زالکی کرد سر برون ز نهفت
کشتک خویش خشک دید و بگفت
کای هم آنِ نو و هم آنِ کُهن
رزق بر تست هرچه خواهی کن
علت رزق تو به خوب و به زشت
گریهٔ ابر نی و خندهٔ کِشت
از هزاران هزار به یک تو
زانک اندک نباشد اندک تو
شعلهای زو و صدهزار اختر
قطرهای زو و صد هزار اخضر
بیسبب رازقی یقین دانم
همه از تست نانم و جانم
مرد نبود کسی که در غمِ خور
در یقین باشد از زنی کمتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، زالکی از نهفتگی خود بیرون میآید و به وضعیتی که در آن قرار دارد، مینگرد. او مشاهده میکند که کشت و کارش خشک شده و این باعث میشود که نکتهای را بیان کند: هم نو و هم کهن برای تو رزق فراهم است و تو میتوانی هر چه بخواهی انتخاب کنی. او علت رزق را به رفتار خوب و بد نسبت میدهد و به تفاوتی که در زندگی وجود دارد اشاره میکند؛ اگرچه تعداد زیادی از چیزها ممکن است وجود داشته باشد، ولی در نهایت همه چیز به تو بستگی دارد. زالکی به یقین میرسد که زندگی و معیشت انسان از خداست و هیچ کس نمیتواند در غم دیگران باشد اگر مطمئن نباشد که همه چیز از خداست.
هوش مصنوعی: زالک از پنهانگاه خود سر بیرون آورد و وقتی دید که کشتیاش خشک شده، این را گفت.
هوش مصنوعی: ای کسی که همواره جدید و همواره قدیمی هستی، روزی و نعمت بر توست، هر چه میخواهی انجام بده.
هوش مصنوعی: رفتن روزیات به نیکی و بدی، به این بستگی دارد که ابر با بارش خود چگونه میبارد و زمین با خوشحالی چقدر از آن بهره میبرد.
هوش مصنوعی: از میان هزاران هزار نفر، تو به تنهایی ارزشمندتر هستی، زیرا چیزی که کم است، تو کم نیستی.
هوش مصنوعی: از وجود او شعلهای میدرخشد و هزاران ستاره چنان که از یک قطره، صد هزار سبز.
هوش مصنوعی: بدون دلیل میدانم که رازقی تنها از توست، زیرا زندگی و روزیام از تو نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: هیچ مردی نیست که در غم خورشید احساس اطمینان کند، حتی از یک زن هم کمتر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.