ای روان همه تنومندان
آرزو بخش آرزومندان
تو کنی فعل من نکو در من
مهربانتر ز من تویی بر من
رحمتت را کرانه پیدا نیست
نعمتت را میانه پیدا نیست
آنچه بدهی به بنده دینی ده
با رضای خودش قرینی ده
دلم از یاد قدس دین خوش کن
نسبت باد و خاکم آتش کن
از تو بخشودنست و بخشیدن
وز من افتادنست و شخشیدن
من نیم هوشیار مستم گیر
من بلخشیدهام تو دستم گیر
از تو دانم یقین که مستورم
پردهپوشیت کرده مغرورم
راندهٔ سابقت ندانم چیست
خواندهٔ خاتمت ندانم کیست
عاجزم من ز خشم و خوشنودیت
نکند نیز لابهام سودیت
دل گمراه گشت انابت جوی
مردم دیده شد جنابت شوی
دل گمراه را رهی بنمای
مردم دیده را دری بگشای
که ننازد ز کارسازی تو
که بترسد ز بینیازی تو
ای به رحمت شبان این رمه تو
چه حدیثست ای تو ای همه تو
ای یکی خدمت ستانهت را
گرگ و یوسف نگارخانهت را
تو ببخشای بر گِل و دل ما
که بکاهد غم دل از گِل ما
تو نوازم که دیگران زُفتند
تو پذیرم که دیگران گفتند
چه کنم با جز از تو هم نفسی
مرده ایشان مرا تو یار بسی
چه کنم زحمت تویی و دویی
چون یقین شد که من منم تو تویی
چه کنم با تو تفّ و دود همه
چون تو هستی باد بود همه
باد نعمای تست بود جهان
ای زیان تو به که سود جهان
من ندانم که آن چه کس باشد
کز تو او را بخیره بس باشد
کس بود زنده بیعنایت تو
یا توان زیست بیرعایت تو
آنکه با تست سوزکی دارد
وآنکه بیتست روزکی دارد
آنچه گفتی مخور بخوردم من
وآنچه گفتی مکن بکردم من
با تو باشم درست شش دانگم
بیتو باشم ز آسیا بانگم
از غمِ مرگ در زحیرم من
جان من باش تا نمیرم من
چه فرستی حدیث و تیغ به من
من کیم از تو ای دریغ به من
با قبول تو ای ز علّت پاک
چبود خوب و زشت مشتی خاک
خاک را خود محل آن باشد
کز ثنای تواش زبان باشد
عزّ تو ذلّ خاک را برداشت
خاک را تا به عرش سربفراشت
گر ندادی کلام دستوری
که برد نامت از سرِ دوری
خلق را هیچ زهره آن بودی
که ترا بر مجاز بستودی
چه گشاید ز عقل و مستی ما
که مه ما و مه بود و هستی ما
به خودیمان کن از بدیها پاک
چه بود پیش پاک مُشتی خاک
بیش حکمت خود ار خرد باشم
من که باشم که نیک و بد باشم
بد ما نیک شد چو پذرفتی
بد شود نیک ما چو نگرفتی
بدو نیکم همه تویی یارب
وز تو خود بد نیاید اینت عجب
آن کسی بد کند که بدکارست
از تو نیکی همه سزاوارست
نیک خواهی به بندگان یکسر
بندگان را خود از تو نیست خبر
اندرین پردهٔ هوا و هوس
جهل ما عذرخواه علم تو بس
گر سگی کردهایم اندر کار
نه تو شیری گرفتهای بگذار
بر درِ فضل و حضرت جودت
بهر انجاز لطف موعودت
آنچه نسبت به تست توفیرست
وآنچه از فعل ماست تقصیر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و طلب رحمت از خداوند میپردازد. شاعر از خداوند به عنوان منبع آرزوها، رحمت و نعمت یاد میکند و از او درخواست میکند که به او نیکی کند و دلش را از گمراهی و مشکلات آزاد سازد. او به احساس وابستگی و نیاز خود به خداوند اشاره میکند و تصریح میکند که بدون رحمت او نمیتواند زندگی کند. در ادامه، شاعر از تبدیل نیکیها و بدیها در پرتو بخشش و عنایت الهی صحبت میکند و به دوگانگی انسانها در برخورد با لطف و قدرت خداوند میپردازد. در نهایت، او از خداوند میخواهد که از خطاهای بندگان بگذرد و آنان را به راه راست هدایت کند.
هوش مصنوعی: ای روحی که به تمام کسانی که قدرت و توانایی دارند، آرزوهایی الهام میکنی و به آرزومندان امید و انگیزه میدهی.
هوش مصنوعی: تو کارهای خوب من را انجام میدهی و در من مهربانتر از خودم هستی.
هوش مصنوعی: رحمت تو حد و مرزی ندارد و نعمتهای تو در میان مردم قابل شمارش نیست.
هوش مصنوعی: هر کمکی که به من میکنی، با رضایت و خلوص نیت باشد.
هوش مصنوعی: دل من از یاد قدس دین خوشحال و شاد میشود، نزدیکان را به من یادآوری کن و به من الهام بخش که آتش اشتیاق و عشق را در وجودم به وجود آوری.
هوش مصنوعی: بخشیدن کار توست و رهایی از من است و من فقط در حال سقوط هستم.
هوش مصنوعی: من نیمههوش و حواسم را از دست دادهام، مرا در آغوش بگیر و حمایت کن.
هوش مصنوعی: من میدانم که وجودت به قدری زیبا و پنهان کننده است که باعث شده من تحت تأثیر قرار بگیرم و به تو جذب شوم.
هوش مصنوعی: من نمیدانم گذشتهام چه چیزی را از من دور کرده و نمیدانم که پایان کارم چه کسی خواهد بود.
هوش مصنوعی: من از خشم عاجز و ناتوانم و درخواست کردنم از تو نیز برایم فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: دل گمراه به سوی بازگشت به خدا و توبه و طلب forgiveness میشتابد، و حالتی در او پدیدار میشود که مردم به او توجه میکنند و او را نظاره میکنند.
هوش مصنوعی: دل گمراه را راهی نشان بده و برای مردم، در را باز کن.
هوش مصنوعی: نمیتواند به تواناییهای تو ببالد، چون از بینیازی و استقلال تو میترسد.
هوش مصنوعی: ای کسی که به رحمت خود، این گله را راهنمایی میکنی، چه خبر است از تو که همه چیز به تو ختم میشود؟
هوش مصنوعی: ای کسی که خدمت تو را گرگ و یوسف در نظر دارند، مانند یک نگارخانه دارای زیباییها و هنرها هستی.
هوش مصنوعی: از تو خواهش میکنم که بر ما، با وجود مشکلات و دردهای دلمان، رحمت کنی تا غم و اندوهمان کاهش یابد و زندگیمان رنگ و روی بهتری بگیرد.
هوش مصنوعی: من تو را مینوازم، حتی اگر دیگران به تو آسیب زده باشند و من تو را میپذیرم، حتی اگر دیگران حرفهایی علیه تو زده باشند.
هوش مصنوعی: چه کنم با کسانی که جز تو همدمی ندارند؟ آنان همه مردهاند، در حالی که تو یار و همراه منی.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر در تلاش است تا به معضلی در رابطه با عشق و هویت بپردازد. او از گیر و دار احساسات و تفکرهای خود سخن میگوید و از نگرانیهایش درباره وجود و شناسایی خود و دیگری صحبت میکند. این احساسات نشاندهنده یک درگیری درونی است که برآمده از رابطهای عاطفی است.
هوش مصنوعی: نمیدانم با تو چه کار کنم، زیرا تو به اندازهی دود و تفّ بر من سنگینی میکنی و همه چیز در کنار تو محو و بیفایده به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: باد نعمت تو بود، ای جهان؛ این زیانی که بر تو میرود، بهتر از سودی است که دنیا به همراه دارد.
