بخش ۵۱ - فی تناقض الدارین
علّت روز و شب خور است و زمین
چون گذشتی نه آنت ماند و نه این
ای دو بر زعم تو مراد و مرید
دویی از عقل دان نه از توحید
در چنین حضرت ار ز من شنوی
چون همه شد یکی مجوی دویی
که بر این در اگرچه پر شورست
زال زر همچو زال بی زورست
در دویی دان مشقت و تمییز
در یکیئی یکیست رستم و حیز
در مصاف صفا و ساحت دل
بر فراز روان و تارکِ گل
تیغ تا نفکنی سپر نشوی
تا بننهی کلاه سر نشوی
تا دلت بندهٔ کلاه بود
فعل تو سال و مه گناه بود
چون شدی فارغ از کلاه و کمر
بر سران زمانه گشتی سر
ترک ترکیب رخش توفیقست
نفی ترتیب محض تحقیقست
مردنِ دل هلاکِ جان باشد
مردنِ جان ورا امان باشد
صُدرهٔ صدر پادشاه سخن
فارغ آمد ز سوزن و ناخن
اندرین ره به هیچ روی مایست
نیست گرد و ز نیست گشتن نیست
گرم رو گرچه فیالمثل تنهاست
نیست یکتن که عالمی برپاست
چون تو برخاستی ز نفس و ز عقل
این جهانت بدان جهان شد نقل
هر سری کز تو رست هم در دم
سر بزن چون چراغ و شمع و قلم
زانکه هر سر که دیدنی باشد
در طریقت بریدنی باشد
بیسری پیش گردنان ادبست
زانکه پیوسته سر کله طلبست
بیسری مر ترا سر آرد بار
دُرج پر دُر ز بیسریست انار
سرّ کل را کله پناه بُوَد
با چنین سر کله گناه بُوَد
تو بزیر کلاه غش داری
لاجرم جسر نار نگذاری
آدمی را ز جاه بهتر چاه
کل فضولی شود چو یافت کلاه
جاه یوسف ز چاه پیدا شد
نفس دانا ز عقل گویا شد
زانکه در بارگاه ربّانی
من بگویم اگر نمیدانی
آن نکوتر که اندرین معراج
دست بر سر کنی نیابی تاج
کز پی غیب مرده ره پوید
وز پی عیب کل کله جوید
چون سلیمان کمال ره را داد
همچو یوسف جمال چه را داد
تا نشد نقش صورتت چاهی
نشود نقش سرّت اللّهی
با کلاهت اگر زیان باشد
قلب او خود هلاک جان باشد
در طریقت سر و کلاه مدار
ورنه داری چو شمع دل پر نار
گر همی یوسفیت باید و جاه
پیش حق باشگونه پال چو چاه
سر که آن بندهٔ کلاه بُوَد
همچو بیژن اسیر چاه بود
ور کله بایدت همی ناچار
همچو شمع آن کلاه از آتش دار
کانکه در عشق شمع ره باشد
همچو شمع آتشین کله باشد
ای ز صورت چنانکه جان از جسم
دل ز وحدت چنانکه مرد از اسم
کوشش از تن کشش ز جان خیزد
چشش از ترک این و آن خیزد
تا ابد با قدم حدث طفل است
وانکه صافی برون ازین ثفل است
تا زمین جای آدمی زایست
خیمهٔ روزگار برپایست
این زمین میهمانسرایی دان
آدمی را چو کدخدایی دان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: متن به توضیح مفاهیم فلسفی و عرفانی درباره وجود و دانایی میپردازد. علت روز و شب را خورشید و زمین میداند و به دوگانگی در عالم اشاره میکند. نویسنده میگوید که باید از دوگانگی و تفاوتها گذر کرد و به وحدت دست یافت. او بر لزوم شناخت خود و توحید تأکید میکند و میگوید که در راه به حقیقت نائل شدن، نباید به دنیا و ظواهر توجه کرد.
تعبیرات مختلفی دربارهٔ سر و کلاه وجود دارد که به معنای دوری از خودخواهی و توجه به حقیقت است. در نهایت، نویسنده به این نکته میرسد که انسان باید از تعلقات دنیوی بگذرد تا به مقام والای انسانی و کمال نزدیک شود، و در این مسیر باید همواره در جستجوی حقیقت و از خودگذشتگی باشد.
هوش مصنوعی: علت وجود روز و شب به خورشید مربوط میشود و زمانی که از این دنیا عبور کنی، نه تو میمانی و نه این دنیا.
هوش مصنوعی: ای دو، از دیدگاه تو هم مراد هستی و هم مرید، اما باید بدانید که این دوگانگی از عقل ناشی میشود نه از یکتایی.
هوش مصنوعی: اگر در این مقام به سخنم گوش کنی، درخواهی یافت که همه چیز یکی است و در جستجوی دوگانگی نباش.
هوش مصنوعی: اگرچه در اینجا شور و نشاط زیادی وجود دارد، اما مانند زال زر، که دارای قدرت نیست، بیاثر و ناتوان است.
هوش مصنوعی: در سختیها و مشکلات، تفاوتی بین انسانها وجود ندارد و همه در نهایت به یک هدف مشترک میرسند. در واقع، رستم و حیز، هر دو همانند یکدیگر هستند.
هوش مصنوعی: در نبرد با صفا و در فضایی که دل در اوج قرار دارد، روح و ذهن مانند گل بر روی سرشان درخشان و زیباست.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به عزم و ارادهی قوی و شجاعت دست پیدا نکنی، موفقیت و پیروزی به دست نخواهی آورد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دلت به کلاهی وابسته باشد، رفتار تو برای سالها و ماهها، گناه به شمار میرود.
