گنجور

 
سنایی

از پی راه حق کم از کودک

نتوان بودن ای کم از یک یک

گر در آموختن کند تقصیر

هرچه خواهد سبک ز وی بپذیر

به تلطّف بدار و بنوازش

خیره در انتظار مگدازش

در کنارش نه آن زمان کاکا

تا شود راضی و مکنش جفا

در نمازش نه آن زمان کانجا

تا شود سرخ چهره‌اش چو لکا

ور نخواند بخواه زود دوال

گوشهایش بگیر و سخت بمال

به معلم نمای تهدیدش

تا بود گوشمال تمهیدش

بند و حبسش کند به خانهٔ موش

میر موشان کند فشرده گلوش

در ره آخرت ز بهر شنود

کمتر از کودکی نشاید بود

خلد کاکای تست هان بشتاب

به دو رکعت بهشت را دریاب

ورنه شد موشخانه دوزخِ تو

در ره آن سرای برزخِ تو

رو به کتّاب انبیا یک چند

بر خود این جهل و این ستم مپسند

لوحی از شرح انبیا برخوان

چون ندانی برو بخوان و بدان

تا مگر یار انبیا گردی

زین جهالت مگر جدا گردی

در جهان خراب پر ز ضرر

از جهالت مدان تو هیچ بتر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]