گنجور

 
حافظ سنایی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها حافظ مصرع یا بیتی از سنایی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶ :: سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰

    حافظ (بیت ۱): از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه - اِنّی رَأیتُ دَهراً مِن هَجْرِکَ القیامه

    سنایی (بیت ۱): دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه - قالت: رای فوادی من هجرک القیامه

  2. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶ :: سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰

    حافظ (بیت ۲): دارم من از فراقش در دیده صد علامت - لَیسَت دُموعُ عَینی هٰذا لَنا العلامه

    سنایی (بیت ۲): گفتم که: عشق و دل را باشد علامتی هم - قالت: دموع عینی لم تکف بالعلامه

  3. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶ :: سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰

    حافظ (بیت ۳): هر چند کآزمودم از وی نبود سودم - مَن جَرَّبَ المُجَرَّب حَلَّت به الندامه

    سنایی (بیت ۴): گفتم: وفا نداری گفتا که: آزمودی - من جرب المجرب حلت به الندامه

  4. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶ :: سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰

    حافظ (بیت ۴): پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا - فی بُعدها عذابٌ فی قُربها السلامه

    سنایی (بیت ۳): گفتا که: می چه سازی گفتم که مر سفر را - قالت: فمر صحیحا بالخیر و السلامه



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:من با کمر تو در میان کردم دست - پنداشتمش که در میان چیزی هست


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:هجرت به دلم چو آتشی در پیوست - آب چشمم قوت او را بشکست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:دستی که حمایل تو بودی پیوست - پایی که مرا نزد تو آوردی مست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:تا زلف بتم به بند زنجیر منست - سرگشته همی روم نه هشیار و نه مست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:خواهم که به اندیشه و یارای درست - خود را به در اندازم ازین واقعه چست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:گفتم پس از آنهمه طلبهای درست - پاداش همان یکشبه وصل آمد چست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:مستست بتا چشم تو و تیر به دست - بس کس که به تیر چشم مست تو بخست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:ای مه تویی از چهار گوهر شده هست - زینست که در چهار جایی پیوست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶:چون من به خودی نیامدم روز نخست - گر غم خورم از بهر شدن ناید چست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷:ای چون گل و مل در به در و دست به دست - هر جا ز تو خرمی و هر کس ز تو مست

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:ای نیست شده ذات تو در پردهٔ هست - ای صومعه ویران کن و زنار پرست


  2. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:از چرخ به هر گونه همی‌دار امید - وز گردش روزگار می‌لرز چو بید


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۴:اکنون که سیاهی ای دل چون خورشید - بیشت باید ز عشق من داد نوید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵:ای دیدن تو راحت جانم جاوید - شب ماه منی و روز روشن خورشید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۶:ای خورشیدی که نورت از روی امید - گفتم که به صدر ما نماند جاوید

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷:یک ذره نسیم خاک پایت بوزید - زو گشت درین جهان همه حسن پدید


  3. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:در سنبلش آویختم از روی نیاز - گفتم من سودازده را کار بساز


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷:بازی بنگر عشق چه کردست آغاز - می‌ناز ازین حدیث و خود را بنواز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸:هرگز دل من به آشکارا و به راز - با مردم بی خرد نباشد دمساز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹:اول تو حدیث عشق کردی آغاز - اندر خور خویش کار ما را می‌ساز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۰:از عشق تو ای صنم به شبهای دراز - چون شمع به پای باشم و تن به گداز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۱:خوشخو شده بود آن صنم قاعده‌ساز - باز از شوخی بلعجبی کرد آغاز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۲:نادیده ترا چو راه را کردم باز - پیوسته شدم با غم و بگسسته ز ناز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۳:خواهی که ترا روی دهد صرف نیاز - دستار نماز در خرابات بباز

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۴:عقلی که همیشه با روانی دمساز - دهری که به یک دید نهی کام فراز


  4. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:ماهی که نظیر خود ندارد به جمال - چون جامه ز تن برکشد آن مشکین‌خال


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۲:ناید به کف آن زلف سمن مال به مال - نی رقص کند بر آن رخان خال به خال


  5. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:با شاهد شوخ شنگ و با بربط و نی - کنجی و فراغتی و یک شیشهٔ می


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۴:هست از دم من همیشه چرخ اندر دی - وز شرم جمالت آفتاب اندر خوی

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۴:می خور که ظریفان جهان را دردی - برگرد بناگوش ز می بینی خوی

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۱:ای شور چو آبکامه و تلخ چو می - چون نای میان تهی و پر بند چو نی


