ به سمت قصر شیرین حرکت کرد و با شادی و خوشحالی به راه افتاد.
هوش مصنوعی: وقتی در زد، یکی از دربانها به او گفت که شاپور آن دختر زیبا را از اینجا برده است به خواسته خودش.
هوش مصنوعی: وقتی خسرو این حرف را شنید، به شدت ناراحت شد و آهی کشید که از دلش آتش ناراحتی شعلهور شد.
هوش مصنوعی: او گفت که این چرخ روزگار را نمیشناسم و نمیدانم با من چه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: غمی که از سرنوشت به من رسید، من در این دنیا کم نداشتم و حالا این غم هم به آن اضافه شد.
هوش مصنوعی: از ابتدا من حال خود را نمیشناسم، چه میدانم که در نهایت چه خواهد شد.
هوش مصنوعی: عشق و جدایی و ظلم، همه باعث میشود که من را بکشند، اما من در این بازی خودم را تسلیم نمیکنم.
هوش مصنوعی: نمیدانم چرا این زندگی همیشه در حال چرخش است و هر لحظه دوباره تصاویری جدید از خود به من نشان میدهد.
هوش مصنوعی: خدای توانا و غالب، عاشق دلسوخته و رحیم، به آرامشدهندهای که دلها را نوازش میکند.
هوش مصنوعی: کسانی که از محبت و خوبیهای تو بهرهمند هستند، در پیشگاه تو از جایگاه و اعتبار زیادی برخوردارند.
هوش مصنوعی: من را در این دوران سخت و دردناک جدایی بیشتر از این نرسان، که شب تاریک بر من روزگاری تلخ میگذراند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.