گنجور

 
سنایی

ربع مسکون چو از طریق شمار

شد به فرسنگ بیست و چار هزار

تو اگر واقفی به صرف و صروف

بدلش کن به بیست و چار حروف

ساعت شب چو ضم کنی با روز

خود بود بیست و چار آدم سوز

قاف قول شهادتین ترا

بی‌ریا و نفاق و کیف و مِرا

از همه عالمت برون آرد

نه به آلت به کاف و نون آرد

از ورای خرد سخن زو گو

وردت این بس که لاهو الّا هو

کلمهٔ حق چو در شمار آمد

عدد حرف بیست و چار آمد

نیمی از بحر جان دوازده دُرج

نیمی از چرخ دین دوازده بُرج

دُرجها پر ز دُرّ امید است

برجها پر ز ماه و خورشید است

درِّ دریای این جهانی نه

ماه و خورشید آسمانی نه

درِّ دریای عالم جبروت

ماه و خورشید آسمان سکوت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode