بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم: بنام آنکه نور جسم و جانست
بخش ۲ - در ذات و صفات و توحید حضرت باری تعالی فرماید: تعالی الله زهی ذات و صفاتت
بخش ۳ - در اثبات عین الیقین فرماید: زهی دیدار من دیدار یکتا
بخش ۴ - در ثنای احدیت و فنای بشریت فرماید: زهی عطار کز سر الهی
بخش ۵ - در نعت سید المرسلین علیه افضل الصلوات و اکمل التحیات فرماید: به بالا مصطفی سرو روانست
بخش ۶ - در صفت معراج حضرت محمد علیه الصلوة و التسلیم فرماید: شبی آمد برش جبریل از دور
بخش ۷ - در خطاب کردن با دل و دریافتن اسرار معانی فرماید: دلا معراج داری هست معراج
بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید: تو قدر خود نمیدانی که عرشی
بخش ۹ - در معانی ما رأیت شیئا الا رأیت الله فیه فرماید: خدا را یافتم در شرع بیخویش
بخش ۱۰ - حکایت: که بسیاری طلب کردم نمودار
بخش ۱۱ - در خطاب کردن با دل در رموز معانی فرماید: الا ای دل چو جوهر باز دیدی
بخش ۱۲ - حکایت: جمال حسن یوسف بس لطیف است
بخش ۱۳ - در ثنا گفتن پیر حضرت یوسف را علیه السلام و جان در باختن او در نظر یوسف فرماید: زهی کرده ز یارخویش عزلت
بخش ۱۴ - در تفسیر ولقدکرمنا بنی آدم وحملنا هم فی البر والبحر فرماید: الا ای جان و دل را درد و دارو
بخش ۱۵ - در وصف علی مرتضی علیه السلام فرماید: دل و جان در رضاشان هر دو در باز
بخش ۱۶ - درامامت امیرالمؤمنین و امام المتقین علی(ع)کرم الله وجهه فرماید: امام است او یقین بعد محمد(ص)
بخش ۱۷ - حکایت: شبی آن پیر زاری کرد بسیار
بخش ۱۸ - در مناجات کردن پیر با حق سبحانه و تعالی فرماید: توئی پاک و منزه در وجودم
بخش ۱۹ - در اظهار کردن قوت و قدرت و استغناء کل فرماید: منم یکتا که جمله دستگیرم
بخش ۲۰ - در توحید صرف و بقای کل فرماید: خدا شد بیجهت درحق مبرا
بخش ۲۱ - حکایت: شبی حلاج را دیدند در خواب
بخش ۲۲ - در فنای خود و راه یافتن به مقام حق و موصوف شدن فرماید: ز خود بگذر که مائی عین مایی
بخش ۲۳ - در برداشتن حجاب و واصل شدن و یکتا گردیدن فرماید: شود واصل حجابش دور گردد
بخش ۲۴ - حکایت روباه و بچاه شدن او: مگر میرفت آن روباه شادان
بخش ۲۵ - در صفت دل فرماید: دلا زین چاه آخر چند اشتاب
بخش ۲۶ - در صورت جان دادن و جانان دیدن فرماید: بده جان گر خبر داری در این تو
بخش ۲۷ - در حکایت پدر و پسر و در کشتی نشستن و مقالات ایشان با یکدیگر فرماید: چنین دارم من از آن پیر خود یاد
بخش ۲۸ - سخن گفتن پسر با پدر در عین دریای طریقت و اعیان بهرنوع: پسر گفت ای پدر گفتی حقیقت
بخش ۲۹ - پسر در شرح رموز حقیقت در نفس وجان گوید: بقدر خود نظر میکن نمودت
بخش ۳۰ - پسر در راز معنی و در نوع حقیقت کل گوید: پسر گفت ای پدر قول حدیثت
