گنجور

 
سنایی

پی منه با نفاق بر درگاه

به توکل روند مردان راه

گر توکّل ترا بروست همی

خود بدانی که رزق از اوست همی

پس به کوی توکّل آور رخت

بعد از آنت پذیره آید بخت

در توکّل یکی سخن بشنو

تا نمانی به دست دیو گرو

اندر آموز شرط ره ز زنی

که ازو گشت خوار لاف‌زنی