لشکر شب رفت و صبح اندر رسید
خیز و مهرویا فراز آور نبید
چشم مست پر خمارت باز کن
کز نشاطت صبرم از دل بر پرید
مطرب سرمست را آواز ده
چون ز میخانه عصیر اندر رسید
پر مکن جام ای صنم امشب چو دوش
کت همه جامه چکانه بر چکید
نیست گویی آن حکایت راستی
خون دل بر گرد چشم ما دوید
کیست کز عشقت نه بر خاک اوفتاد
کیست کز هجرت نه جامه بر درید
چون خطت طغرای شاهنشاه یافت
از فنا خط گردد عالم بر کشید
از سنایی زارتر در عشق کیست
یا چو تو دلبر به زیبایی که دید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و دلربایی معشوق صحبت میکند و به شبی که گذرانده اشاره دارد. او از مستی و شوق عشق میگوید و از معشوق میخواهد که با باده و شادی او را خوشحال کند. تصویرگری از عشق و درد دل در شعر دیده میشود و شاعر به مشکلات عشق و هجرت اشاره میکند. او به زیبایی معشوق تعظیم میکند و میگوید که هیچکس به اندازه او در عشق زار و نزار نیست.
هوش مصنوعی: لشکر شب رفته و صبح نابهنگام آمده است. برخیز و جام می شادی را به دست آور.
هوش مصنوعی: چشم زیبا و دلربایت را باز کن، زیرا شادی و سرزندگیات باعث شده صبر و حوصلهام از دل خارج شود.
هوش مصنوعی: آواز مطرب سرمست را بخوان، چون بوی عطر شراب از میخانه به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: ای معشوق، امشب مانند شب گذشته، جام را پر نکن، زیرا همه لباسها به خاطر شراب پخش شده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که داستان واقعی، به تصویر کشیدن غم و اندوهی است که در دل ما موج میزند و مانند اشکهایی که دور چشممان میچرخند، حس تاریکی و درد را بازگو میکند.
هوش مصنوعی: کیست که به خاطر عشق تو به خاک نیفتاده باشد؟ و کیست که به خاطر جدایی از تو، لباسش را ندریده باشد؟
هوش مصنوعی: وقتی خط زیبای تو، مانند امضای شاهانهای درخشید، باعث شد که دنیا از نابودی نجات یابد و بسط پیدا کند.
هوش مصنوعی: هیچکس در عشق، به اندازه سنایی نیست و هیچکس به زیبایی تو، دلبر اینجا وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
سرخی خفچه نگر از سرخ بید
معصفر گون، پوشش او خود سفید
بقلبی شیئیلست احسن وصفه
علی انه ما کان فهو شهید
تمر به الایام تحسب ذیلها
فتبلی به الایام و هو جدید
کوس ملک آواز نصرت بر کشید
کفر و شرک از هول آن سر در کشید
فخر شاهان جهان بهرامشاه
شد سوی هندوستان لشکر کشید
چتر او را فتح بر تارک نهاد
[...]
هر نظر کز حق بسوی او رسید
کوکبی گشت و طلب آمد پدید
عاشقان پیدا و دلبر ناپدید
در همه عالم چنین عشقی که دید
نارسیده یک لبی بر نقش جان
صد هزاران جانها تا لب رسید
قاب قوسین از علی تیری فکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.