گنجور

 
سنایی

شیر خصمی مسلّط و مغرور

که بُوَد کارش از مجامله دور

پیل شاهیست لیک با هیبت

هرکسی ترسناک از آن صولت

کبک باشد به هر سبیل مفید

نیست بر قول اوستاد مزید

آهو از خانهٔ زنان تعبیر

بیشتر دارد ای به دانش پیر

دشمن آید پلنگ بدکردار

که بُوَد در معاملت مکّار

ببر را هم به دشمن انگارند

به کتاب اندرون چنین آرند

خرس خصمیست پر خیانت و دزد

که ز دیدار او نیابی مزد

یوز و کفتار و گرگ با روباه

دشمنانند هریکی بدخواه

ورچه روباه حیله‌گر باشد

مرده بینی ورا بتر باشد

مار بینی عدوی کینه‌ورست

ور کند قصد تو ترا بترست

گزدم و غنده و دگر حشرات

همه باشد ز جملهٔ آفات

سگ به خواب اندرون عوان باشد

لیک بیدار پاسبان باشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]