هوش مصنوعی: نمیدانم آن شخص کیست که برای تو کافی است و نظرش را جلب کردهای.
هوش مصنوعی: هیچکس بدون توجه و محبت تو زنده نمیماند و نمیتواند بدون رعایت و مراقبت تو زندگی کند.
هوش مصنوعی: کسی که با تو در سختیها و ناراحتیهاست و کسی که بدون تو، روزهایش را میگذراند.
هوش مصنوعی: آنچه را که تو گفتی من انجام دادم و آنچه را که نمیخواستی، باز هم انجام دادم.
هوش مصنوعی: وقتی که در کنار تو هستم کاملاً سرحال و شادابم، اما وقتی از تو دور میشوم احساس بیقراری و پریشانی میکنم.
هوش مصنوعی: من از اندوه مرگ در رنج و عذابم، ای جانم، برایم باش تا زمانی که زندهام.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالتی است که شخص احساس میکند در معرض گفتاری یا رفتاری تند و تیز قرار دارد. او از طرفی خود را در موقعیتی میبیند که ممکن است به زودی آسیب ببیند و از طرف دیگر حس میکند که از سوی کسی که باید حمایت کنندهاش باشد، دچار کمبود محبت و توجه است. شاعر به نوعی از دلسوزی و مهربانی یاری میطلبد.
هوش مصنوعی: ای دلیل پاک، با پذیرفتن تو، خوب و بد هر دو در یک مشت خاک وجود دارند.
هوش مصنوعی: خاک جایی است که به خاطر تو و ستایشت، زبان به سخن میآید.
هوش مصنوعی: عزت و شرافت تو باعث شد که خاک، پستی و ذلت خود را کنار بگذارد و به سوی آسمانها و مقامهای بلند برود.
هوش مصنوعی: اگر به من سخنی نمیگویی که نام تو از یادم نرود به خاطر دوریات.
هوش مصنوعی: هیچکس جرأت نداشت که تو را در دنیا به بند بکشاند یا محدود کند.
هوش مصنوعی: عقل و مستی ما چه دستاوردی دارد وقتی که زیبایی و جذابیت ما خود نشانه وجود و حقیقتی والا هستند؟
هوش مصنوعی: بگذار از بدیها خود را پاک کنیم، زیرا از ما پیش از پاکیمان تنها یک مشت خاک است.
هوش مصنوعی: اگر من خود را خردمند و توانا بدانم، آیا در واقع خود را در جایگاه نیک و بد قرار میدهم؟
هوش مصنوعی: وقتی تو بدی را پذیرفتی، آن بد برای تو به خوبی تبدیل میشود. اما اگر خوبی ما را نپذیری، آن خوب نیز به بدی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، همه خوبیها از توست و از تو بدی و ناپسندی برنمیخیزد. جای شگفتی است که چنین چیزی را دریابم.
هوش مصنوعی: کسی که کارهای بد را انجام میدهد، در واقع خود را معرفی میکند. اما تو که نیکو هستی، شایستهترین هستی برای دریافت خوبیها و نیکیها.
هوش مصنوعی: خیرخواهی برای دیگران ممکن است که خودشان از وضعیت تو بیخبر باشند.
هوش مصنوعی: در این محیط پر از آرزوها و خواستهها، نادانی ما و عذرخواهیمان از علم و دانایی توست.
هوش مصنوعی: اگر در کارها اشتباهی کردهایم، این نباید سبب شود که تو تصور کنی در مقام قدرت و ذاتی برتری قرار داری.
هوش مصنوعی: به درگاه رحمت و بزرگواری تو آمدهام تا لطفهایی که وعده دادهای، به من برسانی.
هوش مصنوعی: هر چیزی که مربوط به تو باشد قابل قبول است، ولی هر آنچه که از ما سر میزند و اشتباه است، به گردن ماست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.