گنجور

 
سنایی

مرد طبّاخ نعمت بسیار

همچو قصّاب در تباهی کار

رنج و بیماریست مرد طبیب

خاصه آنرا که هست خوار و غریب

درزی آنکس که رنجها و بلا

همه بر دست او شود زیبا

مرد خفاف و نعلی و خرّاز

از مواریث آنکه داند راز

مرد بزاز و زرگر و عطار

خوبی کار و نعمت بسیار

مرد خمّار و مُطرب و رادی

مایهٔ شادمانی و شادی

مرد بیطار و رائض و کحّال

چون دلیل‌اند بر تباهی حال

هست در خواب دیدن صیّاد

مایهٔ مکر و حیله بر مرصاد

مرد شمشیرگر دلیل عناست

همچو آن تیرگر که تیرآراست

مرد سقّا و گِلگر و حمال

هر سه آنرا دلیل دان بر مال