سنایی
»
حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه
»
الباب الاوّل: در توحید باری تعالی
»
بخش ۵۷ - من زَهَد فیالدّنیا وَجَد مُلکا لایبلی
بود پیری به بصره در زاهد
که نبود آن زمان چنو عابد
گفت هر بامداد برخیزم
تا از این نفسِ شوم بگریزم
نفس گوید مرا که هان ای پیر
چه خوری بامداد کن تدبیر
بازگو مر مرا که تا چه خورم
منش گویم که مرگ و در گذرم
گوید آنگاه نفسِ من با من
که چه پوشم بگویمش که کفن
بعد از آن مر مرا سؤال کند
آروزهای بس محال کند
که کجا رفت خواهی ای دل کور
منش گویم خموش تا لب گور
تا مگر بر خلاف نفس نَفَس
بتوانم زدن ز بیم عسس
بخ بخ آنکس که نفس را دارد
خوار و در پیش خویش نگذارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: پیری در بصره زندگی میکرد که عابدی بزرگ بود. او هر روز صبح تصمیم میگرفت که از نفس خویش فرار کند. نفس او از او میپرسید که چه چیزی بخورد، و پیر به آن پاسخ میداد که مرگ و گذر از دنیا. سپس نفس او را میپرسید که چه چیزی بپوشد و او میگفت که کفن. بعد از آن، نفس سوالات زیادی از او میکرد و آرزوهای غیرممکنی داشت. او به نفس میگفت که سکوت کند تا زمانی که به قبر برسد و در برابر تهدید نفس، بخواهد از آن فاصله بگیرد و آن را در جای خود خوار کند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که کنترل نفس و خواستههای آن اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: در بصره پیرمردی بود که در آن زمان زاهدی بود و عابدی در آن روزگار وجود نداشت.
هوش مصنوعی: هر روز صبح میگوید که باید بیدار شوم تا از این نفس و روحیه ناگوار فرار کنم.
هوش مصنوعی: نفس به من میگوید که ای سالخورده، در صبح چه چیزی بخوری؟ کمی فکر کن و تدبیر کن.
هوش مصنوعی: بگو به من که چه چیزی باید بخورم و چگونه زندگی کنم، زیرا من میخواهم بگویم که مرگ و گذر از این دنیا به چه معناست.
هوش مصنوعی: نفس من از من میپرسد که چه لباسی باید بپوشم، و من در جوابش میگویم که کفن.
هوش مصنوعی: پس از آن، مرا میپرسد و آرزوهایی دور از دسترس برایم ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: ای دل کور، نپرسید که کجا میروی، زیرا که پاسخ من فقط سکوت است تا به لب گور برسم.
هوش مصنوعی: شاید بتوانم بر خلاف خواستهی نفسم عمل کنم و از ترس نگهبان، خود را کنترل کنم.
هوش مصنوعی: بدبخت آن کسی است که خود را خوار و حقیر بداند و اجازه ندهد نفسش به او افتخار کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.