گنجور

 
سنایی

جانت را دوزخ آشیانه مکن

خاطرت را محالْ خانه مکن

گرد بیهوده و محال مگرد

بر در خانهٔ خیال مگرد

از خیال محال دست بدار

تا بدان بارگه بیابی بار

اندرین بحر بیکرانه چو غوک

دست و پایی بزن چه دانم بوک

کان سرای بقا برای تو است

وین سرای فنا نه جای تو است

آن سرای بقا تراست مُعد

یوم بگذار و جان کن از پی غَد

در جهان زشت و نیکو و چپ و راست

ناخلف زادگان آدم راست

پایه بسیار سوی بام بلند

تو به یک پایه چون شوی خرسند

پایهٔ اول اندرو حلم است

کو به تحقیق خواجهٔ علم است

جمع کردی بر اوّلین پایه

خرد و جان و صورت و مایه

تو حقیقت بدان که در عالم

از برای نتیجهٔ آدم

نیست از بهر آسمان ازل

نردبان پایه به ز علم و عمل

بهر بالا و شیب منزل را

حکمت جان قوی کند دل را

اندرین راه اگرچه آن نکنی

دست و پایی بزن زیان نکنی

هرکه او تخم کاهلی دارد

کاهلی کافریش بار آرد

هرکه با جهل و کاهلی پیوست

پایش از جای رفت و کار از دست

بتر از کاهلی ندانم چیز

کاهلی کرد رستمان را حیز

از پی کارت آفریدستند

جامهٔ خلقتت بریدستند

تو به خلقان چرا شوی قانع

چون نگردی بدان حلل طامع

دو دو عالم یکی کند صادق

سه سه منزل یکی کند عاشق

ملک و ملک از کجا به دست آری

چون مهی شست روز بیکاری

روز بیکاری و شب آسانی

نرسی بر سریر ساسانی

تاج و تخت ملوک بی‌نم میغ

دستهٔ گرز دان و قبضهٔ تیغ

از پی سیم و طعمهٔ گردون

پیش مشتی خسیس ناکس دون

کیسهٔ پر مدوز و پرده مدر

کاسه را بر ملیس و عشوه مخر

علم داری به حلم باش چو کوه

مشو از نائبات دهر ستوه

علم بی‌حلم شمع بی‌نور است

هردو باهم چو شهد زنبور است

شهد بی‌موم رمز احرار است

موم بی‌شهد بابت نار است

برگذر زین سرای کون و فساد

ببر از مبدأ و برو به معاد

کاندرین خاک تودهٔ بی‌آب

آتش باد پیکر است سراب

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]