بخش ۳۱ - پسر در اعیان حقیقت کل گوید: منم دریای لاهوتی اسرار
بخش ۳۲ - پسر در قطع علایق این جهان فانی گوید: در این دریا همه ترسست و بیمست
بخش ۳۳ - در بلا و غصه این جهان فرماید: در این دنیا همه عین غرور است
بخش ۳۴ - در صفت پیر دانا و حکایت اسرار کردن کل با او فرماید: میان کشتی آنجا بود پیری
بخش ۳۵ - در جواب گفتن پسر پیر دانا را و اسرار گفتن فرماید: جوابش داد کای پیر پراسرار
بخش ۳۶ - در جواب دادن پیر دانا و استعانت کردن و یاری خواستن فرماید: بدو گفت ای دل و جان دستگیرم
بخش ۳۷ - در فنای این جهان و بقای آن جهان فرماید: ز اول جمله اشیاهست پیدا
بخش ۳۸ - پسر در اثبات شرع به پیر دانا گوید: کنون ای پیر خواهم رفت دریاب
بخش ۳۹ - در سلوک شریعت ورزیدن و از حقیقت متمتع شدن فرماید: چو راه شرع بسپاری خدائی
بخش ۴۰ - در عیان پسر و اسرار منصور و اجازت از پدر خواستن فرماید: چو منصور این حقیقت راست برگفت
بخش ۴۱ - حکایت: مگر پیری ز پیران رسیده
بخش ۴۲ - در عین حقیقت بودن و از آن بی خبر شدن فرماید: همه ملک جهان پیش تو هیچ است
بخش ۴۳ - در روی گردانیدن از شیطان و فرمان ناکردن او فرماید: همه رسوائی عالم از او دان
بخش ۴۴ - در افعال شیطان و سخن گفتن ومکر او فرماید: حدیث خوش دمی شیطان نگوید
بخش ۴۵ - در یاد کردن آدم و ذریۀ وی و بلا و مشقت کشیدن از شیطان و شرف انسان فرماید: توئی آدم از ذات حق نموده
بخش ۴۶ - در اسرار قربت شیطان فرماید: حقیقت بشنو از اسرار او تو
بخش ۴۷ - در سؤال کردن پیر از ابلیس در پاکی در لعنت و نافرمانی کردن فرماید: مگر ابلیس را دید آن سرافراز
بخش ۴۸ - در جواب دادن ابلیس در اعیان فرماید: جوابش داد کای پیر گزیده
بخش ۴۹ - و ایضا در اسرار شیطان فرماید: منت حیران و لعنت باز مانده
بخش ۵۰ - در معنی ان الله خلق ادم فی صورت الرحمان فرماید: صفات و ذات با هم خلوتی ساخت
بخش ۵۱ - در اثبات ذات و دل گوید: تو ذاتی در صفات آدم نموده
بخش ۵۲ - در صفت جان و اثبات توحید کل فرماید: چو آدم در بهشت جان نظر کرد
بخش ۵۳ - در صفت ره یافتن و می عشق خوردن و جانان دیدن به تحقیق گوید: دریغا ره نمیدانی چه گوئی
بخش ۵۴ - در معنی و هو معکم اینما کنتم و حقیقت کل فرماید: ندا آمد درون جسم و جانش
بخش ۵۵ - در پیدا آوردن حوا از پهلوی چپ آدم در نمودار سیر کل فرماید: ز پهلوی چپ آدم عیان شد
بخش ۵۶ - در خطاب کردن با دل در اعیان کل و گذرکردن از تقلید فرماید: دلا بگذر ز خود وندر فنا شو
بخش ۵۷ - در مباح شدن حوا بر آدم و عقد و نکاح بستن ایشان بصد بار صلواة فرماید: خطاب آمد که آدم چندگوئی
بخش ۵۸ - درخواست کردن آدم از حضرت حق نشان خاتم النبیین علیه السلام را: خطابی کرد آدم کای دل و جان
