بخش ۱ - در توحید باری تعالی: ای درون پرور برون آرای
بخش ۲ - فصل معرفت: به خودش کس شناخت نتوانست
بخش ۳ - فصل وحدت و شرح عظمت: احدست و شمار از او معزول
بخش ۴ - فصل تنزیه قِدم: دهر بیقالب قدیمی او
بخش ۵ - فصل اندر صفا و اخلاص: پس چو مطلوب نبود اندر جای
بخش ۶ - التمثیل فی شأن من کان فی هذه اعمی فهو فیالآخرة اعمی جماعة العمیان و احوال الفیل: بود شهری بزرگ در حدِ غور
بخش ۷ - فصل فی ان الاستواء معقول والکیفیة مجهول: آن یکی رجل گفته آن یک ید
بخش ۸ - التمثیل فی اصحاب تمنّی السوء: راد مردی ز غافلی پرسید
بخش ۹ - فصل اندر درجات: جانت را دوزخ آشیانه مکن
بخش ۱۰ - فیالحفظ والمراقبة: هرکه را عون حق حصار شود
بخش ۱۱ - التمثیل فی قوم یؤتون الزکوة: راد مردی کریم پیش پسر
بخش ۱۲ - فیالحکمة و سبب رزق الرازق: آن نبینی که پیشتر ز وجود
بخش ۱۳ - فیالهدایة: سبب هدیهٔ ایادی او
بخش ۱۴ - فیالمُجاهدة: چون تو از بود خویش گشتی نیست
بخش ۱۵ - فصل اندر تقدیس: کاف و نون نیست جز نبشتهٔ ما
بخش ۱۶ - داستان باستان: ابلهی دید اشتری به چرا
بخش ۱۷ - التمثیل لقوم ینظرون بعین الاحوال «مُناظِرَة الوَلَدِ مَعَ الوالِد»: پسری احوَل از پدر پرسید
بخش ۱۸ - فی زینةالاطفال: آن نبینی که طفل را دایه
بخش ۱۹ - فصل اندر صُنع و قدرت: نقش بند برون گلها اوست
بخش ۲۰ - فی تعظیم قدره: آتش و باد و آب و خاک و فلک
بخش ۲۱ - فیالامثال والمواعظ، الفقر سواد الوجه والدُّنیا دارالزوال و تغیّرالاحوال و الانتقال: با سیه باش چونت نگزیرد
بخش ۲۲ - در بینیازی از غیر خدایتعالی و دست در وی زدن از سر حقیقت: از من و از تو کارسازی را
بخش ۲۳ - اندر تضرّع و عجز: از تو زاری نکوست زور بدست
بخش ۲۴ - حکایت: کرد روزی عمر به رهگذری
بخش ۲۵ - اندر ذکر و یاد کردن: ذکر بر دوستان و کم سخنان
بخش ۲۶ - حکایت: ثوری از بایزید بسطامی
بخش ۲۷ - تمثیل: یاد دار این سخن از آن بیدار
بخش ۲۸ - فی ذکر دارِالبقاء: اجل آمد کلیدخانهٔ راز
بخش ۲۹ - اندر وجود و عدم: جهد کن تا زنیست هست شوی
بخش ۳۰ - اندر شُکر گوید: آدمی سوی حق همی پوید
بخش ۳۱ - اندر شکر و شکایت: شاکر لطف و رحمتش دیندار
بخش ۳۲ - فیاطّلاعه علی ضمائرالعباد: دانش او رهی رعایت کن
بخش ۳۳ - اندر رزق گوید: جانور را چو خوانش پیش نهاد
بخش ۳۴ - تمثیل: زالکی کرد سر برون ز نهفت
بخش ۳۵ - حکایت مرغ با گبر: آن بنشنیدهای که بینم ابر
بخش ۳۶ - تمثیل در بیداری: نه بپرسید کاهلی ز علی
بخش ۳۷ - اندر حب و محبت: عاشقان سوی حضرتش سرمست
بخش ۳۸ - اندر تجرید گوید: هرکه خواهد ولایت تجرید
بخش ۳۹ - فی سلوک طریق الآخرة: اینهمه علم جسم مختصر است
بخش ۴۰ - التمثیل لابن الغافل والاب العاقل: به پسر شیخ گوکانی گفت
بخش ۴۱ - حکایت: در مناجات پیر شبلی گفت
بخش ۴۲ - فیالتوکّل: پی منه با نفاق بر درگاه
بخش ۴۳ - فی توکل العجوز: حاتم آنگه که کرد عزم حرم
بخش ۴۴ - ایضاً فیالتوکّل: ربع مسکون چو از طریق شمار
بخش ۴۵ - التمثّل فیالرؤیاء و تعبیره و هو ثمانون رؤیا عجیبة: خلق تا در جهانِ اسبابند