هوش مصنوعی: وقتی از بند و محدودیتهای دنیوی رهایی یافتی، به مقام و مقامتی در میان مردم دست پیدا کردی.
هوش مصنوعی: زیبایی چهره تو نشاندهنده خیری است که به دست آمده و نفی نظم و ترتیبی که وجود دارد، خود به نوعی تحقیق و بررسی واقعی است.
هوش مصنوعی: اگر دل بمیرد، زندگی انسان به خاطر آن به خطر میافتد؛ اما اگر جان بمیرد، ممکن است روح انسان در امان باشد.
هوش مصنوعی: سینهی والا و پر از اعتبار پادشاه، از زخم و درد رهایی یافته است.
هوش مصنوعی: در این مسیر هیچگاه نباید از خود دور شویم و تبدیل به بیهویت نشویم.
هوش مصنوعی: اگرچه گرم رو تنهایی به نظر میرسد، اما هیچکس به واقع تنها نیست و همیشه دنیایی پر از فعالیت و زندگی وجود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی تو از خودخواهی و فکر و عقل خود بلند میشوی، این دنیا به دنیایی دیگر تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از تو شروع میشود، باید در لحظهای که به وجود میآید، به خوبی و با دقت مورد توجه قرار گیرد، مانند نور چراغ و شمع و حرکتی که توسط قلم انجام میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر حق و حقیقت قرار گیرد، باید از خودی که دارد عبور کند و از آنچه که به او تعلق دارد بگذرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بدون توجه به آداب و اخلاق حرکت کند، در واقع خود را بیسروپا نشان داده است؛ زیرا همیشه در جستجوی برتری و مقام است.
هوش مصنوعی: بدون اینکه سر داشته باشی، با آنکه به نظر میرسد نیاز به سر داری، بار گرانبها و ارزشمندی به تو افزوده میشود. کمیابی و نداشتن ممکن است به تو امکانات و نعمتهای جدیدی ببخشد.
هوش مصنوعی: راز همه چیز در پناه یک سر است، اما با سر نادرست، به گناه دچار میشویم.
هوش مصنوعی: تو در زیر کلاهی که به سر داری، نیت خالصی نداری، بنابراین نمیتوانی از آتش نار (عذاب الهی) دور بمانی.
هوش مصنوعی: انسان وقتی که مقام و جایگاه بالایی به دست میآورد، ممکن است دچار خودخواهی و زیادهخواهی شود. در واقع، گاهی اوقات داشتن قدرت و مقام، باعث میشود که فرد به اشتباه فکر کند که همه چیز برای او مجاز است و از حد خود فراتر برود.
هوش مصنوعی: محل و مقام یوسف از چاه به روشنی درآمد، فهم عمیق او بر اساس عقل روشنش آشکار شد.
هوش مصنوعی: چون در پیشگاه خداوند هستم، اگر چیزی نمیدانی، بهتر است که سکوت کنی و حرفی نزنی.
هوش مصنوعی: هر کس که در این مرتبهی بلند، دست بر سر نگذارد، به تاج و مقام والا نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: آدمی به دنبال نادیدهها و اسرار غیبی است و در عین حال، به دنبال نقصها و عیبهای خود و دیگران میگردد.
هوش مصنوعی: مثل اینکه سلیمان تمام کمالات را به راه راست هدیه داد و همچون یوسف، زیبایی را بخشید، حالا این زیبایی و کمال به چه چیزی تبدیل شده است؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که تصویر تو در دلها جا نگرفته، نمیتوانی به مقام و عظمت الهی دست یابی.
هوش مصنوعی: اگر با کلاهی که به سر داری به دیگری ضرر برسانی، قلب او به شدت آسیب میبیند و ممکن است جانش به خطر بیفتد.
هوش مصنوعی: در راه حقیقت، نباید به ظواهر بیاهمیت توجه کنی، وگرنه مانند شمع که در دلش آتش وجود دارد، خودت دچار ناراحتی و درد خواهی شد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مانند یوسف زیبایی و مقام بزرگی پیش خداوند داشته باشی، باید خود را مانند چاه پاک و خالص نگهداری.
هوش مصنوعی: سر که آن بندهٔ کلاه باشد، مانند بیژن در چاه گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: اگر ناچار هستی که مانند شمع همیشه در حال سوختن باشی، پس باید کلاهی را که میپوشی از آتش دور نگهداری.
هوش مصنوعی: اگر کسی در عشق همچون شمع باشد، باید همچون شمعی پرشور و آتشین باشد.
هوش مصنوعی: ای زیبا، تو چنانکه جان از جسم جداست، به صورت و ظاهر خود را نشان میدهی و چنانکه مرد از نام و عنوانش مشخص میشود، در دنیای وحدت و اتحاد نیز درخشانی.
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش از جسم بیرون میآید، در حالی که احساس و انرژی از درون جان انسان سرچشمه میگیرد و در نهایت، قوه و قدرت ناشی از رها کردن وابستگیها به دست میآید.
هوش مصنوعی: همیشه قدمهای کودکانه و ناپختگی وجود دارد، اما کسی که از این ناپختگی عبور کرده و به کمال رسیده، درخشان و خالص است.
هوش مصنوعی: زمانی که زمین برای انسانها مناسب باشد، زندگی و شرایط روزگار بر پا خواهد بود.
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک مهمانسرا است که انسان در آن زندگی میکند و میتواند به عنوان یک کدخدا در آن عمل کند و مسئولیتهای لازم را به عهده بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.