بخش ۵۹ - در دعا کردن آدم در حضرت حق مر فرزندان را و شفیع آوردن پیغامبر علیه السلام: چنین گفت ای خدای حی رحمان
بخش ۶۰ - بر پرگرفتن جبرئیل(ع)آدم علیه السلام را و تقریر کردن جنات عدن: بهرجایی روان کز عشق میشد
بخش ۶۱ - در نمودار سر اعیان کل فرماید: نمود حق نه چیزی هست بازی
بخش ۶۲ - رفتن ابلیس به تلبیس در بهشت در دهان مار از جهت مکر کردن با آدم علیه افضل الصلوات و اکمل التحیات: چو شد شیطان سوی جنت ابا مار
بخش ۶۳ - در مناجات کردن شیطان با حق و یاری خواستن او در بیرون آوردن آدم (ع) از بهشت: چنین دیدم من اندر لوح اسرار
بخش ۶۴ - در بلای عشق کشیدن و لقای دوست دیدن فرماید: بلای عشق قربت برکشیدم
بخش ۶۵ - در طلب دوست و اعیان کل و گنج حققی یافتن و اسرار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه در جاة گفتن فرماید: طلب کن گر بدیدی تو در اینجا
بخش ۶۶ - در پردههای اسرار نی فرماید: چه میگوئی همی گوید که بشتاب
بخش ۶۷ - در اسرار نفس مردم و نمود عشق بهر نوع فرماید: نفس با من همی گوید نهانی
بخش ۶۸ - سؤال کردن امیرالمؤمنین و امام المتقین اسدالله الغالب علی ابن ابی طالب علیه السلام و جواب دادن نی در اسرارها فرماید: ز من پرسید حیدر کیستی تو
بخش ۶۹ - در مکر کردن شیطان آدم را در خوردن گندم و ناپدید شدن شیطان و گندم خوردن حضرت آدم علیه السلام و الصلاة فرماید: از آن تلبیس چون شیطان نهان شد
بخش ۷۰ - در عریانی و بی روئی آدم علیه السلام گوید و ملامت کردن حضرت جبرئیل علیه السلام مر او را در خوردن گندم فرماید: بحالی جبرئیل آمد ز داور
بخش ۷۱ - در عتاب کردن حضرت آفریدگار عز شأنه با آدم در گندم خوردن و عاجز شدن آدم در گناه و مقر شدن و توبه کردن فرماید: ندا آمد زحضرت ناگهانی
بخش ۷۲ - نداکردن حضرت آفریدگار عز شأنه با آدم علیه السلام که چون عجز آوردی از عقوبت تو درگذشتم و اما از بهشت بیرون رو: پس آنگه حق تعالی گفت آدم
بخش ۷۳ - در بیرون کردن جبرئیل علیه السلام حضرت آدم صفی را از بهشت ونصیحت کردن جبرئیل اورا فرماید: کنون جبریل بیرون بر تو آدم
بخش ۷۴ - در تجلی جلال و ناپدید شدن اشیاء فرماید: جلال من فنای جاودانیست
بخش ۷۵ - دروحدت صرف و یکتائی ذات و صفات فرماید: منم الله ودرعین کمالم
بخش ۷۶ - در سؤال کردن کسی از منصور حلاج در سر دوستی حق تعالی و جواب گفتن او با تمام فرماید: یکی پرسید ازمنصور حلاج
بخش ۷۷ - حکایت: چنین گفتست عبادی یکی روز
بخش ۷۸ - در حق بینی و آداب بجای آوردن فرماید: همه حق بینی اینجا در یقین باز
بخش ۷۹ - در تقریر کردن شیخ ابوسعید ابوالخیر در تمثیل بدریای معانی و گمشدن دروی مثال قطره فرماید: چنین گفت آن بزرگ پیر اعظم
بخش ۸۰ - در خطاب کردن با روح القدس و فضایل آن گفتن و عجز و مسکینی آوردن و تسلیم شدن در همه احوال فرماید: الا ای جوهر قدسی یکتای
بخش ۸۱ - درخواب دیدن عاشق که گوش معشوق بدست گرفته و از خواب بیدار شدن و گوش خود را در دست خود دیدن فرماید: چنان مدهوش عشق اندر فنا بود
بخش ۸۲ - در نگاه کردن درویش در کواکب و پاسخ دادن ایشان در اسرار نهانی و طلب کردن مقصود فرماید: مگر میکرد درویشی نگاهی
بخش ۸۳ - در هاتف شب و آواز دادن و رهنمائی کردن مرد درویش را فرماید: یکی هاتف مر او را داد آواز
بخش ۸۴ - در سؤال کردن مرید از حضرت شیخ که شیطان مرا زحمت میدهد و جواب دادن شیخ مرید را فرماید: یکی پیری ز پیران گشت واصل
بخش ۸۵ - در خطاب کردن شیخ توبه و تمثیل و حقیقت کل فرماید: چنین گفتست شیخ مهنه آن پیر
بخش ۸۶ - حکایت کردن از شیخ شبلی در بی نشانی حسین منصور از عالم و در بی نشانی یافتن فرماید: چنین گفت است شبلی پیر عشاق
بخش ۸۷ - مناجات کردن شیخ اکافی در حضرت آفریدگار عز شانه و آمرزش خواستن او از حق: شبی میگفت اکافی همین راز
بخش ۸۸ - در جواب دادن اکافی قدس سره هاتف غیب و اسرارهای نهانی یافتن فرماید: یکی هاتف مر او را داد آواز
بخش ۸۹ - در التماس کردن فناء کل حضرت سلطان العارفین از شیخ حسین منصور قدس الله روحهما فرماید: زبان بگشاد و گفت ای راز مطلق
بخش ۹۰ - در جواب دادن حسین منصور بایزید را قدس الله روحهما فرماید: جوابش داد آن دم صاحب راز
بخش ۹۱ - حکایت در ادب و عزت نگاهداشتن در حضرت باری فرماید: حقیقت چون ز عزت دم نهانی
بخش ۹۲ - در سؤال از پیر طریقت درسر نگاهداشتن از خلق و جواب دادن وی سائل را فرماید: یکی شد پیش آن پیر طریقت
بخش ۹۳ - سؤال کردن یکی از حسین منصور در دریافتن اسرار کل و جواب دادن او مسائل را: یکی منصور را پرسید ناگاه
بخش ۹۴ - در حکایت پاکبازی و طلب کردن حقیقت ذات و آوازدادن هاتف آن طالب را فرماید: چنین گفتست اینجا پاکبازی
بخش ۹۵ - پاسخ دادن پاکباز هاتف غیب را و عجز آوردن او از خودی خود: در آن دم گفت تو جان جهانی
بخش ۹۶ - در خطاب هاتف غیب پاکباز را و درد او را استماله کردن و دلخوشی فرماید: خطاب آمد که بخشیدم دلت را
بخش ۹۷ - در اثبات ذات کل در خلاصۀ آدمیان فرماید: تو داری نور یار از عین توفیق
بخش ۹۸ - در نصیحت کردن سالک دردمند و در مراقبت احوال خود کردن فرماید: ز خود غایب مشو ای دل زمانی
بخش ۹۹ - در آگاهی دل در اسرارو از تقلید دور شدن فرماید: دلا بیدار شو از خواب غفلت
بخش ۱۰۰ - در ترک پندار خود کردن و از صورت درگذشتن و معانی دریافتن فرماید: دلا تا چند سر گردان شمعی
بخش ۱۰۱ - در صفت وصل و دریافتن راز کل بهر نوع فرماید: تو او باشی و او تو من چگویم
بخش ۱۰۲ - در ترک صفت صورت و یکتا بودن فرماید: دلا چون دوست دیدی هم بر یار