مهین بانو چو بیرون شد ز عالم
به شیرین پادشاهی شد مسلم
رعیت گشت ازو خشنود و لشکر
جهان دیگر جوانی یافت از سر
به خدمت بست بهر مستمندان
میان، در پادشاهی همچو مردان
کسش با او نبودی هم نبردی
که در عالم مسلم شد به مردی
ز ملکش شد گریزان دشمن غم
رعیت شاد ازو و لشکری هم
چنان زو عمر دشمن رفت بر باد
که تا کنج عدم جایی نه استاد
به عهدش تلخی از عالم شده گم
دهان از عیش، شیرین کرده مردم
ز تلخی مانده بد در عهد او نام
ندیده کس ازین شیرین تر ایام
ز تلخی کس نزد در ابروان چین
که خود شیرین و عهدش بود شیرین
به شادی در زمانش غم برافتاد
به دورانش غم از عالم برافتاد
ننالیدی کس اندر ملکت وی
به غیر از چنگ و عود و بربط و نی
زجام می، کدو را رفته بد هوش
کشیده زان صراحی پنبه از گوش
چو روزی چند شد مشغول شاهی
رعیت شاد ازو گشت و سپاهی
ز صورت رو به ملک معنوی کرد
شد از شاهی هوای خسروی کرد
چو کار مملکت از عاقلی ساخت
دگر با عاشقی و عشق پرداخت
سپاه عشق کان را حد نبودش
برآمد قاف تا قاف وجودش
هوای خسروش در سر چنان شد
که بیزار از همه ملک جهان شد
چو روزی چند در شاهی به سر کرد
پس آنگه میل شاهی دگر کرد
به عشق و عاشقی گردید مشغول
ز ملک دل خرد را کرد معزول
یکی از خاصگان خویش را خواند
به جای خویشتن بر تخت بنشاند
ز مایحتاج هرچش بود در کار
کنیز و گوسفند و گاو بسیار
زر و دیبای چین و اسپ و خرگاه
ز مردان هم سپاهی چند دلخواه
دگر شاپور کو را بود همدم
که می بردش گه و بیگه ز دل غم
به اکرام و به تعظیم و به اعزاز
روان گردید سوی قصر خود باز
و زان پس از هوای لعل جانان
به سان لعل شد در سنگ پنهان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: مهین بانو پس از خروج از عالم، به پادشاهی شیرین رسید و مردم و لشکر از او خشنود شدند. دوران او به رونق و شادی گذشت و دشمنان از ملکش گریزان شدند. در زمان او، تلخیها از بین رفت و مردم خوشحال بودند. او به خدمت مستمندان پرداخت و در مملکتش کسی ناله نکرد. با گذشت زمان، به تدریج به عشق و عاشقی روی آورد و از امور پادشاهی فاصله گرفت. او یکی از خواص خود را جایگزین کرد و به زندگی عاشقانهاش ادامه داد، در حالی که به یاد معشوقهاش در دل غم میگذراند.
هوش مصنوعی: مهین بانو هنگامی که از این دنیا خارج شد، به مقام سلطنت شیرین رسید و این موضوع به وضوح مشخص است.
هوش مصنوعی: رعیت از او راضی و خوشنود شد و لشکر دنیا نیز با ورود فردی جوان، دوباره جان تازهای گرفت.
هوش مصنوعی: در مقام پادشاهی، مانند مردان بزرگ، به خدمت دیگران و نیازمندان پرداخته شده است.
هوش مصنوعی: هیچکس در جهانی که او وجود داشت، با او نبرد نکرد و او به جهانیان نشان داد که چه کسی است.
هوش مصنوعی: دشمن از سرزمین او فرار کرده و مردم عادی از او خوشحالند و حتی ارتشش نیز در این وضعیت شاد است.
هوش مصنوعی: زندگی دشمن به قدری سریع از بین رفت که دیگر هیچ جا در عالم وجود نداشت.
هوش مصنوعی: در گذشته، با بیوفایی و تلخیهایی که در دنیا به وجود آمده، شادی و لذتها از چهره مردم محو شده است.
هوش مصنوعی: در روزگار او، به رغم تلخیهایی که بر ما گذشته، هیچکس نامی از این روزهای شیرین نمیبرد.
هوش مصنوعی: وقتی که در چهره کسی اخم و ناراحتی دیده میشود، نباید به آن توجه کرد، زیرا خود او در حقیقت فردی شیرین و با اخلاق خوش است.
هوش مصنوعی: در زمان خوشی، غم از بین میرود و در دوران شادابی، غم از جهان ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: هیچ کس در سرزمین تو جز به صدای چنگ، عود، بربط و نی، شکایت نکرد.
هوش مصنوعی: از جام می نوشیدم و به خاطر آن، دیوانه شدهام، مانند اینکه پنبه از گوشم بیرون کشیدهاند و دیگر چیزی نمیشنوم.
هوش مصنوعی: مدت زمانی سپری شد که شاه به کارهای سلطنت مشغول شد و در نتیجه رعیت از زندگی خوشحال و راضی بودند و سپاه نیز در این شرایط سرفراز شدند.
هوش مصنوعی: از چهرهی ظاهری به سوی دنیای معنوی روی آورد و آرزوی سلطنت و فرمانروایی را از دل برداشت.
هوش مصنوعی: زمانی که کارهای کشور به دست دانا و آگاه انجام شد، دیگر شایسته است که به عشق و محبت نیز توجه شود.
هوش مصنوعی: نیروی عشق از حد و مرز فراتر رفته و مانند قافیهای بیپایان، در تمام وجودش گسترده است.
هوش مصنوعی: خسرو آنقدر در فکر و احساسات خود غرق شد که از تمام دنیا و هر چیز دیگری دلزده و بیزار گردید.
هوش مصنوعی: مدتی در سلطنت زندگی کرد و سپس تصمیم گرفت به سلطنتی دیگر برود.
هوش مصنوعی: عاشق و شیفته شد و تمام دل مشغلههایش را فراموش کرد و دلش را از تمامی امور دیگر بازداشت.
هوش مصنوعی: او یکی از افراد 특별 را فراخواند و به جای خود، او را روی تخت نشاند.
هوش مصنوعی: در هر چیزی که به نیازها و خواستههای انسان مربوط میشود، کارهایی که برای کنیز، گوسفند و گاو انجام میشود، بسیار مهم و گسترده است.
هوش مصنوعی: طلا و پارچههای گرانبها و اسب و چادر، از مردان، چند سرباز دلخواه به دست میآید.
هوش مصنوعی: شاپور دیگری که همیشه برایش همدمی وجود نداشت، وقتی غم را از دلش میبردند، دیگر چه طور بود که شبها و روزها در تنهایی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: به احترام و ارادت، به سوی قصر خود برگشت.
هوش مصنوعی: پس از آنکه هوای لبان محبوب به سرم افتاد، مانند لعل درون سنگ پنهان شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.