  6. حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:قسّام بهشت و دوزخ آن عقده‌گشای - ما را نگذارد که درآییم ز پای


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۸:جایی که نمودی آن رخ روح‌افزای - بنمای دلی را که نبردی از جای

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۹:با خصم تو از پی تو ای دهر آرای - مهرافزایم گرچه بود کین‌افزای

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۰:در عشق تو ای شکر لب روح افزای - نالان چو کمانچه‌ام خروشان چون نای

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۱:خود را چو عطا دهی فراوان مستای - وز منع کسی نیز مرو نیک از جای


  7. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۷:به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق - به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱:شراب و عیش نهان چیست؟ کارِ بی‌بنیاد - زدیم بر صفِ رندان و هر چه بادا باد

    حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ:غزل‌سرایی حافظ بدان رسید که چرخ - نوای زهره به رامشگری بهشت از یاد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۷:مرا به غزنین بسیار دوستان بودند - به نامه‌ای ز من آن قوم را نیامد یاد


  8. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴:دل مَنِه بر دُنیی و اسبابِ او - زآن‌که از وی، کَس وفاداری ندید


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱:لشکر شب رفت و صبح اندر رسید - خیز و مهرویا فراز آور نبید


  9. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵:بر سر بازار جانبازان منادی می‌زنند - بشنوید ای ساکنان کوی رندی بشنوید

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰:ابرِ آذاری برآمد بادِ نوروزی وزید - وَجهِ مِی می‌خواهم و مُطرب، که می‌گوید رسید؟


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲:میر خوبان را کنون منشور خوبی در رسید - مملکت بر وی سهی شد ملک بر وی آرمید


  10. حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۲:سَروَرِ اَهلِ عَمایِم، شمعِ جمعِ انجمن - صاحبِ صاحب‌قَران، خواجه قوام‌الدین حَسَن

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن - مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹:چنگ در فتراک عشق هیچ بت رویی مزن - تا به شکرانهٔ نخست اندر نبازی جان و تن

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵:ای نموده عاشقی بر زلف و چاک پیرهن - عاشقی آری ولیکن بر مراد خویشتن

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۵ - در مدح خواجه معین الدین ابونصر احمدبن فضل غزنوی:عقل محرم تا بود دستور سلطان بدن - کی به ناواجب رود فرمان جان در ملک تن

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۶ - در نعت علی (ع):ای امیرالمومنین ای شمع دین ای بوالحسن - ای به یک ضربت ربوده جان دشمن از بدن

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در مدح علی بن حسن:گر شراب دوست را در دست تو نبود ثمن - خویشت را در خرابات جوانمردی فگن

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۱ - در مدح قاضی نجم‌الدین حسن غزنوی:دی ز دلتنگی زمانی طوف کردم در چمن - یک جهان جان دیدم آنجا رسته از زندان تن

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۲ - در نکوهش حرص و هوی و هوس:ای همیشه دل به حرص و آز کرده مرتهن - داده یکباره عنان خود به دست اهرمن

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴:برگ بی‌برگی نداری لاف درویشی مزن - رخ چو عیار‌ان نداری جان چو نامرد‌ان مکن


  11. حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح شاه شجاع:شد عرصهٔ زمین چو بساط ارم جوان - از پرتو سعادت شاه جهان‌ستان


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۰:خواهد که شاعران جهان بی صله همی - باشند پیش خوانش دایم مدیح خوان


  12. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست - که به پیمانه‌کشی شهره شدم روز الست

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:زلف‌آشفته و خِوی‌کرده و خندان‌لب و مست - پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صُراحی در دست


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹:شور در شهر فکند آن بت زُنّارپرست - چون خرامان ز خرابات برون آمد مست


  13. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰:دی پیر می‌فروش که ذکرش به خیر باد - گفتا شراب نوش و غمِ دل بِبَر ز یاد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۴:یک نیمه عمر خویش به بیهودگی به باد - دادیم و هیچ گه نشدیم از زمانه شاد


  14. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:بتی دارم که گِرد گل ز سُنبل سایه‌بان دارد - بهارِ عارضش خطّی به خونِ ارغوان دارد


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در ستایش شعر خویش گوید:اگر ذاتی تواند بود کز هستی توان دارد - من آن ذاتم که او از نیستی جان و روان دارد


  15. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:اگر روم ز پِی‌اش فتنه‌ها برانگیزد - ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵:چه رنگ‌هاست که آن شوخ‌دیده نامیزد - که تا مگر دلم از صحبتش بپرهیزد


  16. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰:ای پستهٔ تو خنده زده بر حدیثِ قند - مشتاقم از برای خدا یک شِکَر بخند


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - در مذمت دشمنان و جاهلان:این ابلهان که بی‌‌سببی دشمن منند - بس بُلفضول و یافه‌درای و زَنَخ زنند


  17. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰:دوش در حلقهٔ ما قصّهٔ گیسویِ تو بود - تا دلِ شب سخن از سلسلهٔ مویِ تو بود


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴:نور تا کیست که آن پردهٔ روی تو بود - مشک خود کیست که آن بندهٔ موی تو بود


  18. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:کنون که در چمن آمد گُل از عَدَم به وجود - بنفشه در قدمِ او نهاد سر به سجود


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱:هزار سال به امید تو توانم بود - هر آنگهی که بیایم هنوز باشد زود


  19. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷:گرچه بر واعظِ شهر این سخن آسان نشود - تا ریا وَرزَد و سالوس مسلمان نشود


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - از راه پر مخافت عشق گوید:سوز و شوقِ مَلَکی بر دلت آسان نشود - تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - در مدح ناصح الملک کمال‌الدین شیخ الحرمین خطیب نوآبادی:ای خدایی که رهیت افسر دو جهان نشود - تا بر حسب تو فرش قدمش جان نشود

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - نه هر که به طور رود موسی عمران شود:تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود - کفر در دیدهٔ انصاف تو پنهان نشود


  20. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰:اگر به بادهٔ مُشکین دلم کشد، شاید - که بویِ خیر ز زهدِ ریا نمی‌آید


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۹ - در حادثهٔ زهر خوردن سرهنگ محمد خطیبی و انگشتری فرستادن سلطان مسعود رحمةالله علیه گوید و او را ستاید:زهی سزای محامد محمد بن خطیب - که خطبه‌ها همی از نام تو بیاراید

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۴:مبر تو رنج که روزی به رنج نفزاید - به رنج بردن تو چرخ زی تو نگراید


  21. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸:جهان بر ابرویِ عید از هِلال وَسمه کشید - هِلال عید در ابرویِ یار باید دید

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹:رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید - وظیفه گر برسد، مصرفش گُل است و نَبید


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۲ - در عزت عزلت و قناعت گوید:درین مقام طرب بی تعب نخواهی دید - که جای نیک و بدست و سرای پاک و پلید

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۵:ز راه رفتن و آسودنم چه سود و زیان - چو هر دو معنی نتوان همی معاینه دید


  22. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶:عید است و آخِرِ گُل و یاران در انتظار - ساقی به رویِ شاه ببین ماه و مِی بیار


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶:ای من غلام عشق که روزی هزار بار - بر من نهد ز عشقِ بتی صد هزار بار

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸:ما را مدار خوار که ما عاشقیم و زار - بیمار و دل‌فگار و جدا‌مانده از نگار

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در مدح خواجه ابو نصر منصور سعید:تا چرخ برگشاد گریبان نوبهار - از لاله بست دامن کهپایه‌ها ازار


  23. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:هزار شُکر که دیدم به کامِ خویشت باز - ز رویِ صدق و صفا گشته با دلم دَمساز

    حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹:منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز - چه شُکر گویَمَت ای کارسازِ بنده نواز

    حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۳:صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز - کجاست بلبل خوشگوی؟ گو برآر آواز!


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱:سکوت معنویان را بیا و کار بساز - لباس مدعیان را بسوز و دور انداز


  24. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲:بِبُرد از من قرار و طاقت و هوش - بتِ سنگین دلِ سیمین بناگوش


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰:چه رسم‌ست آن نهادن زلف بر دوش - نمودن روز را در زیر شب‌پوش

    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴:ز جزع و لعلت ای سیمین بناگوش - دلم پر نیش گشت و طبع پر نوش


  25. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:کنارِ آب و پایِ بید و طبعِ شعر و یاری خوش - معاشر دلبری شیرین و ساقی گُلعِذاری خوش


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸:الا ای دلربای خوش بیا کامد بهاری خوش - شراب تلخ ما را ده که هست این روزگاری خوش


  26. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وِصال - بیا که بویِ تو را میرم ای نسیمِ شِمال


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۹ - در بیان عزت و جلال ذات اقدس الهی:مقدسی که قدیمست از صفات کمال - منزهی که جلیل ست بر نعوت جلال

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۹:طلوع مهر سعادت به ساحت اقبال - ظهور ماه معالی بر آسمان جلال


  27. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴:دارایِ جهان نصرتِ دین خسروِ کامل - یَحییِ بنِ مُظَفَّر مَلِکِ عالمِ عادل