بخش ۴۶ - فی رؤیا الأثواب و الأوانی: جامهٔ کهنه رنج و اندوه است
بخش ۴۷ - فی رؤیا الصنّاعین: مرد طبّاخ نعمت بسیار
بخش ۴۸ - فی رؤیا البهائم: خر بود خادمی ولی کاهل
بخش ۴۹ - فی رؤیاء السّباع: شیر خصمی مسلّط و مغرور
بخش ۵۰ - فی رؤیا النّیّرین والکواکب الخمسة السیّارة: دیدن آفتاب را در خواب
بخش ۵۱ - فی تناقض الدارین: علّت روز و شب خور است و زمین
بخش ۵۲ - اندر ایثار: هرچه داری برای حق بگذار
بخش ۵۳ - قصهٔ قیسبن عاصم رضیالله عنه: آن زمان کز خدای نزد رسول
بخش ۵۴ - فی الاتحاد: در جهان یک زیان چو سودِ تو نیست
بخش ۵۵ - در اتّصال بدو گوید: چند گویی رسیدگی چه بُوَد
بخش ۵۶ - من اَمَنَ بطاعته فقد خَسَر خُسراناً مبینا: روبهی پیر روبهی را گفت
بخش ۵۷ - من زَهَد فیالدّنیا وَجَد مُلکا لایبلی: بود پیری به بصره در زاهد
بخش ۵۸ - فی صفةالزهد و الزّاهد: زاهدی از میان قوم بتاخت
بخش ۵۹ - فی حُبّ الدُّنیا و صفة اهله: هست شهری بزرگ در حدِِ روم
بخش ۶۰ - قال اَلنبّی صلّیالله عَلَیه وَ سلَم: فرغالله تعالی عَنالخلقِ والخُلق والاجلِ وَالرزقِ التمثیل فی نَحنُ قَسَمنا: هرچه آن کدخدای دکاندار
بخش ۶۱ - فصل فی شرائط صلوة الخمس والمناجات والتضرّع والخشوع والوقار والدعاء: قالالله تعالی: الذین یؤمنون بالغیب و یقیمون ...
بخش ۶۲ - المثل فیالخشوع و حضورِالقلب فیالصّلوة قصة امیرالمؤمنین علیهالسّلام: در اُحد میر حیدر کرّار
بخش ۶۳ - فیالصّلوة والرغبة: بارگی را بساز آلت و زین
بخش ۶۴ - التمثیل فی تقصیرالصلوة: بوشعیب الاُبی امامی بود
بخش ۶۵ - فیالحمد والثناء: در دهان هر زبان که گویا شد
بخش ۶۶ - فیالافتقار والتحیّرِ فی صفاته: مستمع نغمت نیاز از دل
بخش ۶۷ - فی تأدیب صببان المکتب و صفة الجنّة والنّار: از پی راه حق کم از کودک
بخش ۶۸ - در مناجات گوید: ای روان همه تنومندان
بخش ۶۹ - فی کرمه و فضله: ای خداوند قایم و قدّوس
بخش ۷۰ - فی الانابه: ای جهان آفرین جان آرای
بخش ۷۱ - فیالاخلاص والمخلصون علی خطر عظیم: چون ز درگاهِ تست گو میمال
بخش ۷۲ - فی قضائه و قدره و امره و صنعه: داده از حکم تو تمنّی را
بخش ۷۳ - حکایت: کور را گوهری نمود کسی
بخش ۷۴ - فی الشّوق: از پس این براق شوق بُوَد
بخش ۷۵ - فی نفی صفات المذمومِة عنالله تعالی: در حق حقّ غضب روا نبود
بخش ۷۶ - التمثیل فیالذی هو یُطعمنی و یَسقین: باز را چون ز بیشه صید کنند
بخش ۷۷ - التمثیل فی معنی اولئک کالانعام بل هم اضل: کرهّای را که شد سه سال تمام
بخش ۷۸ - فی الرضاء والتَّسلیم: هست حق را ز بهر جان شریف
بخش ۷۹ - فی الحذر عنالقدر: بندگان را که از قدر حذر است
بخش ۸۰ - فی الرضا والتسلیم بحکمه و قضائه: ابلقی را که رخ به خانهٔ اوست
بخش ۸۱ - فی الکرامة: از درونش چوبوی جان یابند
بخش ۸۲ - فیالعبودیّة: چند پرسی که بندگی چه بُوَد
بخش ۸۳ - التمثیل فی قصّة ابراهیم الخلیل علیهالسّلام: آن شنیدی که تا خلیل چه گفت
بخش ۸۴ - فیالامتحان: آن زمان کاین حجاب برگیرند