گنجور

 
سنایی

دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه

قالت: «رایٰ فُؤادي من هَجْرِکِ الْقیامه»

گفتم که: «عشق و دل را باشد علامتی هم»

قالَت: «دُموعُ عَیني لَمْ تَکْفِ بِالْعَلامه»

گفتا که: «می چه سازی؟» گفتم: «که مر سفر را»

قالَت: «فَمُرْ صَحیحاً بِالْخیرِ و السَّلامه»

گفتم: «وفا نداری» گفتا که: «آزمودی؟»

مَنْ جَرَّبَ الْمُجَرَّب؛ حَلَّتْ بِهِ النَّدامه

گفتم: «وداع نایی واندر برم نگیری؟»

قالَت: «تُریدُ وَصلي سِراً و لا کَرامه»

گفتا: «بگیر زلفم» گفتم: «ملامت آید»

قالَت: «أَ لَسْتَ تَدري الْعِشقَ و الْمَلامه؟»

 
 
 
امکانات حسابداری شخصی تدبیر
سنایی

همین شعر » بیت ۴

گفتم: وفا نداری گفتا که: آزمودی

من جرب المجرب حلت به الندامه

حافظ

هر چند کآزمودم از وی نبود سودم

مَن جَرَّبَ المُجَرَّب حَلَّت به الندامه

مشاهدهٔ ۳ نقل قول دیگر در همین شعر
امیرخسرو دهلوی

روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با مه

من بد لست حیا من شدة الندامه

گاهی کشد به تیغم، گاهی زند به تیرم

فی کل ما یعری حلافنا ادامه

چون حال خویش گویم با ظالمی که پیشش

[...]

عبید زاکانی

ای دل ز اهل و اولاد دیگر مکش ملامه

در شهر خویش بنشین بالخیر والسلامه

آن قوم بی‌کرم را یک بار آزمودی

«من جرب المجرب حلت به الندامه»

ناصر بخارایی

روی از تو بر نتابم، چون رانی‌ام چو خامه

سر بر خط تو دارم، گر خوانی‌ام چو نامه

ساقی بیار جامی، تا جامه بر فشانم

مگذار اهل دل را، تا جان برند و جامه

چون رفت دین و دانش، چه غم ز ننگ و نامم

[...]

حافظ

از خون دل نوشتم، نزدیک دوست نامه

«اِنّی رَأیتُ دَهراً، مِن هَجْرِکَ القیامه»

دارم من از فراقش، در دیده صد علامت

لَیسَت دُموعُ عَینی، هٰذا لَنا العلامه؟

هر چند کآزمودم، از وی نبود سودم

[...]

فیض کاشانی

با خون دل نوشتم نزد امام نامه

انّی رأیت دهرا من هجرک القیامه

دارم من از فراقت در دیده صد علامت

لیس الدموع عینی هذا لنا العلامه

گفتی ملامت آمد از کثرت حدیثش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه