بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم: تعالی الله از این دیدار پرنور
بخش ۲ - سؤال کردن شخصی از منصور در سر آدم (ع) و جواب دادن او: کسی پرسید ازمنصور این راز
بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عز و جل: دلا تا چند درهای معانی
بخش ۴ - در صفت جان و دل دیدن محبوب گوید: بسوز ای دل اگر تو سوختستی
بخش ۵ - در صفات پرده در افتادن فرماید: در آن ساعت که این پرده برافتد
بخش ۶ - در صفات عناصر فرماید: در این عنصر عیانست و نظر کن
بخش ۷ - قصه منصور و عیان او بهر نوع فرماید: چنان گم دید خود در دید اول
بخش ۸ - در صفات دل و دیدن اعیان و راز گفتن فرماید: چنان مستغرقی کاینجان و جانان
بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان: نه اصل خون ز حیوان و نباتست
بخش ۱۰ - در عین ذات وصفات وقدرت و قوت اسرار الهی فرماید: تعالی الله از دیدار ذاتم
بخش ۱۱ - در عیان دیدن جانان فرماید: منم در بود تو بودم تو بنگر
بخش ۱۲ - در آگاهی دادن دل در عین منزل و او از آن عاشق بودن فرماید: الا تا چند در منزل شتابی
بخش ۱۳ - در نشانی دادن جوهر حقیقت فرماید: حقیقت جوهری اندر تو پیداست
بخش ۱۴ - در صفت دنیا فرماید: دلا چون آخر کارست در خاک
بخش ۱۵ - در صفات آیینۀ دل و کشف اسرار حقیقت در نمود صور فرماید: از این آیینه بتوانی تو دیدن
بخش ۱۶ - در شرح دادن خورشید وحدت در حجاب صورت فرماید: عجائب هم خود خورشید تابانست
بخش ۱۷ - در صفات جزو و کل بهر نوع بر اسرار حقیقت فرماید: وجودت در صفات نور گردانست
بخش ۱۸ - در حکایت مجنون و اسرار او فرماید: یکی پرسید از مجنون یکی روز
بخش ۱۹ - در عین ذات و حقیقت صفات و کاف و نون فرماید: ز اصل کاف و نون گشتی تو پیدا
بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید: تو بیچون آمدی این راز بشنو
بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند: از آن نور است بیشک تابش ماه
بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه): وصال شاه میجویند جمله
بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه): کسانی کین بهشت جاودانی
بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه): از آن حضرت زمستان را نظر کن
بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه): دلا خورشید جان میبین دمادم
بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه): در این پرگار گردانم عجائب
بخش ۲۷ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه): اگر سجده کنی مانند عطار
بخش ۲۸ - در سؤال نمودن از ابلیس که چرا سجده به آدم نکردی؟: یکی پرسید از ابلیس ناگاه
بخش ۲۹ - جواب دادن ابلیس آن شخص سؤال کننده را: جوابش داد آن دم پیر رهبر
بخش ۳۰ - سؤال نمودن ازمنصور که ابلیس در عین تلبیس است و جواب دادن منصور آن شخص را: یکی پرسید از منصور کابلیس
بخش ۳۱ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید: یکی از بایزید این باز پرسید
بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه): خدا کن بود او در بود خود باز
بخش ۳۳ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه): زهی اسرار کاینجاگاه پنهانست
بخش ۳۴ - درخبردادن صاحب اسرار فرماید: یکی گفتست از پیران اسرار
بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید: چنین گفتست اینجا بایزید او
بخش ۳۶ - در اصل ذات فرماید: کنون عطار گفتی جوهر ذات
بخش ۳۷ - در سؤال کردن صاحب اسرار فرماید: یکی پرسید از آن صاحب اسرار
بخش ۳۸ - در اسرار خطاب با جان و وصل دیدار فرماید: الا ای جان کنون دیدار دیدی
بخش ۳۹ - حکایت ابلیس و اسرار وی در حضرت مصطفی علیه السلام: یکی روزی بر احمد شد ابلیس
بخش ۴۰ - سؤال کردن صاحب راز از شیخ عطار قدس سره: سؤالی کرد از من صاحب راز
بخش ۴۱ - سؤال کردن مرید از پیر در حقایق فرماید: یکی کرد است از پیر حقیقت
بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید: بده جامی از آن جام سرانجام
بخش ۴۳ - در صفت حال خود و شرح کتاب فرماید: نمودی واصل کون و مکانی
بخش ۴۴ - در صفات جان و دل گوید: تعالی الله که بیمثل و صفاتند
بخش ۴۵ - در سؤال کردن در صفات مرگ و حیات یافتن آنجا فرماید: یکی پرسید از آن دانای اسرار
بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید: شبی در صحبت پیری بدم شاد
بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةالله: ز دانائی یکی پرسید کای پیر