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۰ - در باره علی بن محمد طبیب غزنوی:ای حل شده از علم تو صد گونه مسائل - وی به شده از دست تو صد علت هایل


  28. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰:تو همچو صبحی و من شمعِ خلوتِ سَحَرم - تبسمی کن و جان بین که چون همی‌سِپرَم


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۲ - در نکوهش و ابراز نارضایی از خود:نظر همی کنم ار چند مختصر نظرم - به چشم مختصر اندر نهاد مختصرم


  29. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹:دوش سودایِ رُخَش گفتم ز سر بیرون کُنَم - گفت کو زنجیر؟ تا تدبیرِ این مجنون کُنَم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵:ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم - یا مگر سودای عشق او ز سر بیرون کنم


  30. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۴:ما بی غمانِ مستِ دل از دست داده‌ایم - هم‌رازِ عشق و هم‌نفسِ جامِ باده‌ایم


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳:ما را میفگنید که ما اوفتاده‌ایم - در کار عشق تن به بلاها نهاده‌ایم


  31. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:فتوی پیرِ مُغان دارم و قولیست قدیم - که حرام است مِی آنجا که نه یار است ندیم


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۳:دی بدان رستهٔ صرافان من بر دَرِ تیم - پسری دیدم تابنده‌تر از در یتیم


  32. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۰:ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو - زینتِ تاج و نگین از گوهرِ والای تو


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۳:ای تماشاگاه جان‌ها صورت زیبای تو - وی کلاهِ فرقِ مردان پای تا به پایِ تو


  33. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶:از خون دل نوشتم، نزدیک دوست نامه - «اِنّی رَأیتُ دَهراً، مِن هَجْرِکَ القیامه»


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰:دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه - قالت: «رای فوادی من هجرک القیامه»


  34. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:خوش کرد یاوری فلکت روز داوری - تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری


    سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵:عشق و شراب و یار و خرابات و کافری - هر کس که یافت شد ز همه اندهان بری


  35. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۵:رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی - آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۲:خواندم حکایتی ز کتابی که جمع کرد - اندر حکایت خلفا زید باهلی


  36. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴:هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی - که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۰ - دریغا کو مسلمانی:مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی - ازین آیین بی‌دینان پشیمانی پشیمانی

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - توصیف روح در بدن:شگفت آید مرا بر دل ازین زندان سلطانی - که در زندان سلطانی منم سلطان زندانی


  37. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵:گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی - چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح ابوبکربن محمد:ای کس به سزا وصف تو ناکرده بیانی - حیران شده از ذات لطیف تو جهانی

    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۷ - در رثاء:تابوت مرا باز کن ای خواجه زمانی - وز صورت ما بین ز رخ دوست نشانی


  38. حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۹:صبح است و ژاله می‌چکد از ابر بهمنی - برگ صبوح ساز و بده جام یک منی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۹:ای اصل تو ز خاک سیاه و تن از منی - در سر منی مکن که به ترکیب چون منی


  39. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲:صبح دولت می‌دمد کو جام همچون آفتاب - فرصتی زین به کجا باشد بده جام شراب


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰:تا نهان گشت آفتاب خواجگان در زیر خاک - شد لبم پر باد و دل پر آتش و دیده پر آب


  40. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲۸:دریغا خلعت حسن جوانی - گرش بودی طراز جاودانی


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۸:هم اکنون از هم اکنون داد بستان - که اکنونست بی شک زندگانی


  41. حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۵۱ - رباعی:زآن بادهٔ دیرینهٔ دهقان پرورد - در ده که تراز عمر نو خواهم کرد


    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۷:روزی که بود دلت ز جانان پر درد - شکرانه هزار جان فدا باید کرد

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳:چون چهرهٔ تو ز گریه باشد پر درد - زنهار به هیچ آبی آلوده مگرد

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۴:گفتا که به گرد کوی ما خیره مگرد - تا خصم من از جان تو برنارد گرد

    سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:رو گرد سراپردهٔ اسرار مگرد - شوخی چکنی که نیستی مرد نبرد


  42. حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ:دور مجنون گذشت و نوبت ماست - هرکسی پنج روز نوبت اوست


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۴:آمد آن حور و دست من بربست - زده استادوار نیش به دست


  43. حافظ » مقدّمهٔ جمع آورندهٔ دیوان حافظ:چشم و چراغ جمع رسُل هادی سبل - سلطان چار بالش ایوان اصفیا


    سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در شکایت روزگار و بی‌وفایی مردم:منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا - زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا